دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۲۷
غبرایی: عرف جامعه را در ترجمه داستان می‌شناسم/ شکل کنونی ممیزی ناقض قانون اساسی است

مهدی غبرایی معتقد است که با توجه به سال‌ها ترجمه، عرف جامعه را می‌شناسد و اثری ترجمه نمی‌کند که نتواند در جمع خانواده آن را خواند. این مترجم بر این باور است که ممیزی سلیقه‌ای هم به بی‌اعتمادی مخاطب به کتابی که می‌خواند منجر می‌شود و هم دست‌وپای نویسنده و مترجم را می‌بندد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)- مهدی غبرایی به عنوان مترجمی پرکار که در هر دوره و هر سال چند کتاب منتشر می‌کند، بارها از مشکلات آثار در مواجهه با ممیزی سخن گفته است؛ این در حالی است که آثار ترجمه حساسیت‌ها و محدودیت‌های ویژه و متفاوتی در مقایسه با تولید اثر داستانی در داخل کشور دارد. گفت‌وگوی ایبنا با این مترجم درباره چالش‌های پیش روی این حوزه در چاپ کتاب را در ادامه می‌خوانید. 

در گفت‌وگوهایتان اغلب از مشکلات حوزه ممیزی  کتاب حرف می‌زنید. در حال حاضر و با تغییرات اخیر فرهنگی موجود می‌خواهم نظرتان را در این‌باره بدانم.

این روزها البته بحثی که اغلب خبرنگاران خبرگزاری مطرح می‌کنند، همین موارد است. معتقدم متأسفانه هنوز به 90 درصد وعده‌هایی که مدیران فرهنگی داده‌اند، عمل نشده است اما در بخش‌هایی تغییراتی جزیی می‌بینیم.

نتیجه این تغییرات جزیی چه بوده است؟

نتیجه این تغییرات را دیده‌ایم؛ سه رمان من که در دولت قبل بدون پاسخ مانده بود، به چاپ رسید. یکی «تعقیب گوسفند وحشی» اثر هوراکی موراکامی است. تقاضای دریافت مجوز را از دولت قبل به وزارت ارشاد داده بودم و این کتاب در دولت جدید مجوز گرفت.

کتاب دوم چه بود؟

کتاب دوم «آوای وحش» اثر جک لندن است.

قاعدتاً این کتاب که نباید مشکلی داشته باشد.

بله، به قول گیلک‌ها نه گاز می‌گیرد و نه لگد می‌زند. این کتاب هیچ چیز نداشت. داستان این کتاب را هم که می‌دانید... به همین دلیل هم خیلی زود مجوز گرفت. این کتاب را از «سپید دندان» نیز بیشتر دوست دارم. کتاب سوم نیز «ندای کوهستان» خالد حسینی است. این کتاب را نشر ثالث منتشر کرد و دو کتاب قبل را نیز به ترتیب انتشارات نیکونشر و ناژ(وابسته به نشر بهمن) منتشر کردند.

این آثار راحت مجوز گرفتند؟

«ندای کوهستان» چند پیشنهاد ممیزی عجیب داشت.

نمونه‌ای را که به خاطر دارید، بگویید؟

یکی از این موارد موقعی است که در رمان دختر 12 ساله‌ای در بیمارستانی از بیمارستان‌های افغانستان خوابیده است. او نصف مغزش رفته و آفتاب کرک پشت دستش را نمایان می‌کند. ممیز گفته بود این بخش را که نور آفتاب کرک پشت دستش را نمایان می‌کند، حذف کنید و من هم آن را حذف کردم. هشت رمان داشتم که چهار رمان چاپ اولی و چهار کتاب نیز چاپ دومی بود. معمولاً کسی در این موارد پاسخگو نیست در رمان «جنگل نروژی» دو بار نامه نوشتم، اما دست آخر ناچار شدم موارد حذفی را بپذیرم.

در «جنگل نروژی» هم مورد ممیزی داشتید؟

به جای واژه دیگری نیز که عامیانه‌ است و همه به کار می‌برند، گفتند بنویس «پیش‌بند»! من سی و چند سال است که کار ترجمه می‌کنم. در این مدت چندین وزیر، معاون وزیر و مدیر کل عوض شده‌اند، خیلی‌ها آمده‌اند و رفته‌اند اما وضع موجود، تغییرات اساسی نکرده است. خودم عرف جامعه را می‌شناسم و اگر نتوانم بخشی از کتاب را در خانواده خودم بخوانم، آن را حذف می‌کنم یا اصلاً از خیر ترجمه‌اش می‌گذرم.

با ممیزی به شیوه کنونی موافقید؟

ممیزی فعلاً زورش به من و امثال من می‌رسد. من حقوق خوانده‌ام. ممیزی به شکلی که اکنون وجود دارد، قانونی نیست و جزو مصوبات فرعی است، یعنی مصوبه‌ای از مصوبات شورای انقلاب فرهنگی است و در واقع قانون اساسی را نقض می‌کند. هنگامی که من سی و چند سال است کار ترجمه می‌کنم، به خودم اجازه نمی‌دهم خلاف اخلاق، اصول انسانی و خلاف آنچه جامعه نمی‌پسندد، بنویسم.

اگر بخواهید بگویید، ممیزی به شکل کنونی برای جامعه مضر است، چه منطقی برای آن دارید؟

دو ضرر وجود دارد که مهم‌ترینش بی اعتمادی است؛ مخاطبان به اصالت کتاب بی اعتماد می‌شوند. ضرر دوم محدود کردن دامنه واژگانی زبان است که دست و پای نویسنده را در استفاده از لغات، ترکیبات و اصطلاحات می‌بندد. البته معتقدم که ادبیات آمیزه‌ای از زشتی و زیبایی است چرا که خود زندگی نیز چنین است. اگر بخواهیم چشمان را بر زشتی‌ها ببندیم، پس این همه فقر و نارضایتی که نویسندگان از آن صحبت می‌کنند برای چیست؟ تازه من مترجمم، اما اگر در جایی از دنیا، نویسنده‌ای این زشتی را دیده باشد آیا نباید با صداقت بگوییم وجود دارد یا نه؟ معتقدم اوضاع فرهنگی از سطح مدیریت به پایین تغییری نکرده است.

غبرایی متولد لنگرود است و مدرک کارشناسی خود را در سال 1374 از دانشگاه تهران در رشته علوم سیاسی گرفت. وی از سال 1360 به‌ طور حرفه‌ای کار ترجمه ادبی را آغاز کرد و تاکنون آثار زیادی از نویسندگان مختلف را به فارسی برگردانده است.

«کوری» اثر ژوزه ساراماگو، «خانه‌ای برای آقای بیسواس» نوشته وی. اس. نایپل، «دل سگ» اثر میخائیل بولگاکف، «لیدی ال» از رومن گاری، «بادبادک‌باز» نوشته خالد حسینی، «موج‌ها» از «ویرجینیا وولف»، «عشق و مرگ در کشوری گرمسیر» نوشته: شیوا نی پُل، «سرزمین عجایب بی‌رحم و ته دنیا»، «چاقوی شکاری»، «پس از تاریکی»، «گربه‌های آدم‌خوار» و «کافکا در کرانه» آثاری از هاروکی موراکامی برخی از آثاری هستند که این مترجم به فارسی ترجمه کرده است. غبرایی را به مترجم آثار هاروکی موراکامی هم می‌شناسند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط