خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، فلسفه سیاسی اسلامی با فارابی تاسیس شده است و بزرگانی مانند بوعلی سینا، سهرودی و ملاصدرا در تداوم آن کوشیدند و به جامع کردن آن یاری رساندند.
همچنین فلسفه سیاسی اسلامی در گرایشهای سهگانه مشاء، اشراق و متعالیه نهادینه شد و فلاسفه مسلمان به منابع متعدد معرفتی نظیر وحی، عقل شهود و تجربه درونی اعتقاد داشتند. در این بین، ویژگی فلسفه سیاسی مشاء، توجه به روش عقلی و امکان جمع میان عقل و وحی در سیستم فلسفی خود است. بنابراین، فلسفه سیاسی مشاء در کشف حقیقت سیاست و پدیدههای سیاسی از عقل و فهم و درک عقلی بهره میبرد.
مبحث فلسفه سیاسی مشاء، در این میان به عنوان موضوعی تلقی میشود که از پیشینه دیرینهای برخودار نیست. با وجود این، این مولفه در قالب کلان پروژهای با عنوان فلسفه سیاسی مشاء، به مدیریت دکتر مرتضی یوسفیراد در گروه فلسفه پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی بررسی و در قالب تالیفی وزین روانه بازار نشر شد. همچنین بنابر آن است که در آتیهای نه چندان دور این موضوع در سطوح مختلف و چندفاز ادامه یابد و در قالب کتاب منتشر شود.
در بیان اهداف این پروژه آمده است: «حكمت و فلسفه سياسي مشاء قابليت دارد به ترسيم و تبيين بنيانها و اصول و اهداف زندگي امروزين و جامعه سياسي ايران برآيد و اهداف و غايات مشخص و معيني پيش روي جامعه گذارد تا جامعه بداند به دنبال دست يافتن چه چيزي است و بداند آمال و آرزوهاي آن، در چه چيز هايي معين شده است. از سوي ديگر، هر نوع زندگي سياسي از جمله جمهوري اسلامي نيازمند بنا كردن اعمال و رفتارها بر بنياني فلسفي از ماهيت زندگي و نظم دنيوي است؛ فلسفه سياسي مشاء قابليت دارد پشتيبان تئوريك اين نظام در بقاء و دوام خود باشد.»
همچنین در مقدمه کتاب «کتاب مفهومشناسی فلسفه سیاسی مشاء» که نتیجه تحقیقات و مباحث کلانپروژه فلسفه سیاسی مشاء محسوب میشود، آمده است: «فلسفه جزء اساسى از كل فرهنگ انسان است و در آن از بنيادىترين و غايىترين مسائل علوم يك جامعه مثل اخلاق، دين، علم و هنر سخن به ميان مىآيد. فلسفه تفكر و فرهنگ اصيل هر عصرى را به انتزاعىترين صورتش در هر جامعهاى متبلور مىسازد. از اين رو، كليد فهم معرفتى هر عصرى در فهم فلسفه همان عصر نهاده شده است. در فلسفه سياسى اين سؤالات طرح مى شود كه سرشت انسان چيست و چه آلامى دارد و چگونه مى شود پاسخى به آلام او داد؟ زندگى خوب و سعادتمندانه چيست؟ نظم مطلوب كدام است و چگونه مىتوان به آن رسيد؟ چگونه مىتوان قدرت را كنترل كرد تا به ظلم و استبداد نينجامد؟ و ... بنابراين فلسفه سياسى بنيادىترين تأملات و سؤالات را از حيات انسان و حيات جمعى در هر عصرى متبلور مىسازد، به طورى كه بدون آن نمىتوان درك صحيح و كاملى از تلاشهاى عظيم روح انسان و زندگى سعادتمندانه داشت.
به بيان ديگر، فلسفه سياسى مجموعه تأملات عقلى در حوزه عمومى و حيات جمعى ناظر به نظم مطلوب است تا آلام بشرى را تسكين دهد، آرزوهاى انسانى مثل عدالت، آزادى و سعادت را محقق سازد و ارزشهايى را كه بشر به اميد آنها زنده است، زنده سازد و افراد بشرى به آنها متخلق شوند.»
در راستای تبیین هرچه بیشتر ماهیت فلسفه سیاسی مشاء و نکات کلیدی عنوان شده در کتاب «مفهومشناسی فلسفه سیاسی مشاء» خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، با دکتر مرتضی یوسفیراد به گفت وگو پرداخته است که حاصل آن از نظرتان میگذرد.
