دوشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۱:۰۴
وبر سرمايه‌داری را پيامد ناخواسته پروتستانيزم می‌دانست

عباس محمدي‌اصل، نويسنده كتاب «جامعه‌شناسي ماكس وبر» گفت: به اعتقاد وبر، ارزش‌ها نيز در كنار شرايط اقتصادي نقش مهمي در تشكيل سرمايه‌داري داشتند. او نتيجه مي‌گيرد كه روحيه سرمايه‌داري در پي اشكالات پروتستانيزم به اخلاق مسيحيت شكل گرفت. در واقع سرمايه‌داري، پيامد ناخواسته پروتستانيزم است.-

نويسنده اين اثر، در گفت‌وگو با خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، درباره ارتباط انديشه وبر با تكوين سرمايه‌داري گفت: وبر در پي يافتن روند عقلانيت در تاريخ جامعه بشري بود. او تكوين سرمايه‌داري در دوران معاصر را يكي از جلوه‌هاي اين عقلانيت مي‌دانست. وبر ريشه سرمايه‌داري را در اصلاحات مذهبي قرون 16 و 17 اروپا يعني همان پروتستانيزم جست‌وجو مي‌كرد. بنابراين اگر بخواهيم جايگاه انديشه او را در توجه به پيدايش سرمايه‌داري مدرن دريابيم، ناگزير بايد تبديل ناعقلانيت به عقلانيت را در تاريخ بشر پي‌گيري كنيم. از نظر او، اصلاحات ديني به عنوان طلايه‌دار بروز عقلانيت در شكل عام خودش، منجر به پيدايش سرمايه‌داري در دوره جديد شد.

وي اين انديشه وبر را زمينه‌ساز تاملات بعدي براي تكوين سرمايه‌داري دانست و گفت: وبر مي‌كوشيد وضعيت جامعه مدرن را توضيح دهد، هرچند انتقاداتي نيز به اين رويكرد داشت. او معتقد بود گرچه عقلانيت ديني منجر به پيدايش سرمايه‌داري شد، اما خود سرمايه‌داري نيز نهايتا مي‌تواند به بروز قفس آهنين بروكراتيك منجر شود، قفسي كه انسان‌ها را اسير مي‌كند. در واقع اگر فرديت انسان‌ها در قالب‌بندي جمعي سرمايه‌داري از ميان برود اين نظام، داعيه اوليه‌اش را مبتني بر فردگرايي از دست مي‌دهد.

عضو هيات علمي دانشگاه علامه طباطبايي افزود: وبر در عين اين‌كه ريشه‌هاي پيدايش سرمايه‌داري را مد نظر داشت، اما آن را به عنوان فرجام تاريخ تلقي نمي‌كرد و به آن انتقاد داشت. به نظر او، سرمايه‌داري مرحله‌اي گذرا از تاريخ است و جامعه‌شناسان آينده بايد صورت‌هاي ديگري را نيز توضيح دهند و لزوما سرمايه‌داري پايان تاريخ نيست.

محمدي‌اصل به بررسي اين موضوع در كتابش اشاره كرد و گفت: يك فصل از كتاب با عنوان «نظريه ديانت و توسعه» را به اين موضوع اختصاص دادم. در اين بخش، پس از پرداختن به تاريخ مناسبات دين و توسعه، اخلاقيات پروتستان را مورد توجه قرار دادم و به بررسي اين موضوع پرداختم كه وبر چگونه ميان اخلاق پروتستان و روحيه سرمايه‌داري پل زد. وبر با برقراري نسبت ميان سرمايه‌داري و اخلاق پروتستانيزم تلاش مي‌كند در برابر ديدگاه‌هاي ماترياليستي كه پيدايش سرمايه را مبتني بر شريط اقتصادي مي‌ديدند، نقش ارزش‌ها را در تكوين سرمايه‌داري برجسته كند.

وي درباره كيفيت ايجاد ارتباط ميان سرمايه‌داري و پروتستانيزم توسط وبر گفت: وبر معتقد است ارزش‌ها نقش مهمي در تشكيل صورت‌بندي‌هاي اجتماعي مانند سرمايه‌داري دارند و چنين نيست كه عواملي نظير غارت منابع جهان سوم و تراكم سرمايه و اين قبيل موارد كه مورد توجه ماركسيست‌ها بود منجر به شكل‌گيري سرمايه‌داري شده باشد. وبر در توضيح اين مدعاي خود از پروتستانيزم استفاده مي‌كند و مي‌گويد لوتر و كالمن به عنوان پايه‌گذاران پروتستانيزم متوجه شدند مسيحيت رو به انحطاط رفته است. آنان عامل اين انحطاط را نهاد كليسا و كشيش‌ها مي‌دانستند. در واقع كشيش‌ها در قبال اعتراف‌گيري از مسيحيان از آن‌ها به اين بهانه كه ما شفاعت شما را نزد خدا مي‌كنيم، از آنان وجه طلب مي‌كردند.

