چهارشنبه ۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۸ - ۱۱:۲۷
بهار البحار

مريم مقيمي - آرمان‌هاي متعالي انسان، هميشه در گرو دانسته‌ها و شناخت وي از گذشته و آينده است و انسان امروز براي رسيدن به آن آرمان متعالي بيش از پيش نياز به تفحص و كنكاش در گذشته دارد. آنچه در اين ميان براي ما به عنوان يك مسلمان ايراني مهم است، شناخت بزرگان و انديشمنداني است كه بسياري از اعتقادات ما براي رسيدن به امر متعالي، ريشه در پايداري و تلاش و فداكاري آنان داشته. عالماني كه براي بقاي انديشه اسلامي و شيعي و اقتدار تشيع، هر لحظه به ساحت مقدس ائمه اطهار(ع) توسل جسته و كلام نوراني و وحياني آنان را به عنوان ميراثي آسماني حفظ كرده‌اند. علمايي كه شمع فروزنده راه حقيقتند و با روشن كردن راه حق، در لابلاي صفحات كتب حديث و گفتار نوراني اهل بيت عليهم‌السلام به شيعه حيات بخشيده‌اند. در اين ميان آنچه بيشتر، شيعه با نام آن آشناست و گمگشته‌هاي خويش را در آن جستجو مي‌كند مجموعه و موسوعه عظيم و بي‌بديل بحارالانوار است كه علامه محمد باقر مجلسي حدود 400 سال پيش در راه جمع‌آوري آن لحظه لحظه از عمر خويش را صرف كرده تا جان مشتاقان علم و دانش از آن جام سرريز شود و شيعه امروز بداند و بشناسد كه در همه علوم پيش‌قدم و سرآمد بوده چرا كه سرچشمه علوم عالم ائمه‌اطهار عليهم‌السلام‌اند. اكنون بعد از صدها سال، شيعه هنوز نيازمند معرفي اين آثار گرانقدر از علماء پيشين است. بررسي آنچه شيعه دارد و گنجينه‌ تشيع به شمار مي‌رود، امروز برعهده كساني است كه آن را شناخته‌اند و با اعتماد كامل و راسخ چون علماي پيشين به نشان دادن اين گنجينه خواهند پرداخت. سيد حسين موسوي بروجردي از جمله كساني است كه رشته توسل را همچنان ادامه داده و چون اسلاف خود سعي بر حفظ اين گنجينه عظيم دارد. گفتگوي ما را با او بخوانيد./

زندگينامه
موسوي بروجردي، 11 بهمن 1358 در تهران و در خانواده‌ای مذهبی به دنيا آمد و تا سن 15 سالگي در اين شهر زندگي كرد. خود در اين باره مي‌گويد: «دوره ابتدايي را در حوالی شهر تهران در منطقه لواسان گذراندم و پس از آن به دليل وضعيت فرهنگي نامساعدی كه در تهران وجود داشت، پدرم تصميم به نقل مکان از تهران به شهر ديگری گرفت و چون محل كارش تهران بود، بهترين گزينه، شهر قم به نظر مي‌رسيد.»
وي، مقطع راهنمايي را در مدرسه امام موسي صدر قم و دوره دبيرستان را در مدرسه معل،م طي كرد. در اواخر دوره دبيرستان، وارد حوزه علميه شد. اجداد ايشان از فضلا و علمای بروجرد به شمار می‌روند.
دوران طلبگي‌اش را از زبان خودش بخوانيد: «يك سال اول را در قم درس خواندم و بعد به دليل اينكه دوست داشتم به طور کامل در درس و بحث متمركز باشم و به دليل حديثی که از امير مومنان (عليه‌السلام) نقل شده که: «العلم في الغربه والجوع. علم در غربت و گرسنگي است.» تصميم به ادامه دروس خود در شهر گلپايگان گرفتم.
 بعد از يك سال كه در گلپايگان درس خواندم، ما را به عنوان شاگرد اول براي زيارت به مشهد مقدس بردند. حضرت امام رضا(ع) عنايتی به من کردند و با استاد، حجت هاشمي خراساني، استاد مشهور در ادبيات عرب، آشنا شدم چند سالی در خدمت ايشان بودم و پس از اتمام دوره ادبيات عرب به قم مراجعت کردم و تاكنون مشغول تحصيل و طلبگي در اين شهر‌م.»

در محضر استاد حجت هاشمي خراساني چه دروسي را خوانديد؟
چند سالی را که خدمت ايشان بودم؛ متون مهم ادبی حوزه، مثل كتاب مطول، مغني اللبيب .. و غيره و نيز قسمتی از کتاب معالم الاصول را در محضرشان آموختم. مقداری از لمعتين را در مشهد مقدس آغاز کرده و الباقی را در شهر قم. و در بقيه دروس، در قم از نظر اساتيد برجستة حوزه بهره بردم.

