به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، نشست نقد و بررسی فیلم «باشگاه مشتزنی» ساخته دیوید فینچر، عصر دیروز، سهشنبه، پنجم شهریور ماه، بعد از نمایش کامل این فیلم، از ساعت 16 در بنیاد ادبیات داستانی برگزار شد. حسین معززینیا و ناصر عرفانیان منتقدان این نشست بودند.
در ابتدای برنامه نقد و بررسی، مزدا مرادعباسی، دبیر نشست، درباره فیلم «باشگاه مشتزنی» چنین توضیح داد: این فیلم بر اساس رمانی است که در سال 1996 منتشر شد. فیلم یکی از آثار محبوب سینمای جهان است و هنوز هم مقالات تحلیلی و نقدهای روزنامهای زیادی درباره آن نوشته میشود.
حسین معززینیا در آغاز سخنانش با اشاره به اینکه رمان را بعد از تماشای فیلم خوانده است، گفت: رمان در واقع دو مضمون ساختاری و جانبی را برای شکل روایت دستمایه قرار میدهد. نخست مصرفگرایی آمریکایی که فرهنگ آمریکایی را شکل میدهد، در فیلم مشهود است و مضمون محوری داستان شیزوفرنی است و نویسنده میخواهد احوالات بیماری شیزوفرنیک را نشان دهد. حدود 40 تا 50 سال اخیر هم رمانهای دیگری بودهاند که در آنها شخصیتی شیزوفرنیک وجود داشته؛ چراکه این بیماری قابلیت زیادی برای داستاننویسی دارد و اقتباسهای سینمایی زیادی هم از اینگونه آثار میشود.
وی روایت رمان را مبهم و آزاردهنده دانست و گفت: آزاردهنده بودن نقطه قوت روایت است، زیرا نویسنده توانسته آشفتگی ذهن بیمار را به خوبی نشان دهد. با این حال نویسنده رمان خود را درگیر این موضوع نکرده که به مخاطب نشان دهد شخصیت اول داستانش بیمار است و مخاطب هوشمند میتواند از لابهلای داستان به این نکته پی ببرد. به عقیده من رمان نسبت به فیلم، جسورتر و با اعتماد بیشتری ماجرا را نشان میدهد و فیلم تا حدی محافظهکارانه است.
معززینیا درباره استقبال از رمان و فیلم «باشگاه مشتزنی» نیز اظهار کرد: این فیلم در هفتههای ابتدایی فروش خوبی نداشت ولی حدود سه ماه بعد از اکران جایگاه خاصی پیدا کرد و به یکی از مهمترین آثار ساخته شده در آن سالها تبدیل شد. این فیلم هم اکنون در رده نهم بهترین فیلمهای سینمایی دنیاست و طرفداران متعصب و وفاداری هم دارد.
این منتقد سینما معتقد است دیوید فینچر در اغلب فیلمهایش مضمونی مشخص را پی گرفته و آن را در «باشگاه مشتزنی» به نهایت رسانده است. وی در اینباره توضیح داد: اغلب قهرمانهای فینچر انسانهایی سرخورده و دور از اجتماع و تمدن هستند که معتقدند دنیا جایی برای زندگی نیست و این کارگردان در فیلمهایش فروپاشی ذهنی افراد را نشان میدهد.
سردبیر ماهنامه همشهری به تفاوتهای مضمونی رمان و فیلم هم پرداخت و در سخنانش گفت: مضمون اصلی داستان، در رمان به مراتب تلختر و سیاهتر است و در فیلم سعی شده به این فضای آشفته، نظم داده شود. فیلم در پایان نشان میدهد که دو شخصیت داستان یکی هستند و از ابتدا هم تلاش دارد این مفهوم را در ذهن مخاطب جا بیندازد. با این حال فیلم پایانبندی باشکوهی دارد و کارگردان با این پایان کوشیده فیلمش را خوشبینانهتر از رمان به پایان برساند.
معززینیا رمان و فیلمنامه را دارای تفاوتهایی ماهیتی دانست و گفت: رمان در زمانی طولانی خوانده میشود و خواننده زمان لازم را دارد تا متوجه بشود شخصیت اول داستان شخصیتی شیزوفرنیک است اما فیلم فشرده و متراکم است و در تماشای اولیه فیلم فهم اینکه مخاطب به همه نکات داستان دست یابد دشوار خواهد بود. از سوی دیگر جنس روایت رمان مینیمال و سرد است و این امر از یک طرف کار فیلمنامهنویس را برای ساخت موقعیت مرکزی سخت میکند و از سوی دیگر به او کمک میکند وابسته به کتاب نباشد.
