چهارشنبه ۲۶ آذر ۱۳۹۳ - ۰۶:۰۰
درستکار: کتابخوان نیستم، مطالعه تنها خواندن کتاب نیست/ علت کتاب نخواندن مردم، کلاهبرداری برخی ناشران و نویسندگان است

علی درستکار در گفت وگویی چالشی معتقد است علاوه بر وضعیت اجتماعی کشور، باید ایراد کتاب نخواندن مردم را در کتاب سازی و کلاهبرداری برخی ناشران و مترجمان و نویسندگان جستجو کرد.

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، شیما کریمی: علی درستکار گاهی تند و تیز است و گاه شیرین، عجیب و غریب و غیرقابل شرح؛ حرف هایش هم همین طور. حالا چه سوژه خودش باشد، چه هر موضوع قابل بحث دیگری ؛ اهل ماست مالی کردن نیست؛ خیلی راحت حرفش را می زند بی آنکه نگران قضاوت شدن های بعدش باشد.

برای همین هم بدون مقدمه چینی به ما گفت: «کتابخوان نیستم.» البته دلایلش را هم گفت که خودتان باید بخوانید ببینید موجه است یا... درستکار 47 ساله که از اوایل دهه 70 به عنوان گزارشگر وارد برنامه صبح بخیر ایران شد و رمضان 87 با برنامه «این شب ها» به چشم آمد، در دانشگاه امام صادق (ع) درس دین خوانده است.
او که به تعبیر خودش، روزیِ رسانه ای این شب هایش اجرای برنامه «دانه» شبکه 4 و «این شب ها» ی شبکه یک سیماست، درباره برخی حاشیه های حوزه کتاب هم دل پری داشت. از کتابفروش های حریصی که نرخ کتاب ها را دستی تغییر می دهند تا نویسندگانی که باید التماسشان کرد از بهر خدا ننویسند! حرف هایی گفت که نباید از دستش بدهید.

گفت و گوی ایبنا با درستکار را در ادامه می خوانید:

پیشنهاد مجری این شب ها برای کم کردن فاصله کتاب و کتاب خوانی مان با دنیا چیست؟
مگر فاصله مان زیاد است؟

نیست؟
اگر هست، هر کاری می کنیم تا فاصله مان با دیگر حوزه های فرهنگی در دنیا کم شود برای کتاب هم همان را بکنیم. یک شهروند زمانی به کتابخوانی روی می آورد که باور به این نیاز در وجودش رشد کند و آن باور در شرایطی شکل می گیرد که فرد به طور کافی و شایسته به این موضوع فکر کرده باشد. یک انسان، زمانی می تواند شایسته تفکر کند که از آرامش لازم بهره مند باشد. حالا شما به عنوان خبرنگار بفرمایید آیا مردم جامعه ما از آرامش کافی و استانداردهای لازم برای کتابخوانی برخوردارند؟ شرایط مساعد فراهم است؟

یعنی اگر آرامش فراهم شود، مردم کتابخوان می شوند؟!
مردم باید در آرامش قرار بگیرند تا برای کتاب خواندن، طرح و برنامه داشته باشند.

خب بگذریم؛ تا حالا به دامِ پُر زرق و برق کتاب هایی با اسم قشنگ و متن دروغ! افتاده اید؟
من کتابخوان نیستم که به دام چنین کتاب هایی بیفتم.

چرا؟!
وقتی نگاه ناشران ما به حرفه شان تجاری است و حتی بعضی از مؤلفان برای امرار معاش، سراغ تألیف می روند، فضا به گونه ای می شود که به قول مرحوم استاد مینوی باید فریاد زد «از بهر خدا منویس.» یعنی کار به جایی رسیده است که نخبگان جامعه ما التماس به ننوشتن می کنند. وقتی تولید و چاپ مطلب، آسان می شود تهش همین است که می بینید. این روزها ترجمه های نادرست و نامفهوم، کتاب هایی با محتوای ناکارآمد، بی ثمر و سبک، فضای بازار کتاب را پُر کرده اند آن وقت است که شما اعتماد و حس خوبی برای خرید و کتابخوانی ندارید و همواره دغدغه ای به نامِ «دنبال کتاب خوب گشتن» برایتان به وجود می آید. از این جماعت فرصت طلب باید پرسید مگر پای کاغذ و پول در میان نیست؟ مگر این پول از جیب شخصی تان است؟ مگر این کاغذها درختان کهنسالی نیستند که از پس ده ها سال به وجود آمده اند؟ پس چرا این کارهای زشت را می کنید؟

اما اینها دلایل خوبی برای کتاب نخوانی نیست. بالأخره کتاب خوب هم زیاد داریم.
من به کتابخوانی عادت نکرده ام و مشکل اصلی، تنبلی است و دیگر هیچ!

پس با یک مجری تنبلِ بی مطالعه روبرو هستیم؟!
مطالعه تنها خواندن کتاب نیست. اگر هوشیار باشی مشاهدات و شنیده های روزمره نیز می تواند مطالعه تلقی شود.

ولی این حرف ها بیشتر بهانه ای است برای توجیه دوری ازکتاب!
این نظر شماست. من اهل ماست مالی کردن نیستم؛ حقیقت را گفتم.

حتی اسم یا طرح جلد کتابی هم وسوسه خرید را به جانتان نینداخته است؟
نه. اما اسم و طرح جلد، اولین عامل جذب است. به این وسیله انگیزه پیدا می کنم تا به عناصر و جذابیت های بعدی در انتخاب کتاب فکر کنم.

