توصیف دنیای زنانه در شعر موضوعی است که اگر شاعر بتواند با تبحر و قدرت کلام آن را بیان کند، سبب میشود که نوشتهاش به اثر هیچ شاعر دیگری شبیه نباشد. غیر از رابعه، شاعر قرن چهارم که شعرش چندان زنانه نیست و پروین اعتصامی که سرودههایش بیشتر به قصههای «ماما جیم جیم» شبیه است، فروغ فرخزاد و طاهره صفارزاده، دنیای شعری کاملا زنانهای دارند.-
در این کتاب هم غزل دیده میشود و هم چهارپاره و هم مثنوی که به نظر میرسد شاعر در سرودن چهار پارهها موفق نیست، اما از گود سرایش چند غزل زنانه با سربلندی بیرون آمده است. اگر به این بهانه بخواهیم نگاهی همه سویه به روند شعری شاعران زن داشته باشیم، غیر از رابعه، شاعر قرن چهارم که شعرش چندان زنانه نیست و پروین اعتصامی که سرودههایش بیشتر به قصههای «ماما جیم جیم» شبیه است، فروغ فرخزاد و طاهره صفارزاده، دنیای شعری کاملا زنانهای دارند.
شاعر زن البته همین که به وقایع و تجربیات پیش آمده در زندگیاش اعتراف میکند، گوش مخاطب را برای شنیدن شعرهایش تیز میکند، اما حقیقت این است که او علاوه بر اعتراف و واگویههایی که دارد، باید دیدگاه خود را نسبت به جامعه و آدمهای اطرافش سامان دهد. شاعر زن باید از منظری شاعرانه به تجربیاتش نگاه کند و با زبان و نگاه شعر درآمیزد و آن را برای مخاطب بسراید.
وقایعی که برای یک زن در جامعه رخ میدهد میتواند چنان اهمیتی داشته باشد که شعر او را از هر شاعر دیگر متفاوت جلوه دهد. خاطرات و تجربیات یک زن شاعر میتوان منحصر به فرد باشد؛ به شرط آنکه شاعر بتواند آنچه را میخواهد بگوید، با بدعت و نوآوری در جهان شعری یک زن بسراید؛ آن طور که در یکی از شعرهای فروغ فرخزاد میخوانیم:
«مرا به زوزه دراز توحش چه کار
مرا به حرکت حقیر کرم در خلا گوشتی چه کار
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده است
تبار خونی گلها
میدانی
به ایوان میروم و انگشتم را
بر پوست کشیده شب میکشم
چراغهای رابطه خاموشاند
چراغهای رابطه خاموشاند.»
شاعر در این شعر تجربهای دست نیافتنی برآمده از دیدگاه و نظر خود را به مخاطب منتقل میکند اما مانند هر شاعر زن دیگر سعی دارد نکته ناگفتنی در میان نگذارد.
طاهره صفارزاده، هم در یکی از شعرهای مجموعه شعر «مردان منحنی» این طور سروده است:
«پیوند ما سلول مردهای است
که دست بلیغ آب آن را خواهد شست
و من تمیزتر
خواهم شد.»
هویدا نیز در گروهی از سرودههایش به دنبال بیان بخش از تجربیاتی است تا بتواند مخاطب را در آنها راه دهد و از ناگفتههایی سخن به میان آورد که در بخشی از دورنیگاههای روحی او ریشه دوانده و نیاز به کشف شدن و افشاگری دارد.
در یکی از شعرهای او میخوانیم:
«پشیمانترینم به دنبال تو، پریشانترینم به دنبال من
که هر روز لعنت به چشمان تو که هر لحظه لعنت به اقبال من
رها بود دست تو از دست من نمیدید چشمان خورشیدها
به ویرانی پیکرم فکر کن که تختم شده تخت جمشید»
وزن اشعار هویدا در مواردی اشکال پیدا میکند و سست است، اما معناسازی در برخی شعرهای این مجموعه قابل توجه و مثال زدنی است.
مجموعه شعر «کافیست نام کوچک من را صدا کنی» امسال(1392) با قیمت هفت هزار تومان و با شمارگان هزار و 100 جلد با طرح جلدی از مهلا میرزایی از سوی انتشارات فرهنگ عامه منتشر شده است.
نظر شما