ما میدانیم که منابع چندانی را در حوزه فلسفه سیاسی در اختیار نداریم و شاید تنها گروهی از فلاسفه اسلامی به طور اخص به این موضوع پرداخته باشند. بنابراین، این سوال پیش میآید که چگونه و بر اساس چه پشتوانهای کلان پروژه فلسفه سیاسی مشاء را آغاز کردید؟
آنچه که شایع و متداول است و البته در حوزه سنت فلسفه اسلامی شکل گرفته، به سه گرایش فلسفه مشاء، اشراق و متعالیه اطلاق میشود که در سنتهای یادشده، دانش مستقلی که تحت عنوان فلسفه سیاسی عنوان گرفته باشد، نسج پیدا نکرد.
پس با چه پشتوانه فکری کار آغاز شد؟ انگیزه شما چه بود؟
من بیشتر در حوزه فلسفه مشاء کار میکنم اما در برههای به ذهنم رسید که میتوانیم به اقتضای تمایزاتی که میان سه گرایش فلسفی مشاء، متعالیه و اشراق وجود دارد، سه گرایش هم در حوزه فلسفه سیاسی داشته باشیم؛ هرچند که هنوز مدون نشده اما در حد یک ادعا میتوانست عنوان شود، چراکه نظرات متعددی ارایه شده است.
البته به طور اجمالی این مساله هم به ذهنم رسید که با توجه به آنکه این سه دستگاه فلسفی از یکدیگر متمایزند و به اندازه کافی در حوزه زندگی سیاسی و زندگی مدنی و حکومت وارد نشدهاند، پس جای پرداخت و بررسی مضاعف را دارند. ضمن آنکه چون هر یک از هر سه شاخهای که اشاره کردم، دستگاه فلسفیاند و بین حوزه نظر و عمل ارتباط مستقیم و البته منطقی وجود دارد، ضرورتا باید هر یک از این دستگاهها بازتابهای خاص خودشان را داشته باشند و زندگی دنیوی و زندگی معنوی و موارد غیر را متناسب با دستگاه فلسفی خودشان تعریف کنند. به طور کلی، تاملاتی از این دست سبب شد تا انگیزه شکلگیری کلان پروژه فلسفه سیاسی مشاء در ذهنم ایجاد شود و بگویم که میتوانیم سه گرایش فلسفه سیاسی مشاء، فلسفه سیاسی متعالیه، فلسفه سیاسی اشراق را داشته باشیم؛ هرچند که این سه حوزه در سنت فلسفی و عقلی ما به دلایل مختلفی کار نشدهاند.
البته فیلسوفان مشأیی در این زمینه تاحدودی کار کردهاند، درست است؟
بله، فیلسوفان مشایی بیش از فیلسوفان اشراقی و متعالیه وارد حوزه عمل در این مساله شدند. بنابراین، ما متون سیاسی زیادی از فلاسفه مشاء درباره این موضوع در دست داریم و شاهد این موضوع هم آنکه فلاسفه مشاء بیش از فلاسفه متعالیه و اشراق دغدغه عمل داشتند. به عقیده من، دغدغه اصلی فیلسوفان مشایی عمل در زندگی سیاسی و مدنی بود.
از میان فیلسوفان مشاء کدامیک بیشتر به بُعد سیاسی توجه داشت؟
فارابی. غالب آثار این اندیشمند با رویکرد سیاسی نوشته شدهاند و این مساله ناظر بر آن است که فارابی فیلسوفی کاملا اجتماعی سیاسی است و تمام هستی و عالم را رویکرد سیاسی و مدنی میبیند.
با این تفاسیر، به نظر میآید شما معتقد به ایجاد سه دستگاه فلسفه سیاسی از بطن حوزه فلسفی یاد شده (مشاء، متعالیه، اشراق) باشید.
بله، به نظرم باید از دستگاههای سهگانه فلسفه مشاء، اشراق و متعالیه، سه دستگاه منسجم فلسفه سیاسی مشاء، فلسفه سیاسی اشراق و فلسفه سیاسی متعالیه استخراج شود.