مقاطع تحصيلي در حوزه چگونه‌اند؟
متأسفانه در خارج از حوزه به علت ناآشنا بودن با مباحث حوزوي، تصور می‌شود، عناوينی چون مجتهد و حجت‌الاسلام و ... با خواندن بعضی از سطوح حوزه مانند سطوح دانشگاهی (ليسانس، فوق ليسانس و غيره) می توان ملقب به این القاب شد و تصور می‌کنند که اگر شخصی سطوح حوزوی را به اتمام رساند شايستگی القابی مانند مجتهد و غيره را خواهد داشت! در حوزه مدرک مطرح نيست، اين فضلا و علما هستند که شايستگی شخصی را برای رتبه‌ای قبول می کنند.
حُسني كه در حوزه وجود دارد، اين است كه چيزي را به زور نمی‌توانند ـ چه از داخل و چه از خارج ـ به حوزه تحميل کنند، حتي اين تحميل نسبت به کتب درسی حوزه هم راه ندارد و نمي‌شود درسي را به حوزه تحميل كرد، زيرا فضلا نمي‌پذيرند و وقتي آنها نپذيرند، خود به خود كنار مي‌رود. مثلاً زماني كتابي را به جاي کتاب اصول فقه مظفر آوردند تا جايگزين آن کنند ولی نتوانستند آن را كنار گذارند و اصول مظفر جايگاه خود را حفظ كرد. بنابراين، يك طلبه از ابتدا كه وارد حوزه مي‌شود هميشه يك طلبه باقي مي‌ماند.

چه انگيزه‌اي باعث شد كه به سمت دروس حوزوي برويد و طلبگي را انتخاب كنيد؟
من با علامه مجلسي طلبه شدم، با علامه مجلسي بزرگ شدم و با او زندگي مي‌كنم.

چطور؟
مرحوم مجلسي كتابي دارد به نام رجعت و همين كتاب سبب طلبگي‌ام شد، قبل از آنکه طلبه شوم به خاطر علاقه شديدم به تحقيق، اين کتاب را به جهاتی انتخاب کردم و تحقيق آن کم کم سبب طلبه شدنم شد. كتابخانه‌اي هم دارم به نام «مكتبه العلامه المجلسي» مكتبه‌اي است در قم كه اختصاص دارد به احيای ميراث شيعه مربوط به بحار الانوار علامه مجلسی.

منظور از احياء ميراث شيعه چيست؟
احيای كتب خطي اماميه و كتب تراثی شيعه در موضوعات، كلام، حديث، فقه و ...

تراثي به معناي ميراث است؟
بله، در اصطلاح عرب تراث گفته مي‌شود. چون كارم مربوط به متون عربي است، سعي مي‌كنم كمتر از واژه‌هاي فارسي استفاده كنم تا بيشتر روي الفاظ عربي مسلط شوم و خوب بتوانم در كارم از آنها استفاده كنم. و اگر در زمينه ادبيات فارسي تحقيق مي‌كردم، سعي مي‌كردم فارسي را خوب بياموزم.

چرا زمينه كتب خطي و تراثي شيعه را براي فعاليت انتخاب كرديد؟
علاقه شخصي ام به كتاب‌شناسي است. علاقمند بودم استدراكي بر كتاب «الذريعه» مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني بنويسم كه معروف‌ترين كتاب‌شناسي شيعه به شمار مي‌رود و نيز استدراكي بر «طبقات اعلام شيعه» آن مرحوم ـ كه البته آن را در دست تحرير دارم. در اين راه، متوجه ضعفي در معرفي شيعه شدم و الان هم هر كتابي كه عليه شيعه نوشته مي‌شود، نوك پيكان دشمنان شيعه به اين شبهه هدف گرفته می شود. و آن شبهه اين است که آنها ادعا می‌کنند شيعه ميراث علمی و مکتوب در پيشينيان کهن خود ندارد و به طور کلی گويا شيعه يک حرکت حزبی سياسی است.
شيخ آقا بزرگ تهراني، بيش از نيم قرن از عمر خود را صرف تأليف كتاب الذريعه ـ که هيچ يك از فرق اسلامي چنين موسوعة بزرگي در کتابشناسی ندارند ـ كرد تا جواب گوی اشکال شخصی ناآگاه (جرجی زيدان) به مکتب شيعه باشد، مبنی بر آنکه شيعه دارای ميراث مکتوب و تاريخ کهنی نيست که قابل ذکر باشد. لذا مرحوم آقا بزرگ در آن زمان، در سامرا و نجف به تأليف کتاب «الذريعه» پرداخت تا پاسخ اين شبهه را بدهد. وي شاگرد مرحوم محدث نوری (رحمه الله) بود.

آيا مرحوم آقا بزرگ تهرانی به اين اشکال با صراحت اشاره کرده‌اند؟
بله، حاج شيخ ‌آقا بزرگ تهراني در مقدمة کتاب الذريعه به اين مطلب اشاره مي‌كند. خلاصه كتاب الذريعه 26 جلدي و استدراکاتی نیز بعد از آقا بزرگ برای اشكال يك خطي جرجی زيدان كه شيعه، نه كتابي دارد، نه عالمي و نه  دستی در علوم، تأليف شده.
غير از آقا بزرگ كه به اولين اين شبهات که به آنها اشاره کردم پاسخ داد، مرحوم سيد محسن امين كتاب اعيان الشيعه را تأليف كرد و در آن علما و دانشمندان شيعه را ـ در همه زمينه‌ها و همة علوم‌ مثل نجوم، ادب، طب و ... معرفي کرد، و اشكال سوم را مرحوم سيد حسن صدر جواب داد. وي يك جلد كتاب به نام تأسيس الشيعه تأليف كرده که ارزش علمي آن كمتر از دو کتاب قبلی نيست. وي در آن كتاب اثبات می‌کند مؤسسان تمام علوم اسلامي و حتي بسياري از علوم تجربي‌، مثل فيزيك،‌ شيمي و رياضي، شيعيان بوده‌اند چه برسد به اينكه اصلاً شيعه آن علوم را دارد يا ندارد. ايشان كتاب‌ ديگري در اين زمينه به نام «الشيعه وفنون الاسلام» نيز دارند كه در آن، درباره فنون و علوم شيعه بحث می‌کنند.

