سه‌شنبه ۲۴ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۳:۳۵
هم‌سخني با عالم معاصر نيازمند گوش دادن است

دكتر رضا داوري اردكاني‌ در آغاز سمينار «حكمت اسلامي و دنياي معاصر» گفت: فسلفه اسلامي امروز اگر تنها به اثبات مطالبي كه در كتاب‌ها آمده‌اند بپردازد، هيچ راهي به ديالوگ با فلسفه‌هاي ديگر و هم‌سخني با عالم معاصر نخواهد داشت. اين هم‌سخني نيازمند گوش دادن است._

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، سمينار دو روزه «حكمت اسلامي و دنياي معاصر» صبح امروز (سه‌شنبه  24 خرداد) در پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي آغاز شد. دكتر رضا داوري اردكاني سخنران ويژه مراسم افتتاحيه بود.

وي در آغاز سخنش گفت: با ديدن عنوان «حكمت اسلامي و دنياي معاصر» فكر مي‌كنيم كه حكمت اسلامي در زمان ما بايد به گونه‌اي تلقي شود كه اين تلقي در زمان‌هاي ديگر وجود نداشته است. اگر ما تاريخي فكر نكينم، فلسفه زمان ابن‌سينا نبايد با فلسفه امروز تفاوتي داشته باشد.

داوري ادركاني فلسفه را بحثي عقلي دانست كه در وادي نظر، به زمان مربوط نمي‌شود و گفت: بنابراين، شايد وقتي از فلسفه اسلامي و زمان حاضر حرف مي‌زنيم، مقصود اين باشد كه ما امروز چگونه فلسفه را مي‌فهميم. با كمي دقت درمي‌يابيم كه تلقي‌ها از فلسفه متفاوت است. تلقي يك ايراني از فسلفه با تلقي يك مصري و مغربي اروپايي تفاوت دارد. در چنين وضعيتي، طبيعي است كه از امكان هم‌سخني حرف بزنيم، اما اين هم‌سخني به چه معناست؟

وي افزود: هم‌سخني به معناي موافقت نيست، گرچه به معناي محالفت هم نيست. هم‌سخني، گوش و حوصله مي‌خواهد و اصلا آسان نيست. هم‌سخن ما يك لاابالي نيست كه حرفي براي گفتن نداشته باشد. انسان‌ها در ذات خودشان از ازل هم‌سخن بوده‌اند، زيرا با دل پاسخ آري دادند. اين پاسخ، پاسخ به يك تحكم نبود، بلكه پاسخ به پرسشي بود كه يك دوست پرسيد.

استاد فلسفه ادامه داد: اگر فلسفه به يك علم تبديل و از حب منفك شود، امكان ديالوگ از ميان مي‌رود. به تعبير ديگر، اگر عشق نباشد، ديالوگ معني ندارد. فهميدن يكديگر مبتني بر ديالوگ است، اما خود ديالوگ نيست. ديالوگ مستلزم گوش دادن است و گوش دادن آسان نيست.

وي به كتابي كه به تازگي با عنوان «ما و تاريخ فلسفه اسلامي» از وي منتشر شد، اشاره كرد و گفت: در اين كتاب كوچك، نوشته‌ام كه ما امروزي‌ها چگونه فلسفه را مي‌فهميم. به نظر مي‌رسد كه در اين باره ايدئولوژي افراد نقش مهم‌تري دارد. براي مثال، به عنوان يك فلسفه‌خوان آن چه را كه ميلي به آن ندارم، در فلسفه ابن سينا نمي‌بينم، در حالي كه من به عنوان يك دانشجو و طلبه، ابن سينا را مي‌خوانم تا فلسفه او را دريابم. يك دانشجوي امروزي مي‌خواهد ابن ‌سينا را در زمان دريابد.

