به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ایبنا)، «موشی که شاه شد» کتابی از «ویلی فرمان» نویسنده آلمانی حوزه کودک و نوجوان است.
این کتاب که مدتی پیش با ترجمه «ملیحه شکوهی» منتشر شد، بهتازگی و طی مدت کوتاهی به چاپ دوم رسیده است.
نویسنده در این کتاب به زندگی گروهی از موشها میپردازد که در خانه خاکستری زندگی میکنند: «در خانه بزرگ خاکستری، گروه شادی از موشها زندگی میکردند. شبها وقتی چراغها خاموش میشد و انسانهای غولپیکر میخوابیدند، موشها از لانههای خود خارج میشدند و در حالی که سبیلهایشان را بالا نگه میداشتند، با شادی جیرجیر میکردند و داخل اتاقها تلو تلوخوران راه میرفتند. آنها به همه جا سر میزدند. در آشپزخانه دنبال باقیمانده غذاها میگشتند، در اتاق ناهارخوری زیر میز، خرده نان پیدا میکردند، در اتاق نشیمن، اینجا و آنجا دنبال بادام زمینی بو میکشیدند و یا به شکلاتها و شیرینیهایی که آدمها روی میز قرار داده بودند ناخنک میزدند.
زیباترین و بهترین جا، انبار مواد غذایی بود. هنگامی که در انبار محکم بسته نبود، همگی خود را به سرعت به داخل انبار میرساندند و در آنجا پنیرها را میجویدند، به کره ناخنک میزدند، کالباس را مزه مزه میکردند، مرباهای شیرین زردآلو را لیس میزدند و برشهای دنبه را میخوردند. بعد وقتی که خوب سیر میشدند، سبیلهایشان را میلیسیدند و شاد و خوشحال پوزههای نوک تیزشان را تمیز میکردند.»
زندگی این موشها به معنی واقعی، گروهی بوده، طوریکه همیشه با رایگیری و مشورت مشکلاتشان را حل میکردند تا اینکه توهم وجود دشمن آنها را به وحشت میاندازد و زندگیشان را زیر و رو میکند.
«ویلی بالد»، یکی از قویترین موشهای خانهی خاکستری بود که دم درازتری داشت. او پس از اینکه موشها از ترس وجود دشمن دیرینه خود زندگی عادیشان را رها کردند، تبدیل به رئیس موشها میشود. رئیسی که پس از مدتی طعم قدرت را میچشد و کم کم تبدیل به یک دیکتاتور میشود.
«بهترین تفریح موشها سفر به دور دنیا روی کُره جغرافیایی بود. این کره جغرافیایی بزرگ درست وسط کتابخانه قرار داشت. وقتی موشی از محور چوبی آن بالا میرفت و روی کره قرار میگرفت، کره خود به خود شروع به چرخیدن میکرد و اگر موش میخواست از آن بالا نیفتد مجبور بود که خیلی سریع بدود. در این صورت کره هم سریعتر میچرخید. موش میدوید و میدوید، امّا در حقیقت جلو نمیرفت بلکه این کره بود که حرکت میکرد.
موش در ظرف چند ثانیه به دور دنیا میچرخید. با پنجههایش روی چین و ژاپن میرفت. از اقیانوس بزرگ آرام میگذشت، آمریکا را زیر پا میگذاشت، بعد، از اقیانوس اطلس عبور میکرد، بالاخره به پرتغال، اسپانیا، دریای مدیترانه، ایتالیا و یونان میرسید و در آخر با چند قدم موشی خودش را به ترکیه و روسیه میرساند و بعد دوباره جهانگردی از اول آغاز میشد. چین، ژاپن، اقیانوس آرام و ... تا اینکه بالاخره موش از نفس میافتاد.
ویلی بالد، قویترین موش خانه خاکستری بود و دم خیلی درازی داشت. او میتوانست 32 بار کره زمین را دور بزند و بعد از آن پنجههایش را از روی آفریقا بر میداشت و از کره سُر میخورد و روی فرش نرم میپرید...»
«ویلی بالد» در ابتدا به قصد کمک به همنوعان خود برای مبارزه با دشمن، رهبری گروه را به عهده میگیرد اما پس از مدت کوتاهی تبدیل به یک دیکتاتور میشود و روزگار موشهای دیگر را سیاه میکند.
در واقع قصه «موشی که شاه شد» قصه یک دیکتاتور است؛ دیکتاتوری که از اول دیکتاتور نبود ولی خیلی زود فهمید میتواند با استفاده از ترس موشها بر آنها فرمانروایی کند.
«موشی که شاه شد» نوشته «ویلی فرمان» نویسنده آلمانی کتابهای کودکان و نوجوانان است. او در سال 1929 ميلادي متولد شد و بعد از گذراندن يك دوره آموزشي و تجربه بنايي، ديپلمش را از مدرسه شبانهروزي گرفت. سپس در مدرسهی عالي علوم تربيتي به تحصيلاتش ادامه داد و به عنوان آموزگار و مشاور مشغول به كار شد. او يكي از معروفترين نويسندگان حوزه كتاب كودك و نوجوان آلمان است.
«موشی که شاه شد» را انتشارات آسمان خیال برای دومین بار با قیمت 3900 تومان منتشر کرده است.
جمعه ۱۸ آذر ۱۳۹۰ - ۱۵:۰۷
نظرات