علت اين اشكال چيست؛ در حالي که پيشينه تاريخی شيعه، حکايت از خلاف اين مطلب دارد؟
هنوز اين اشكال بر شيعه وارد و هنوز در رأس اشكال‌هاست.

علت چيست؟
شايد بتوان علت آن را از دو جهت عنوان كرد. نخست اينكه از قديم الايام، ايران، كشوري شيعي بوده و از دوران صفويه به بعد به اين نام خوانده شد. برخلاف آنچه گفته‌اند، صفويه خدمات زيادي به ايران كرد و امنيت و آسايش، و زمينه رشد و فعاليت را برای شيعه در ايران فراهم آورد. از همان ابتدا، كاري ‌كردند كه علماي جبل‌العامل به ايران هجرت كنند. از بدو تأسيس اين دولت، يعني از زمان شاه اسماعيل در حدود سال 905 قمری، بزرگترين عالم شيعه (محقق كركي) از جبل عامل و از شهر خود به ايران آمد. مرحوم پدر شيخ بهايي_ حسين بن عبد الصمد_ و نيز خود شيخ بهايي در دوره صفويه به ايران آمدند. اجداد ايشان از علما و دانشمندان بزرگ شيعه در شهر جبل عامل لبنان به شمار می‌رفتند، با اين حال ايشان ديار خود را ترک کرده و به ايران هجرت کردند. شمس‌الدين محمد جبعي عاملي که يکی از آبای ايشان به شمار می‌رود فردی بسيار عالم و زاهد بوده و صاحب روضات الجنات است. داستان‌هايي را به نقل از شيخ بهايی از كرامات جد مرحومش آورده و می‌گويد که شيخ بها بعد از نقل بعضی از اين قصص تمثل به اين بيت شعر می‌جستند که:
من ملك بودم و فردوس برين جايم بود
آدم آورد در اين دير خراب‌ آبادم
بهر حال، بسياري از علما، در دوره صفويه به ايران هجرت كردند و اين به لحاظ استقرار امنيتي بود كه حكومت صفويه بوجود آورده بود.
ديگر اينكه در عراق با اين که حدود 85 درصد مردم آن و در بحرين نيز‌ 90 درصد از ساکنين آن شيعه‌اند و نيز با اينكه به طور کلی بيش از 300 ميليون شيعه در دنيا وجود دارد كه 60 تا 70 ميليون آن در ايرانند، اما در هيچ كشوري مثلاً در كشورهاي عربي، هند، پاكستان و عراق ........ نمي‌‌توان مانور و فعاليتي درباره شيعه انجام داد، زيرا استقرار امنيتی وجود ندارد؛ اگر هم امنيتي حاصل شده، دوباره به خرابي انجاميده. ايران هم در اين میان خالی از منازعه و جنگ نبوده و هميشه بين دولت‌هاي مختلف و او منازعاتی بوده و هست.
در عصر حاضر که استقرار امنيتي در ايران به گونه‌ايست كه فضا برای ايجاد فعاليت‌های تحقيقاتی بيشتر وجود دارد، و كتاب‌هاي زيادی در رابطه با معرفی دانش ديني و معارف و تعليمات شيعه انتشار يافته، ولی غالب اين کتابها و فعاليت‌های تحقيقاتی به زبان فارسي است. در حوزة علميه هم، امر به همين منوال و لغت، لغت فارسي است. اين باعث مي‌شود در خارج از ايران معارف شيعه و اصولاً تشيع به تمام معنی ناشناخته بماند؛ زيرا در خارج از كشور، با زبان فارسي آشنا نيستند. در دنيا، زبان علمي ديني، عربي است همان طور كه زبان علمي فنون و پزشكي و ... انگليسي است و اين نكته بسيار مهمي است. نبايد به اين کلام با ديده تعصب نگاه كرد. بارها درباره كتابي كه نوشته‌ام به من گفته‌اند كه به زبان عربي است و بايد به فارسي ترجمه شود و اين ـ متأسفانه ـ از ضعف فرهنگي است.

اينكه تأليف‌ها به زبان فارسي است نمي‌تواند تنها مانع نشناختن شيعه باشد.
البته، بسياري از كتاب‌هايي هم كه به زبان عربي‌اند به دليل حساسيت‌هايي كه در كشورهاي مخالف نسبت به ايران وجود دارد، به خارج از كشور انتقال پيدا نمي‌كنند و اين مشكل در كشورهاي مسلمان ديگر هم هست. مثلاً در بيروت كتاب چاپ مي‌شود و وقتي مي‌خواهند به كشورهاي عربي بفرستند، به آنها اجازه داخل کردن اين کتابها داده نمي‌شود؛ يا حتی مصادره می‌شود. درباره كتاب‌هاي ايران هم اين كار را مي‌كنند. مثلاً اگر بخواهند در نمايشگاهي حاضر شوند، از واردات بسياري از كتاب‌هاي ما جلوگيري مي‌كنند و اين در صورتي است كه دنيا به دنبال اين است که بداند مذهب شيعه چه می گويد، و واقعاً به كتاب‌هاي ما نياز دارند. حتي درباره كتاب‌‌هاي من، از بسياري از كشورها که اين کتابها به آنجا رسيده، تماس مي‌گيرند و تشكر مي‌كنند. به هر حال اين مطلب سبب شده کتابهای شيعه در دنيای اسلام منتشر نشود، و اين است كه در كشوري مثل ايران هم كه مي‌شود تا اندازه‌ای کار كرد، مشكلاتي از اين قبيل مانع شناخت معارف و فکر شيعه برای دنيای اسلام شود.

شما در ابتداي گفتگو، علت اين اشكال را بر شيعه، از دو جهت بيان كرديد. جهت اول گفته شد و جهت ديگر؟
بله، جهت دوم اين است، اگر ما از تمام فرق اسلامی، كتابخانه‌اي، منبع تهيه کنيم، به اين معنی که تمام مصادر اوليه از كتاب‌هايي را كه مربوط به علوم مختلف اسلامی از تمام فرق و مذاهب است جمع‌آوری کنيم، می‌توان گفت سهم شيعه از اين کتابخانه، بيش از 10 الی 15 درصد بيشتر نيست، چون بسياری از كتاب‌هاي شيعه و نسخ خطي و تراثي شيعه چاپ نشده‌اند و در کتابخانه های مختلف دنيا غبار بی اهميتی بر آنها نشسته است. اصلاً مصادر و منابع شيعه در كتابخانه‌هايشان نيست كه ببينند. الذريعه را دارند كه پر از اسم است و آنها فكر مي‌كنند كه اين اسما يك ادعاست و واقعيت ندارد؛ ما بايد اين كتاب‌ها را به عرصه ظهور برسانيم. البته كتاب‌شناسي جايگاه خود را دارد و بايد اين كار انجام شود و كتاب‌های شيعه بايد چاپ شوند. هم به دليل پاسخ‌گويي شبهه وارد شده و هم برای شناساندن غنای فرهنگی و معرفی علوم و كتب شيعي. غناي فرهنگي ما همين كتاب‌هايي‌اند كه در طول تاريخ تأليف شده و كم هم نيستند اما چاپ نشده‌اند؛ با همين كتاب‌هاست كه مي‌توانيم پاسخ شبهات را استخراج، و مشكلاتي را كه در اوساط علمی وجود دارد حل کنيم.

نمونه‌اي از اين شبهات درباره حديث كساء است كه گفته‌اند سند ندارد.
بله، گفته‌اند كه اين حديث شريف سند ندارد و از انشاءات مرحوم فخرالدين طريحي (متوفي 1089 هجری قمری) است، در حالي كه اگر قائل اين کلام، كتاب «غرر الاخبار و درر الآثار في مناقب ابی الائمه و الاطهار»، اثر مرحوم حسن بن ابی الحسن ديلمي از علمای بزرگ شيعه در قرن هفت و هشت را ديده و خوانده بودند، هيچ گاه اين کلام را نمی‌گفت، اما متأسفانه اين كتاب چاپ نشده بود. با چاپ كتاب‌هاي تراثي، بسياري از مشكلات حديثي، کلامی و فقهی شيعه را می‌توان حل کرد.

به جز اينكه درباره كتاب‌هاي تراثي و چاپ آنها مشكل وجود دارد، ما دربارة‌ بسياري از منابع ديگر شيعي با اين مشكل روبروايم كه ناشناخته مانده‌اند مثل ادعيه، نظر شما چيست؟
کتابهای تراثی شامل تمامی موضوعاتی که می‌فرماييد می‌شود. مطلب مهم اين است که عرصه چاپ و نشر يک طرف داستان‌اند و بيان معرفی و زوايای مختلف محاسن کلمات ائمة اطهار عليهم السلام طرف ديگر که نبايد به آن بی‌توجه بود، بسياري از اين معارف موجود در منابع و مصادر شيعه مهجور و ناشناخته مانده اند، اگر ما کليد شروع آنها را به شکل صحيح و علمی بزنيم و بيان کنيم و در کنار آن انتشار صحيح و علمی از اين دسته از کتب و منابع انجام شود، می‌توانيم به نتيجه مطلوب برسيم. به عنوان مثال، دانشگاه «جامعه الغرويين» نخستين دانشگاه اسلامي در تمام دنياي اسلام است و حتي قبل از دانشگاه الازهر مصر تاسيس شده. در جلسه‌اي که متشکل از جمعی از طلاب و علماء و فضلای اين دانشگاه بوده، يكي از اساتيد بنده در آنجا دعوت به سخنراني شد. ايشان فصولی از رسالة حقوق امام سجاد عليه السلام را از رو قرائت کرد. جمع حاضر پس از استماع اين رساله که دارای فهم بلاغی و فصاحی و جايگاه اين کلمات در ميان بقيه کلمات عرب زبان بودند، آنقدر شيفته كلام امام سجاد (ع) شده بودند كه بعد از پايين آمدن وي از منبر، از وي تبرك و تيمن ميجستند و تمنای نسخه‌ای از اين رساله برای خود داشتند.

خوب اين مسأله فقط ضعف ايرانيان نيست؛ به گفتة‌ خودتان كشورهاي شيعه‌ زيادند مثل عراق، پاكستان و ... .
بله ما از نظر كتاب ضعف داريم. كشور عراق مملكتي شيعي است اما تا زمان صدام حتی صحافي كتاب جرم محسوب مي‌شد و اين گونه مشكلات در همه جا وجود دارد. اما در ايران اينگونه نيست همان جهت نخستيني است كه گفتم. در ايران كه زمينه كار بيشتر فراهم است، بايد كاركرد اما كتاب‌هاي عربي آنگونه كه بايد و شايد حمايت نمي‌شوند و هنوز در كتابخانه‌هاي خطي در حال خاك خوردنند.

بنابراين شما به احياء اين كتاب‌ها پرداختيد؟
من که شاگرد کوچکی از اساتيد اين فن هستم و دنباله رو آنها. زمانیه شروع  فعالیتم، به اين مساله توجه کردم که در ميان انبوه كتاب‌هاي خطي كدام بخش از آنها را انتخاب کنم تا  هم خلعی را پر کرده باشم و هم  صاف و زلال باشد. به همين دليل، سراغ كتاب بحار علامه مجلسي رفتم.

درباره بحار علامه مجلسي، بسياري معتقدند به اين كه مجلسي فقط قصد جمع‌آوري احاديث را داشته، بنابراين هر حديثي را ثبت و ضبط كرده و آن صافي و زلالي را كه شما به دنبال آن بوديد، شامل نمي‌شود. شما به عنوان محققي كه در اين زمينه فعاليت داشتيد، اين مسأله را چگونه مي‌بينيد؟
كساني كه اين ادعا را دارند، حتي بحار را تورّق نکرده‌اند. اگر كسي اسم اين كتاب را به شکل کامل بخواند و بفهمد، هيچگاه اين اشكال به ذهنش خطور نمي‌كند. نام اين كتاب «بحار الانوار الجامعه لدرر اخبار الائمه الاطهار عليهم‌السلام» است، يعني درر و گوهرهای اخبار و روايات را انتخاب و در آن جمع‌آوری کرده، نه اين كه هر چه که در کتاب‌ها و مصادر آمده، آورده باشد. در مقدمه اين كتاب، بخشي دارد به عنوان بيان اسامی مصادر و توثيق مطالب و نسبت آنها. يعني مصادري كه در تأليف اين كتاب از آن‌ها استفاده شده. در حالی که بين علماء حاضر هيچ توضيح المصادري در مقدمه نمي‌آيد. يا بخش ديگري دارد به نام کيفيت تلخيص اسانيد روايات. خلاصه آنکه مقدمه بحار بخش بسيار مهمی برای آشنايي با مجلسی و فکر درايت الحديثی او و آشنايي با طريقه تاليف کتاب بحار است. بررسی آرای حديثی مجلسی جای بسي کار دارد و اگر شخصی اين کار را بکند به جرأت می‌تواند لااقل در اين موضوع چند جلد کتاب تهيه كند. البته جناب استاد شيخ محمود درياب نجفي در مقدمه‌ای که به طور مستقل در اول بحار چاپ شده، مقداری روی اين موضوع کار كرده‌اند. ايشان بحار را به طور مختصر تصحيح كرده اما در مقدمه آن، يك جلد كتاب ضخيم رحلي نوشته كه بسيار جالب است.
در اينجا به چند نمونه از عملکرد مرحوم مجلسي و کيفيت انتخاب اخبار و روايات که در مقدمه بحار آمده اشاره مي‌كنم، به طور مثال كتاب «مشارق انوار اليقين في حقايق اسرار اميرالمؤمنين» مرحوم حافظ رجب برسي متوفای حدود 813 هجری. در اين کتاب فضايلی از حضرت امير عليه‌السلام آمده که بسياری از قلوب گنجايش تحمل آنها را ندارد و براي فهم آن، بايد معرفت و امام‌شناسي خود را پرورش داد تا بتوان مطالب آن را درك كرد. علامه اميني در كتاب الغدير درباره اين كتاب مي‌گويد: مشارق انوار اليقين الفباي اعتقادات اماميه است. اما با اين حال، مرحوم مجلسي به اين كتاب كه مي‌رسد مي‌فرمايد: احاديثي را از اين كتاب نقل مي‌كنم كه مورد اتفاق اماميه و مؤيد محکمی در منابع اصيل داشته باشد و اين غربال كردن علامه مجلسي و دقت در نقل حديث به ارزش بحار مي‌افزايد. اگر علامه مجلسي مي‌خواست هر حديثي را نقل كند و اگر گلچين و درر احاديث را انتخاب نمي‌كرد، شايد به جاي 110 جلد 180 جلد كتاب هم بيشتر مي‌شد. بنابراين قضاوتي كه ديگران درباره مجلسي و جمع‌آوري احاديث مي‌كنند، نادرست و بي‌انصافي است.
مثال بارز تر آن در خود امالی مرحوم شيخ صدوق است ايشان در حدود يک چهارم اين کتاب را در بحار نياورده، چرا؟ پس انسان بايد کمی در اين کلمات، حول بحار و مجلسی تامل بکند.
از طرف دیگر در عصر مرحوم مجلسی منابع و مصادر زيادی وجود داشته، ولی با اين حال از بين اين همه، اين مصادر را انتخاب کرده که انسان با مرور سريع به نام آنها و نام مولفينشان متوجه می‌شود که غالب آنها مورد اعتماداند. مرحوم مجلسي از بسياري از مصادری كه در زمانش وجود داشته، نقل نكرده و اين نشان دهنده انتخاب بسيار دقيق اوست.

بله و بعد؟
بعد از اين مقدمه، ديدم بهترين كتاب و مهمترين مصادري را كه مي‌توانيم براي احيای آن انتخاب كنم، هيچ چيز مثل مصادر خود كتاب بحار الانوار نيست. اگر اين مصادر احيا شود، يكي اينكه به اشكالاتي كه وجود دارد پاسخ داده مي‌شوند و ديگر، معلوم مي‌شود اشكالاتي كه به علامه مجلسي گرفته‌اند بي‌مورد است. بحارالانوار 110 جلدي مجلسي، بي‌شك بزرگترين موسوعه‌اي است كه در دنياي اسلام وجود دارد.

برخي مي‌گويند كه اين موسوعه 110 جلدي از احاديث، تأليف فردي علامه مجلسي نبوده و مجموعه و لجنه‌اي بوده‌اند كه تأليف كرده و بعد به نام مجلسي درآمده است. افرادي مثل ميرزا عبدا... افندي يا سيد نعمت‌الله جزايري و ... .
من حدود هفتاد درصد از تصاوير نسخه‌هاي خطي بحارالانوار را دارم و تصاوير آن در كتابخانه‌ام موجود است. در اين باره مقاله‌اي فراهم کرده ام، با عنوان «طريقه تأليف بحار الانوار». در بين نسخه‌هاي خطي كه دارم، اصلاً‌ نه خط افندي و نه دست خطي از سيد نعمت‌ا... جزايري،وجود دارد، الا در يک جلد که بيشتر آن به خط مجلسی بوده و مسوده ايشان است و بعد از فوت ايشان اتمام تبييض و پاکنويس کردن آن به دست افندی افتاد که خود در اول نسخه به آن اشاره کرده.

از مصادري كه در بحار آمده صحبت كرديد اما بعضي‌ها معتقدند كه تعدادي از احاديثي كه علامه مجلسي آورده، ساختگي‌اند و مصدري ندارند.
اين بر مي‌گردد به همان اشكال كه نسخ تراثي ما چاپ نشده. بايد مصادر بحار را چاپ كرد تا هم اين اشكال جواب داده شود و هم دفاع عظيمي از مهمترين كتاب شيعه به عمل آيد. ما هم همين كار را كرده‌ايم؛ مصادر بحار را انتخاب و شروع به احياء آن كرديم و الان در ابتدای آن، پانزده مصدر از اين مصادر چاپ و پانزده مصدر ديگر زير چاپ است و حدود 30 مصدر ديگر در قيد تحقيق داريم.