پس اهل سرک کشیدن به تازه های نشر هستید!
رابطه ام با مجله «کتاب هفته» بد نیست و تازه ها را آنجا می بینم.

شما که کتابخوان نیستید، چرا سراغ مجله کتاب هفته می روید؟!
انگار شما خبرنگارها جز حاضرجوابی کاری در دنیا ندارید! (می خندد) بگویم برای کسب اطلاع، دست از سرم بر می دارید؟!

نه! می خواهم بدانم در این کسب اطلاع! بیشتر چشمتان دنبال کتاب های کاغذی است یا آنلاین و الکترونیک؟
مطالعه کاغذی و سنتی هنوز جاذبه ویژه و متفاوتی برایم دارد، اما هر روز برای خواندن یادداشت ها و مقاله ها در فضای مجازی ساعت ها وقت می گذارم.

در گرانی و ناخوشی بازار نشر، چه طور مردم را به خرید و صرف کتاب دعوت کنیم؟
به جای تشویق مردم، به حساب و کتاب ناشران رسیدگی کنید و آنها را از سودجویی و منفعت طلبی باز دارید. آقایان مسوول به جای اینکه قیمت کتاب را بالا ببرند، امور اهالی چاپ و نشر را سر و سامانی بدهند تا این گونه به جان مردم نیفتند. امروز وقتی در بازار کتاب قدم می زنیم به قیمت های تقلبی و کلاهبردارانه، زیاد بر می خوریم، به کتاب فروش هایی که نرخ کتاب را دستی تغییر می دهند و از روی حرص، پول می گیرند و از حس دانش دوستی مردم سوءاستفاده می کنند.

فکر نمی کنید ماجرا را زیادی شور کرده اید؟!
اگر این واقعیت ها نبود، با این صراحت فریاد نمی زدم. قیمت های تقلبی، به خصوص زمانی که با اداهای مدرن همراه می شود شکل مشمئزکننده تری به خود می گیرند. برچسب های بارکددار تایپ شده و جملاتی نظیر قیمت کتاب، مقطوع است، نرخ ها توسط شرکت تعیین می شود، کتاب که سودی ندارد و... حرص آدم را در می آورد. باور کنید اینها فقط ژست های فریبنده و شیک و مدرن فروشندگانی است که عفونت سودجویی و سوءاستفاده از صورتشان می بارد و حال آدم را به هم می زند.

پس دل پُری از قیمت ها و فضای بازار نشر دارید!
از قیمت های ساختگیِ همراه با تقلب و آمیخته به چرک سودجویی.

با این حساب، آقای مجری برای خرید کتاب های خوب اما گران؛ دست به جیب می شود؟
با میل کامل و برای کمک به فعالان عرصه فرهنگ کشور حاضرم خیلی گران بخرم چه رسد به گران، اما خیلی گران واقعی!

بسته پیشنهادی علی درستکار از دنیای کتاب های جذاب و خواندنی؟
خرما خورده، منع رُطب کی کند؟! (می خندد). مطالعه، توصیه بردار نیست و علی درستکار بیجا می کند اگر به مردم بسته کتاب، پیشنهاد کند. چرا خبرنگارها فکر می کنند رئیس مردم هستند؟! آنقدر به ملت نگویید چه کتابی بخرند و چه بکنند و نکنند! چه چیز خوب است و چه بد. اینها فقط زور و تحمیل های خبرنگارانه است وگرنه امور مطالعاتی مردم به شما مربوط نمی شود! حالا اگر راست می گویید و اهل سانسور نیستید انتقاداتم نسبت به خودتان و همکارانتان را بنویسید. (می خندد)

طرح بسته پیشنهادی کتاب، رئیس بازی است؟!
مردم خودشان قوه تشخیص دارند پس به پیشنهاد علی درستکار و شما نیازی ندارند! (می خندد)

بگویید کتابی در خاطرم نیست و خلاص؛ چرا بحث را منحرف می کنید؟
(می خندد) من پیشنهادی ندارم حالا هر طور دوست دارید قضاوت کنید.

روزگار بی کتاب مثل؟
روزگار تیره و تاری است!

پس چه روزگار تیره و تاری دارید آقای درستکار!
اگر روزگار من، بی کتاب باشد حتما تیره و تار است دیگر!

خودتان مُهر تأیید بی کتابی را پایش زدید!
تعریفم از خواندن، فراتر از مطالعه یک کتاب کاغذی است. من شنیده ها، مشاهدات و حتی اندیشیدن بر دانسته های آرشیو شده ذهن را مطالعه می دانم. کتاب را هم به این معنایی که توضیح دادم قبول دارم و لاغیر.

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 1
  • مریم ۱۰:۰۸ - ۱۳۹۳/۰۹/۲۶
    به حق چیزهای نشنیده من فکر می کردم ایشون باید خیلی اهل کتاب و مطالعه باشند
  • مدیر مسئول نشر ۲۲:۵۰ - ۱۳۹۳/۱۱/۱۳
    این نوع ادبیات این برادر عزیز که دروس دینی خوانده،برازنده اهل نشر نیست. حالا شاید به بعضی ها برگردد اما کلی نگری ایشان جالب نیست. همین آقای خبرنگار تشریف بیاورند یک کتاب 50 صفحه ای را برایشان چاپ کنم ببینم چقدر قیمت می زنند. کتابهایی که پشت جلد تغییر می دهند اکثر قدیمی هستند و نمی توان آنها را بعد از بیست سال 30ریال فروخت. اکثر ناشران چند هنر(فروش ،چاپ،صحافی و..) را با هم آمیخته اند تا بتوانند روی پا باستند و کار فرهنگی کنند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها