اميرعلي نجوميان، مدرس دانشگاه شهيدبهشتي در نشست بررسي كتاب «تئاتر فلسفه» فوكو گفت: فوكو يكي از موثرترين نظريهپردازان در چند دهه اخير در حوزههايي نظير تاريخ و مطالعات فرهنگي است. وي در واقع انديشه را در دهههاي اخير حركت داد.
جهانديده درونماندگاري را روش تحقيق فوكو دانست و گفت: او شناسايي ناپيوستگيها را نه بنانگاره و نه نتيجه ميپندارد، بلكه آن را شيوه عمل ميداند. فوكو درباره دانش و قدرت نيز همين رويكرد را دارد. در نظر او اين دو مفهوم بنانگارههايي نيستند كه واقعيتي را بازنمايي ميكنند.
وي افزود: فوكو دانش و قدرت را شبكههاي تحليل معرفي ميكند، اين در حالي است كه بسياري كتابها با موضوع و عنوان دانش يا قدرت از نگاه فوكو منتشر ميشوند. واضح است كه نويسندگان اين آثار درك درستي از مفهوم قدرت و دانش در انديشه فوكو ندارند.
جهانديده به بخشهايي از مقاله فوكو كه درباره كانگيلم، استادش، نوشته بود اشاره كرد و گفت: او در اين مقاله ميگويد سياست چيزي است كه قابليت خطا دارد. نيچه درباره حقيقت ميگفت كه حقيقت فاحشترين دروغ است، شايد كانگيلم كه از نيچه بسيار دور و همچنين نزديك است، در اين باره بگويد حقيقت جديدترين خطاست.
سپس محمدخاني گفت: نكتههاي انديشه فوكو را نميتوان تنها در يك جلسه تبيين كرد، به همين دليل مركز فرهنگي شهر كتاب اقدام به برگزاري كارگاهي در تبيين انديشه او كرده است.
وي يادآور شد: نقدهايي نيز به ترجمه فارسي آثار او كه از انگليسي برگردانده شدهاند، وجود دارند كه براي بررسي آنها به صورت جداگانه در جلسات نقد ترجمه امكانپذير ميشود.
سپس نجوميان ترجمه كتاب را ستود و گفت: فوكو علاوه بر كتابهايش تعداد زيادي مقاله، كوتاهنوشت، مصاحبه و سخنراني دارد كه تنها بخش اندكي از آنها به فارسي درآمدهاند. اين آثار اهميت بسياري دارند، زيرا مطالعه برخي از آنها براي فهم كتابهاي اصلي فوكو ضروري است. شايد براي فهم كتابهاي اصلي فوكو نيازمند وارد شدن به حوزه مقالات او هستيم. در كتاب «تئاتر فلسفه» مجموعه ارزشمندي از اين آثار گرد آمدهاند.
وي فوكو را يكي از موثرترين نظريهپردازان چند دهه اخير دانست و گفت: او بارها ميگويد كه خود را فيلسوف نميداند و هيچ لقبي را نيز براي خود نميپذيرد. او با اين كار خود را رها ميكند تا بتواند با فراغ بال در حوزههاي نظري وارد شود. فوكو در پنج حوزه نظري تاثيرات عظيمي از خود بر جاي گذاشت.
نجوميان ادامه داد: نگاه فوكو به تاريخ، مهمترين تاثير را در حوزههاي نظري داشت. آنچه اكنون از آن با عنوان بازانديشي تاريخ يا تاريخگرايي نو ياد ميشود، وامدار نگاه او به تاريخ است. به اعتقاد من او يك تاريخدان است، البته نه به معناي متعارف آن. او تاريخگرايي قرن نوزدهم را به چالش كشيد. در تعريف قرن نوزدهمي، تاريخ يك حقيقت مطلق و ريشه واقعيتها معرفي ميشود. اين تعريف، نگاهي هرمنوتيكي به تاريخ دارد كه ميتوان با استفاده از آن به حقايق پي برد.
وي درباره تاريخ از نگاه فوكو گفت: تاريخ او پر از تناقض است و لزوما رو به پيشرفت نيست. به باور او آنچه بيش از همه در تاريخ اهميت دارد، تصادفات است نه علت و معلولها. فوكو معتقد است كه جزييات بيش از كليات تاريخ اهميت دارند، اين گفته بر تفكر پستمدرنها تاثير زيادي گذاشت. او در تعريف تاريخ ميگويد كه تاريخ وفور وقايع در هم گرفتار است.
اين مدرس دانشگاه به تعريف فوكو از قدرت اشاره كرد و گفت: او تعريف جديدي از اين مفهوم ارايه كرد. در نظر او قدرت به معناي اعمال زور از يك نقطه به نقطه ديگر نيست. قدرت براي او نيرويي است كه در قالب شبكهاي ميان انسانها پخش ميشود و همه چيز را در جاي خود مينشاند.
نجوميان مبحث مطالعات فرهنگي را نيز از نتايج نظريهپردازيهاي فوكو دانست و گفت: فوكو بحث سوژه و هويتهاي فرهنگي سوژه را مطرح كرد. وي تاثيراتي نيز در حوزه زبان داشت. براي آگاهي بيشتر در اين باره ميتوان به مناظره او با چامسكي مراجعه كرد.
وي يادآور شد: بازنمايي در نظر فوكو محصول عقلانيت مدرنيته است كه از همان ابتدا با شكست مواجه شده است.
نجوميان با اشاره به كجفهميها از انديشه فوكو در ميان مترجمان و نويسندگان اظهار داشت: اشكالي ندارد حتي اگر كجفهمي از اين انديشه صورت گرفته باشد، مهم اين است كه فوكو انديشه را حركت داد.
نظر شما