در این تالیف، دقیقا از چه ابعادی به مساله فلسفه سیاسی و به ویژه فلسفه سیاسی مشاء پرداختهاید؟
نکتهای که درباره سوال شما لازم میدانم اشاره کنم، این است که من در این کلانپروژه مسوولیت تاملات با رویکرد مشایی را پذیرفتم و به دنبال پاسخ به پرسشهایی نظیر این بودم که آیا میتوانیم از فلسفه مشاء یک فلسفه سیاسی بر مبنای فلسفه مشاء و به ویژه فلسفه سینوی استخراج کنیم. بنابراین، در سیر تکامل این پروژه ابتدا بحثی وجود دارد که آیا امکان دارد که از فلسفه مشا، فلسفه سیاسی مشا را تحصیل کنیم و در وهله دوم آیا امکان معرفتی آن وجود دارد؟
اشاره داشتید که این پروژه در چند فاز پیگیری می شود، فاز نخست که نتیجه آن کتاب پیش روی ما است، به چه مواردی میپردازد؟
جدا از مطالبی که پیشتر عنوان کردم، در یکی از بخشهای کتاب، امکان وقوعی فلسفه سیاسی مشاء بررسی شده است. در واقع، در فاز نخست این پروژه مشغولیتهای ذهنی فیلسوفان مشاء در حوزه حیات مدنی و زندگی سیاسی را بررسی کردهایم. در این مباحثه، بخشهای مختلف و پرسشهای متعددی ارایه میشوند؛ از جمله این مساله که وقتی شهروند مدنی میخواهد مفاهیم خود را تعریف کند، چه مطالباتی دارد و آرمانهای او چیست و اساسا چه مواردی را آرمان خود میداند. در نتیجه، دو بحث محوری در این کتاب مطرح و تلاش شده تا دستگاه منسجم فلسفه مشا مفاهیمی که زندگی سیاسی بر پایه آنها شکل میگیرد، بررسی شود. ما در این قالب سه مفهوم را به عنوان مفاهیم پایه فلسفه مشاء و مفاهیم اصلی زندگی و حیات زندگی سیاسی بیان کردهایم که شامل سعادت حقیقی، ریاست و سیاست فاضله و مدینه فاضله میشود.
به مبحث انسان مدنی در این کتاب از چه جنبههایی پرداختهاید؟
مولفه انسان مدنی در این اثر از نظرگاه فلسفه مشاء مورد توجه قرار گرفته است. میدانیم که فلاسفه این دستگاه فلسفی، انسان را مدنی و مشارکت طلب میدانند، به این مفهوم که آدمی را موجودی میدانند که از ورای این ویژگیها می تواند به کمال برسد.
از مولفههای دیگر درج شده در این کتاب، مبحث عدالت و محبت است؟ درباره قرابت این دو در شاکله فکری فیلسوفان مشایی چه نظراتی وجود دارد و شما چگونه به این مبحث پرداختهاید؟
ما به گونهای به بررسی عدالت از دیدگاه فلاسفه پرداختهایم که تشریح شود عدالت اساسا یک ظرف است و موضوع نهایی نبوده است؛ بلکه عدالت سعادت است، یعنی در سایه عدالت و ریاست فاضله است که عدالت محقق میشود.
همچنین در این اثر درباره بررسی مولفههایی مانند قانون و محبت بررسی شده است و باید بگویم که به این موضوع پرداختهایم که قانون در مفهوم زندگی مدنی افراد و تعاملات آنان باید حاکم باشد تا همه در قالبی منسجم و بر مبنای عدالت حرکت کنند. همچنین درباره مفهوم کلیدی دیگر، یعنی محبت هم از دیدگاه فلاسفه مشاء موضوع را مطرح کردهایم.
میدانیم که محبت از برجستگیهای سیاسی فلسفه مشاء است، به این مفهوم که اگر عدالت به جامعه وحدت صناعی میبخشد، موجب تولید وحدت حقیقی هم خواهد شد که لازمه جامعه سیاسی است. در واقع، ویژگی فلسفه مشاء آن است که جوامع را نه تنهای بر مبنای عدالت میداند که فراتر از آن عنصر محبت را وارد بحث میکند تا روابط اجتماعی بر مبنای عدالت صوری شکل نگیرد. نقش فلسفه سیاسی مشاء در جامعه سیاسی میتواند موثر باشد، چراکه در شرایط همبستگی سیاسی مورد نیاز جامعه است.
نظر شما