اين كار را چگونه انجام مي‌دهيد؟
اين كار، كار عظيمي است. مرحوم مجلسي فقط از مصادر شيعه اماميه 674 عنوان كتاب، كه بعضي از آن عنوان‌ها چند جلدي‌اند مثل «مختلف الشيعه» كه هفده جلد است، استفاده كرده. حدود 400 جلد از كتاب‌هاي اهل تسنن و تعداد زيادي از زيديه. اسامي همه كتاب‌هايي را كه در بحار آورده، ضبط كرده‌ام. اينكه با چه نامي‌اند و حتي دقيقاً‌ نسخه‌هاي آن كجاست. اگر چاپ شده‌اند چاپ‌ها كجا هستند، همة عناوين را با موضوعات مختلف جمع‌آوري كردم. در موضوعاتي مثل طب، نجوم، هيئت و ... . به هر ترتيب كار را اينگونه انجام مي‌دهم كه نسخه‌هاي خطي را جمع‌آوري و شايد از يك كتاب 200 نسخه خطي وجود داشته باشد، اما از يك كتاب كه تصميم به تصحيح آن دارم 3 يا 4 يا بيشتر از 4 نسخه از آن تهيه مي‌كيم. انتخاب نسخه‌ها از بين تعداد زياد نسخ، تخصص مي‌خواهد؛ از طرفي زمان زيادي مي‌طلبد تا اين نسخه‌ها جمع‌آوري شود. در حال حاضر بيش از 30 هزار تصوير نفيس از نسخه‌هاي خطي کتابخانه‌های مختلف دنيا را به شکل دستچين شده در کتابخانه خود دارم. مثلاً شايد در كتابخانه مجلس، حدود 30 هزار نسخه خطي وجود داشته باشد اما تصاویر 200 نسخه از آن را كه مناسب كارم است، به صورت ناب در كتابخانه خود دارم.
نسخه‌ها كه آماده شد، آنها را تايپيست تايپ و آماده مي‌كند و بعد كار را در اختيار محقق مي‌گذارم. اين كار‌ها انجام مي‌شود. در حالي كه در مؤسسات تحقيقاتي ديگر، اول عنوان را انتخاب مي‌كنند و اين خود بسيار وقت‌گير است و بعد از آن تمام نسخه‌هاي خطي آن را پيدا مي‌كنند. شايد براي دست‌يابي به يك نسخه، بخواهند حدود يك سال جستجو كنند و علاوه بر اين، به نسخه‌هايي مي‌توانند دست پيدا یابند كه فهرست و چاپ شده باشند. در حالي كه من نسخي را در اختيار دارم که تا بحال فهرست نشده و آنها را از كتابخانه‌هاي مختلف شخصی به دست آورده و از آنها عكس گرفته‌ام. گاهي، ساعت‌ها براي به دست آوردن نسخ خطي كه نياز داشتم در كتابخانه‌اي مانده‌ام. مثلا يك روز گرم تابستان در كتابخانه‌‌اي شخصی در مشهد، كه مربوط به نسخ خطي بود، از صبح زود تا عصر مشغول ديدن و تصويربرداری از آن بودم در حالی که صاحب کتابخانه درب را از پشت قفل کرده و به دنبال کارش در خارج از کتابخانه رفته بود. بنابراين، محققي كه با من كار مي‌كند دغدغه‌ اين گونه مسائل را ندارد.
اين از حيث انتخاب نسخ و اما در زمينه انتخاب محقق و پژوهشگر، مشکل بزرگي است و با كمبود بسيار زيادي در زمينه محقق نسخ خطی خصوصاً در زمينه ميراث حديثی و دينی و مهم تر از آن به زبان عربی در اين حوزه روبه‌رو هستيم، و از طرف ديگر نيروها و پتانسيل‌های بسيار خوبی هم وجود دارند که توانايی اين کار را دارند ولی به دليل نبودن فضا و جهت دهی صحيح ظرفيت‌های آنها در مشاغل غيرتخصصی هدر می‌رود، يا کار تحقيقاتی انجام می دهند ولی چون استاد نديده‌اند و کسی نبوده که ضعف‌هايشان را به آنها بگويد؛ کارهای بسيار ضعيف انجام داده‌اند. سعيم بيشتر اين است که از اين گونه ظرفيتها استفاده کنم و آنها را پرورش داده و باعث رشد پژوهشی آنها شوم. يعني كاري كه انجام مي‌دهم، غير از احياء كتاب‌هاي تراثي، جنبه آموزشي هم دارد. اينكه هم آموزش مي‌بينند و هم نسبت به کاری که انجام می دهد برای امرار معاش‌شان حق التحقيق هم می گيرد.
و لذا نمونه‌اي از كار تحقيقاتي را در اختيار پژوهشگر مي‌گذارم. چند روز با هم در كتابخانه روی آن کار مي‌كنيم. طبق منهجي كه در اختيارشان مي‌گذارم، حدود 20 صفحه از كار را آماده مي‌كنند كه البته تعداد صفحات مناسب با كتاب است. بعضي 50 صفحه و بعضي هم كمتر كار مي‌كنند. بعد از آن، محقق طبق همان روش، کار را به اتمام می‌رساند بدون حضور بنده ولی تا كتاب آماده شود، در مراحل مختلف بايد به من مراجعه كند تا كارش را ببينم و بدانم آيا طبق همان منهجي كه به او داده‌ام است يا خير.
سپس کار انجام شده را با کمک بعضی از دوستان از اول تا آخر بازنگری و با يكي از بهترين نسخه‌هاي خطي، مقابله مي‌‌‌كنيم. تصحيح را كلمه به كلمه، پاورقي‌ها را شماره به شماره، مورد توجه قرار مي‌دهيم. مثل اينکه خودم دوباره تحقيق می‌کنم با دقت ملاحظه مي‌كنم و کم و کاستی‌های کار را جبران کرده و همچنين مطالب اضافی آن را حذف مي‌كنم.
اين كمك‌ها بايد انجام شود، زيرا مقدمه‌نويسی و كتاب‌شناسي کتاب تحقيق شده ،كاری بسيار دشوار است و نياز به تخصص و تجربه دارد. گاهي پيش آمده كه با تمام حساسيت‌ها و سفارشاتي كه داده‌ام، محقق مقدمه‌‌اي 2 صفحه‌اي تحويل داده ولی بنده مقدمه را به 100 يا حدود 200 صفحه تبديل كرده‌ام.

بنابراين، همه كارها را خودتان انجام مي‌دهيد و با مشاركت افراد .
بله با مشاركت پژوهشگران و افرادي كه مي‌خواهند در اين زمينه فعاليت داشته باشند. البته اين‌ها جدای فعاليتهای شخصي خودم است.