ناصر عرفانیان، دیگر منتقد برنامه بود که «باشگاه مشتزنی» را داستانی مالیخولیایی توصیف کرد و گفت: روایت داستان پیچیده است و حتی پس و پیش کردن فصلهای کتاب در هنگام خواندن آن، تاثیری در کلیت داستان ندارد. در رمان شخصیتها از ابتدا عینی شده و درک اینکه یکی از شخصیتها خودساخته و ذهنی است بسیار دشوار مینماید. در برخی رمانهای دیگر نیز راوی اول شخص به توصیف مواردی میپردازد که خودش دیده اما گفتههای او برای خواننده باورپذیر نیست. در این گونه داستانها به بیثباتی آدمها و تو در تو بودن روایت میرسیم و نویسنده در «باشگاه مشتزنی» هم خواسته این تردید و دودلی را به خواننده منتقل کند.
عرفانیان معتقد است ادبیات و سینما از هم جدا هستند و لزوما نباید اقتباس سینمایی کاملی از یک رمان انجام شود. وی درباره تفاوتهای این فیلم و رمان توضیح داد: نویسنده در کتاب تا حدودی خواننده را لحاظ نکرده و نگاه حرفهای به مخاطبش نداشته و در تلاش بوده خواستههای درونی خودش را به رشته تحریر درآورد. با این حال تعامل ادبیات و سینما را به خوبی میتوان در این اثر و آثاری شبیه آن مشاهده کرد؛ به طوری که بسیاری از مخاطبان فیلم، بعد از دیدنش به سراغ کتاب رفتند و سبب شدند این رمان به شهرت بیشتری برسد.
عرفانیان در سخنانش مصرفگرایی، بیهویتی، کسب استقلال شخصیت، عصیانگری و انسانهایی از درون تهی شده با نیازهایی کاذب را برخی از درونمایههای اصلی فیلم دانست و توضیح داد: در رمان و فیلم تصویرسازیهای سیاه و غیرانسانی وجود دارد. هدف وسیله را توجیه نمیکند و نویسنده و کارگردان قصد داشتند معضلات اجتماعی و انسانی را نشان دهند اما مطمئنا تاثیر سیاه و بدی بر ذهن مخاطبان خود گذاشته است.
امکان تعمیم یافتن موضوع این داستان به کل جامعه موضوع دیگری بود که هر دو منتقد صحبتهایی درباره آن داشتند. عرفانیان معتقد است بیماران شیزوفرنیک نمیتوانند به شکلی که در این داستان نشان داده شده وارد داستان شوند و در نتیجه نمیتوان مشکلات و درد شخصیت داستانی را به کل جامعه تعمیم داد. معززینیا نیز اظهار کرد: انسان تکنولوژی را به وجود آورده و در واقع نقد فیلمساز به انسان و جامعه است. فیلمساز نشان میدهد که قهرمان داستان بخشی از همان سیستمی است که در آن زندگی میکند و سپس علیه آن میشورد.
«باشگاه مشت زنی» درباره کارمندی بدبین اما مبادی آداب است که در یک کارخانه اتومبیلسازی کار می کند و مدتی است از بیخوابی رنج میبرد. او یک روز با فردی با لباسهای عجیب و غریب آشنا میشود که شغلش بازاریابی صابون است و عقاید نو و جالبی دارد. پس با او به محل زندگیاش در محلهای کم درآمد میرود که زبالههای سمی شهر را آن جا انبار میکنند، شیفته خود میشود و با او درباره آزادی و راههای کسب قدرت صحبت میکند. این دو برای آن که از عقدههای درونی خالی شوند و به اصطلاح تولدی دوباره داشته باشند، آگاهانه شروع به کتک کاری میکنند...
رمان«باشگاه مشتزنی»اثر چاک پالانیک در سال 1996 منتشر شد و در سال ١٩٩٩، دیوید فینچر، فيلمساز آمريكایی، با اقتباس از رمان «باشگاه مشتزنی»، فیلمی با همین نام ساخت.

نظر شما