اين نويسنده و مدرس دانشگاه ادامه داد: لوتر و كالمن همين عامل را سبب اصلي انحطاط مسيحيت تلقي كردند و براي رفع آن پيشنهاد دادند كه بايد كليسا و كشيش را از ميانه خدا و مومن و مسيح برداشت. در اين صورت اين سوال پيش مي‌آمد كه اگر كشيش نباشد يك مسيحي چگونه ايمان خود را بسنجد. كالمن و لوتر پول را به عنوان معيار سنجش ايمان و تقوا معرفي كردند. يعني اگر خداوند اين جهان را در اختيار ما گذاشته است، انسان به عنوان جانشين خداوند بايد جهان را آباد و نيازهاي خودش و ديگران را رفع كند.

وي پول را واسطه اين معامله دانست و گفت: آن دو معتقد شدند كه انسان هر چه پول بيشتر داشته باشد، نشان از تقواي بيشتر او دارد. آنان از اين طريق نهضت اصلاحات ديني را پيش بردند و نتيجه اين شد كه مومنان مسيحي تلاش مي‌كردند كه با كار، پول بيشتري به دست آورند كه اين امر نياز به سواد و تكنولوژي و نهادهايي مانند بانك و بيمه داشت. بنابراين در ازاي تلاش براي كسب پول با تكيه بر كار خلاق، آموزش و پرورش، بانكداري، دانشگاه‌ها، حسابداري، ارتباطات و حمل و نقل رشد كردند و آن‌چه تحت عنوان سرمايه‌داري با آن مواجهيم، شكل گرفت. وبر نتيجه مي‌گيرد كه روحيه سرمايه‌داري در پي اشكالات پروتستانيزم به اخلاق مسيحيت شكل گرفت. در واقع سرمايه‌داري، پيامد ناخواسته پروتستانيزم است.

وي در پاسخ به اين سوال كه تا چه اندازه مي‌توان اين باور وبر را مورد ترديد قرار داد، گفت: اين نظر او از سوي محققان بعدي مورد نقد قرار گرفت. برخي به اين نتيجه رسيدند كه پروتستانيزم در شرايطي غير از اروپا منجر به تشكيل سرمايه‌داري نشد، زيرا تحقق اين امر به يك ساختار سياسي و در واقع اصلاحات سنتي نيز نياز داشت. بنابراين وبر، رابطه‌اي بسيار ساده و تلخيص‌گونه ميان توسعه اقتصادي و پبدايش سرمايه‌داري برقرار كرد. همچنين انديشمنداني در حوزه تاريخ اقتصاد نشان دادند كه مذهب كاتوليك در كشورهاي لاتين در دهه 50 و 60 مانع پيشرفت و توسعه نشد. همچنين هندوها و چيني‌ها نيز در خارج از جامعه موطن‌شان بيشتر مولد بودند.

محمدي‌اصل افزود: انتقاد ديگر اين است كه بر اساس اخلاق پروتستان، تجمع ثروت از طريق زهد و قناعت فردي ميسر است، اما امروزه اعتبارات بانكي و نظام مالياتي جايگزين اين امر شده است. با توجه به اين انتقادها مي‌توان اين نتيجه را گرفت كه سرمايه‌داري لزوما منجر به پيدايش سرمايه‌داري نشد، بلكه شرايط محيطي و ساختار سياسي نيز به اين امر دامن زد.

اين نويسنده ادامه داد: همچنين انتقاد ديگر اين است كه پروسه سرمايه‌داري با همه مفاسدي كه در آن وجود دارد، چگونه ممكن است كه از دل دين كه خاستگاه طاهر بودن و پاك بودن اخلاقي انسان است به وجود آمده باشد.

چاپ نخست كتاب «جامعه‌شناسي ماكس وبر» با شمارگان هزار نسخه، در 133 صفحه و به بهاي چهار هزار تومان از سوي نشر گل‌آذين منتشر شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها