
ابوالقاسم حسینجانی، نویسنده حوزه دین و نهجالبلاغهپژوه، معتقد است شادی بیدردی نیست، بلکه شادی روح خدایی است.
حسینجانی در این نشست اظهار کرد: در بیست جلسه گذشته سلسله نشستهای ادبیات جهانی انسان در قرآن و نهجالبلاغه به چالشها و چارهها در جامعه پرداختیم و سعی کردیم تا با بیان ویژگیهای جامعه دانایی، جامعه جاهلی و مدیریت تحریفات، راهحلهایی را برای رسیدن به جامعه ایدهآل از منظر قرآن و نهجالبلاغه ارایه دهیم.
این نهجالبلاغهپژوه عنوان کرد: برای رسیدن به توسعه پایدار باید به جامعه دانایی برگردیم. انسان باید ابتدا خودش را بشناسد و در سایه این شناخت با فکر و ایمان به شناخت خداوند و هستی دست پیدا کند.
وی با بیان اینکه «تا زمانی که انسان را دوباره تعریف نکنیم، شادی و توسعه پایدار معنایی ندارد» گفت: شادی یعنی نشاط داشته باشیم، راحت باشیم و با انبساط روحی برای رسیدن به دنیای ومعنوی گام برداریم. اگر رابطه درست را بین انسان و قرآن برقرار کنیم، هر انسانی میتواند به شادی و توسعه پایدار دست پیدا کند.
حسینجانی با بیان اینکه «تا زمانی که انسان منزوی و محروم است، قرآن نمیتواند مورد توجه باشد» اظهار کرد: نباید انسان را در قرآن مطالعه کنیم، بلکه باید ببینیم که قرآن چه تعریفی از انسان ارایه داده است. انسان و قرآن یک معادله هستند اما متاسفانه تعریفهای نادرستی وجود دارد که این تعریفهای غلط انسان را به مسیر نادرست هدایت میکنند.
نویسنده کتاب «عشق کبریت بیخطر نیست» گفت: عالمان، مجتهدان، متخصصان و اندیشمندان بیشتر از هر کسی مسوول خراب کردن جامعه هستند. اگر دانایان و دارایان را در کنار هم بنشانیم، میتوانیم یک معادله متعادل را برقرار کنیم. متاسفانه اکنون ما در نامعادله به سر میبریم و در نامعادله اعتدال معنایی ندارد. تفاوت انسان و شیطان در مسوولیتپذیری و فرافکنی است، در جامعهای که در آن مسوولیت وجود ندارد و امور با فرفکنی انجام میشوند، توسعه پایدار ایجاد نخواهد شد. یکی از پیششرطهای توسعه پایدار، ارایه تعریفهای درست است و ما در بسیاری از موارد به بازخوانی، بازنگری و بازتعریف داریم.
وی با بیان اینکه «یکی از اسامی خداوند مومن است، به این معنا که خدا پیش از هر چیز خود را باور داشته است» اظهار کرد: ایمان از خود انسان آغاز میشود. کسی که خودش را باور نداشته باشد، نمیتواند خدا را هم باور داشته باشد. انسانهای بزرگ پیش از هر چیز به قابلیتهای خود باور پیدا کردهاند اما باقی افراد اسیر دنیا شدهاند.
این شاعر عاشورایی اظهار کرد: یکی از ویژگیهای جامعه جاهلیت این است که باور انسانها از بیرون خودشان آغاز میشود نه از درون. باور بیرونی، نوعی اسارت است و انسان اسیر کسی است که خودش برای خودش تصمیم نمیگیرد و فرآیندی بیرونی موجب اسارت یا آزادی او میشود.
این پژوهشگر قرآن گفت: امکان ندارد انسان به آرامش و صبر اعتقاد نداشته باشد و به انقراض نرسد. جایی که ایمان، صلح، ثبات، آرامش و عمل صالح معنایی ندارد، انسان در معرض فروپاشی خواهد بود.
وی با بیان اینکه رسالت انسان آیندهسازی است، اظهار کرد: پیششرط اساسی توسعه پایدار شناخت و تعریف انسان از منظر قرآن و عمل بر اساس این تعریف است. اگر هر انسانی خود را باور کند، بدون شک به خداوند نزدیک خواهد شد و همین مساله منجر میشود که نگاه انسان به رشد و شکوفایی و با پویایی و اوجگیری به اهداف خود برسد. در این راه خستگی معنایی ندارد و در نتیجه انسان به شادی خواهد رسید.
شاعر شعر «جاده و اسب مهیا است بیا تا برویم» گفت: انسان دچار سیاهچاله فقر، کفر و جهل است و برای رهایی از این سیاهچاله باید عمل صالح انجام دهد و انجام دادن عمل صالح منوط به داشتن برنامهای مدون است.
وی افزود: اگر نتوانیم خود را باور کنیم، به خداباوری هم نخواهیم رسید. مشکل اصلی جامعه ما این است که انسانها به جای باور خود و خدا تکنولوژی و مدرنیته را باور کردهاند و اسیر مدرنیته شدهاند.
نظر شما