ايبنا - خواندن يك صفحه از يك كتاب را ميتوان چند گونه تعبيركرد؛ چيدن شاخه گلي از يك باغ، چشيدن جرعهاي از اكسير دانايي، لحظهاي همدلي با اهل دل، استشمام رايحهاي ناب، توصيه يك دوست براي دوستي با دوستي مهربان و...
میگوید من تازه به این محله آمدهام. از گذشته آن چیز زیادی نمیدانم. میپرسم: «از کی آمدهای؟» میگوید: «فقط پنجاه سال است.» میگویم: «اینکه میشود یک عمر» میگوید: «اهالی این محله ریشه ابا و اجدادی دارند. پدران پدرانشان هم این محلهای بودهاند اینها قدیمیاند، اصالت دارند.» میگویم: «حالا شما هم یکی از همینها هستید.» میگوید: «آنها همه فامیلاند، با هم دوستند، رفیقاند ما اینجا غریبهایم، یک محله فامیلاند.» میپرسم: «از اینجا راضی هستی؟» میگوید: «بهترین جای دنیاست.»
آنها غریبه را خوب میشناسند وقتی وارد محله میشود کنجکاو نگاهت میکنند وقتی به خانهها نگاه میکنی میپرسند: «دنبال خانه میگردی؟!» هنگامی که با یکی از آنها صحبت میکنی بقیه جمع میشوند و اظهارنظر میکنند از هر کسی بپرسی چند سال است در این محله هستی، دو جواب میشنوی: «بعضیها حتی نمیدانند پدربزرگشان چه موقع به این محل آمده و تازه واردها هم که میگویند اهل این محل نیستند سابقه حضور بیست و پنج تا چهل و یا حتی پنجاه ساله را در این محل دارند.»
صفحه 244/ گزارشگری کاربردی برای رسانههای جمعی / محمدتقی روغنیها/ موسسه انتشاراتی/ چاپ دوم/ سال 1391/ 464 صفحه/ 12500 تومان
نظر شما