همایش «تاریخ و علوم سیاسی» افتتاح شد
عزتالله فولادوند: غفلت از فلسفه تاریخ یعنی محروم شدن از معنای درست تاریخ
عزتالله فولادوند، نویسنده و مترجم آثار فیلسوفان صاحب نام در ایران در همایش «تاریخ و علوم سیاسی» با اشاره به «فلسفه تاریخ» گفت: فلسفه تاریخ از گذشته تا به امروز در ایران مغفول مانده است و این غفلت باعث شده از معنای درست و دقیق مفهوم تاریخ محروم شویم.
فولادوند محور بحث خود را به موضوع «فلسفه تاریخ» اختصاص داد. وی با بیان اینکه این شعبه از فلسفه از قدیم تا به امروز مغفول بوده و این غفلت باعث شده ملتی بزرگ مانند ما از معنای درست و دقیق مفهوم تاریخ محروم شوند ادامه داد: این محرومیت به طور طبع آثار زیانباری برجای گذشته که بر اهل نظر پوشیده نیست.
وی سپس به شرح درباره چیستی، اهداف و اقسام تاریخ پرداخت و گفت: فلسفه هم مانند دیگر دانشهای بشری شاخهای از جمله متافیزیک، فلسفه علم، فلسفه دین و فلسفه حقوق دارد و یکی از این شاخهها فلسفه تاریخ است که مسایل آن در افکار فیلسوفان در طول تاریخ دیده میشود و با این حال از سایر شاخههای فلسفه قدمت کمتری دارد، هرچند در صورتبندی مسایل خاصی از 400 سال پیش شروع شد.
فلسفه تاریخ چیست؟ نخستین پرسش اساسی
فولادوند ادامه داد: نخستین پرسشی که در این زمینه پیش میآید، «فلسفه تاریخ چیست؟» است که از مهمترین پرسشهایی بهشمار میآید که در این زمینه و در گام نخست مطرح میشود. هگل در اینباره و در تعریف آن میگوید: «فلسفه تاریخ تاملات هوشمندانه و عمیق درباره گذشته است.» اما امروز با توجه به نظریهپردازی کلی که درباره تاریخ صورت گرفته نمیتوان با این تعریف هگل موافق بود و فلسفه تاریخ بیش از آن است.
وی افزود: برای فهم معنای فلسفه تاریخ مورخان از حدود 150 سال پیش تاریخ را به دو بخش بزرگ تقسیم کردهاند که میتوان با تسامح آنها را به تاریخ 1 و 2 تقسیمبندی کرد. منظور از تاریخ 1 کل رویدادهایی که به تجربه انسان درآمدهاند. به عبارتی، تاریخ در مقام رویدادها و منظور از تاریخ 2 گردآوری و نگارش و تفسیر آن رویدادهاست. به عبارت دیگر تاریخ به عنوان یکی از رشتههای دانش محسوب میشود.
این صاحبنظر حوزه علوم سیاسی و تاریخ افزود: به دنبال این تقسیمبندی کلی تاریخ باید گفت که تصور فلسفه تاریخ نیز به دو طریق امکانپذیر است؛ یکی در مقام رویدادها و دیگری به عنوان یکی از رشتههای دانش. محور تصور فلسفه تاریخ در مقام رویدادها سوالهایی را در زمینه ماهیت متافیزیکی تاریخ پیش رو میگذارد که در این راستا سوالاتی چون «آیا پیوندی در حوادث تاریخی دیده میشود؟» و «آیا رویدادها به سوی هدف و یا غایتی پیش میروند و یا همه چیز در تاریخ تابع تصادف است و هیچ قاعده و قانونی در تاریخ وجود ندارد» مطرح میشوند.
فولادوند عنوان کرد: امروزه محور نخست تاملات فلسفی در مورد تاریخ، همان نظریه تاریخ به عنوان رشتهای از تاریخ است، چنانکه در تاریخ 2 با مسایل فلسفی مربوط به ثبت، ضبط و تفسیر رویدادها متکی هستیم و فیلسوفان این حوزه، مباحث متافیزیکی و مسایلی از این دست را در این حوزه رد کرده و با مباحثی چون معرفتشناسی توجیه و حدود علیت در تاریخنگاری، اثبات حقیقت ادعای تاریخنگاران و ماهیت تبیین و مسایلی از این دست را مورد توجه قرار میدهند.
مورخ باید نقاد باشد و سخن نو بگوید
وی ادامه داد: برای اینکه درباره این دست از فیلسوفان (فیلسوفان تاریخ 2) نمونهای داشته باشیم به افکار و اندیشههای «فون هانکه»، (بنیانگذار مکتب تاریخنگاری با تاکید بر سیاست) در نیمه اول قرن نوزده اشاره میکنم. حرف اساسی دانکه در تاریخ و به مورخان آن بود که مورخ باید نقاد باشد و سخن نو بگوید.
فولادوند در تشریح افکار دانکه ادامه داد: «تاریخ اقوام رومی و ژرمنی» نخستین کتاب وی به شمار میآید و در دیباچه کتاب مذکور نوشته است: وظیفه تاریخ داوری گذشته است و آموزش امروزیان برای آگاهی رساندن به آیندگان است اما این کتاب مدعی چنین وظیفه خطیری نیست اما در صدد است تا به این هدف دست یابد که «واقعا» در گذشته چه روی داده است و این جمله وی بود که شالوده مکتب «عینیت در تاریخنگاری شد.»
مورخ باید به حضور خداوند در تاریخ پی ببرد
وی عنوان کرد: هانکه میخواست بفهمد خداوند در تاریخ چگونه عمل میکند او معتقد بود خدا همه چیز است و خدا در همه جای تاریخ حاضر است و حضور ذات باریتعالی در همه جا آشکار است. بنابراین مورخ باید به حضور خداوند در تاریخ پی ببرد و به جستوجوی گرایشهای عمومی و اندیشههای چیرهگری که خصلت هر شخص و نهاد از آن مایه میگیرد، بپردازد. حد نظر او تاریخ بیش از وقایعنگاری است. هانکه از تداوم تاریخی صحبت میراند بدین معنی که تاریخ تعیین کننده رویدادها و توجیهکننده آنها نیست و دولتها دارای بیشترین اهمیت تاریخی و آفرینندگان اصیل ذهن آدمی هستند.
فولادوند در پایان سخنان خود درباره افکار و اندیشههای هانکه اینگونه جمعبندی کرد: مفهوم هانکه از تاریخ مفهومی سترگ و ارزشمند بود که تا مدتها پس از مرگ وی و بعد از جنگ جهانی اول در آلمان و سایر کشورهای غربی تاثیر ژرف و گستردهای داشت و کلام مشهور او مبنی بر اینکه تاریخ یعنی آنچه واقعا در گذشته روی داده است (منظور او از این جمله این بود که مورخ در عین توجه به امور واقع همواره باید در پی ترسیم چهره عمومی و بیرون کشیدن بنمایه بحث باشد) را نمیتوان دست کم گرفت اما این گفته او به غلط تعبیر شده و به علت این سوء تفسیر دانشمندان به او پشت کردند و او را مورد شماتت قرار دادند با این حال در ارزش دستاوردهای وی تردیدی نیست و تحت تاثیر او بود که مورخان با اعتماد به نفس بیشتری قدم در فهم جهان و گذشته خود برداشتند.
نظر شما