داوري اردكاني در توضيح اين جمله گفت: در هيچ فلسفه‌اي وفاق نظر وجود ندارد، اما اين موضوع چندان پيچيده نيست كه سبب سردرگمي ما شود. در واقع، سقراط و افلاطون اين سردرگمي را براي ما درست كردند. سقراط بود كه پروتاگوراس، سوفسطاي نامي يونان، را در مخمصه گذاشت و گفت كه فضيلت آموختني نيست. فقدان وفاق نظر در فلسفه، تقدير آن است و البته نمي‌توان گفت كه براي مثال، كانت اشتباه گفته است، چرا كه او آموزگار زمان خود بود.

وي با طرح اين سوال كه «ما چگونه با فلسفه اسلامي ديالوگ داشته باشيم، در حالي كه كانت هم مي‌خوانيم؟» گفت: نمي‌توانيم به اين دو پشت كنيم، چرا كه راه‌مان را از ميان اين عالم پيدا مي‌كنيم و براي جستن اين راه به فلسفه و حكمت اسلامي و آن چه گذشته ماست، نياز داريم. من ابن سينا نمي‌خوانم از اين جهت كه صحت انديشه او بيشتر از پاسكال است. ابن سينا مي‌خوانم، چرا كه بدون او به يقين راه‌گم‌كرده خواهم بود. اين يك اقتضاست و نمي‌توان از آن گذشت. صحبت از اجبار نيست، زيرا فردي ما را مجبور به فلسفه‌خواني نكرده است.

داوري اردكاني يادآور شد: فلسفه‌خوانان از سر اختيار اين راه را انتخاب كرده‌اند، چرا كه ارسطو نيز فلسفه را كم‌سودترين علم‌ها معرفي مي‌كند. رو آوردن به فلسفه به دليل مصلحت‌بيني زندگي نيست، بلكه پاسخ به يك پيام است.

وي با بيان اين كه «فلسفه از زمان ارسطو به مونولوگ تبديل شد» عنوان كرد: او يكي از فصل‌هاي رساله «نيكوماخو» را به دوستي اختصاص داد و در آن نظريات شخصي‌اش را درباره اين موضوع گفت.

داوري اردكاني يادآور شد: هر فلسفه‌اي با نوعي ديالوگ آغاز مي‌شود. فارابي در فلسفه اسلامي، ابتدا بيان مي‌كند كه تمامي فيلسوفان هم‌‌سخن‌اند و سپس به يك‌سخني آنها اذعان مي‌كند. او همچنين دينداران و فلاسفه را در ابتدا هم‌سخن و سپس يك‌سخن معرفي مي‌كند. اين روند در تاريخ فلسفه ما ادامه مي‌يابد و به مرور روشن‌تر مي‌شود. البته ممكن است افرادي اين خط سير را نپسندند و موافق جمع فلسفه و دين نباشند.

وي آزاد شدن را شرط هم‌سخني دانست و گفت: فهم جمع شدن فلسفه و دين، مستلزم تاريخي فكر كردن است و تاريخي فكر كردن يعني رها شدن از عادات زمانه. اين امر تنها از طريق كوشش حاصل نمي‌شود و نيازمند توفيق نيز هست.

استاد فلسفه در بخش ديگري از سخنراني‌اش تاكيد كرد: فلسفه اسلامي ميراث ما نيست كه آن را تقسيم كنيم و از داشتن آن فخر بفروشيم. براي مثال، من سعدي را براي مفاخرت نمي‌خوانم، بلكه از او زبان و هم‌سخي مي‌آموزم و راه مي‌جويم.

وي يادآور شد: فسلفه اسلامي امروز اگر تنها به اثبات مطالبي كه در كتاب‌ها آمده‌اند بپردازد و بر آنها اصرار داشته باشد، هيچ راهي به ديالوگ با فلسفه‌هاي ديگر نخواهد داشت. ما بايد گوش شنيدن فلسفه‌هاي ديگر را داشته باشيم و از فلسفه خودمان استنطاق كنيم. آن گاه فلسفه اسلامي به زبان مي‌آيد و ما نيز با عالم معاصر هم‌سخن خواهيم شد.

سمينار «حكمت اسلامي و عالم معاصر» فردا(چهارشنبه) نيز با برگزاري نشست‌هايي ادامه مي‌يابد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها

اخبار مرتبط