كارهاي ديگر شما شامل چه چيزهايي مي‌شوند.
كارهاي تحقيقاتي دارم مثل استدراك طبقات اعلام شيعه و فهارس نسخه‌های خطی کتابخانه حرم حضرت عباس عليه‌السلام و بعضی از کتابخانه های ديگر و تعليقات و استدراك كتاب الذريعه و تحقيقات و رساله‌های مختلف منتشر شده در مجلات گوناگون؛ ولی بيشتر همتم در طبقات اعلام است. كار ديگرم فهرست‌نويسی توثيقی نفائس نسخه‌های خطی اماميه که تا بحال حدود 3 هزار نسخه خطي رسيده و نيز «الاعلام الجليه فی اصاله نسخه الشهيد من الصحيفه السجاديه» و کتاب«اربعون حديثاً» مرحوم عبدالله بن محمود شوشتري و «اربعين» فخر المحققين فرزند علامه حلي و «جواهر الکلام فی الحکم والاحکام من قصر أخبار سيد الانام» تاليف آمدی مولف غرر الحکم و رسالة «بين الصدوق والقطب الراوندی دراسه فی کتابيهما النبوه وقصص الانبياء» و «الحسن بن سليمان الحلی حياته وآثاره» و تحقيق کتاب «رجعت» تاليف علامه مجلسی و تحقيق کتاب «شرح قصيده الاشباه» تاليف محمد بن احمد بصری معرف بمفجّع و«نصوص الاجازات عن المشايخ الثقات للاوردوبادی» و «المستدرک المحتار في مناقب وصی المختار» تاليف يحيی بن الحسن الحلی.

تعداد آثارتان چقدر است؟
به بيش از 30 جلد مي‌رسد. كار اصلي‌ روزمره‌ام همان مصادر بحارالانوار است كه حدود 15 مصدر آن چاپ شده و 15 عدد ديگر آن زير چاپ است و حدود 30 مصدر ديگر در دست تحقيق دارم. اسامی آنها هم به شرح است:
1ـ سرور أهل الايمان في علامات ظهور صاحب الزمان تأليف: علی بن عبد الحميد نيلی نجفی متوفات بعد از 803 هـ و شاگرد شهيد اوّل.
2ـ السلطان المفرّج عن أهل الايمان باز تأليف: علی بن عبد الحميد نيلی نجفی.
3ـ تاريخ أهل البيت عليهم السلام تاليف: نصر جهضمی متوفای 260هـ .
4ـ مصائب النواصب تاليف: قاضی نور الله شوشتری، شهيد ثالث اين کتاب در دو جلد است.
5ـ غرر الاخبار و درر الاثار في مناقب ابی الائمه الاطهار تاليف: محمد بن ابی الحسن الديلمی.
6ـ سلوه الحزين و تحفه العليل تاليف: قطب الدين راوندی متوفای 573هـ .
7ـ التعريف بوجوب حق الوالدين تاليف: ابی الفتح الکراجکی متوفای 449هـ .
8ـ نوادر المعجزات في مناقب الائمه الهداه تاليف: ابن جرير طبری صغير امامی متوفا در قرن پنجم.
9ـ کتاب فکر معروف به توحيد مفضل.
10ـ الاهليلجه بقلم امام صائق و بروايت مفضل بن عمر.
11ـ الرساله العلويه فی فضل امير المؤمنين علی سائر البريه تاليف: ابو الفتح کراجکی متوفای 449 هـ.
12ـ المناقب تاليف: محمد بن علی بن الحسين العلوی متوفا در قرن 5 هـ .
13ـ معارج الفهم فی شرح النظم تاليف: علامه حلی متوفای 726 هـ .
اما کتابهاي زير چاپ از اين قرارند:
1ـ تفضيل الائمه علی الانبياء والملائکه تاليف: حسن بن سليمان حلی متوفا در قرن 9 وشاگرد شهيد اول.
2ـ المجموعه الحديثيه تاليف همو.
3ـ المحتضر فی معاينه المحتضر للنبی و الائمه (عليهم السلام) باز تاليف همو.
4ـ منهاج الصلاح تاليف: علامه حلی متوفای 726 هـ .
5ـ قصص الانبياء الحاوی لاحاديث کتاب النبوه تاليف: قطب الدين راوندی متوفای 573 هـ ، اين کتاب در دو جلد است.
6 ـ معدن الجواهر و رياضه الخواطر تاليف: ابو الفتح کراجکی متوفای 449 هـ .
7ـ ناسخ القرآن و منسوخه ومحکمه ومتشابهه تاليف: سعد بن عبد الله اشعری قمی متوفای 301 هـ .
8ـ عيون المعجزات فی مناقب الهداه تاليف: حسين بن عبد الوهاب متوفا در قرن 5 هـ .
9ـ التعجب من اغلاط العامه تاليف: ابو الفتح کراجکی متوفای 449 هـ .
10ـ تفسير القمی متوفا در اوائل قرن 4 هجری.
11ـ النوادر تاليف: سيد فضل‌الله راوندی متوفا در اواخر قرن 6 هـ .
12ـ اختيار من المصباح تاليف علی بن حسان بن باقی القرشی متوفا در قرن 8 هجری.
و نيز کتابهای بسيار ديگر که مراحل تحقيقی خود را طی می‌کنند هستند.

كارهايتان در ارتباط با كتابخانه حضرت‌ عباس (ع) و حضرت سيدالشهدا(ع) چيست؟
فهرست‌نويسي نسخه‌هاي خطي كه جلد اول را در سفر اخير تمام كردم و كمي هم از جلد دوم را نوشتم.

نسخه‌هاي خطي آنها چيست و راجع به چه موضوعاتي‌اند؟
در تمام علوم از حديث و كلام و فقه و فلسفه تا نجوم و طب و ... از شيعه و سني اما از شيعه بيشتر است، و به حق، با ظلم بسيار زيادی که از طرف رژيم بعث به شيعيان مظلوم عراق شد ميراث خطی مهمی از گزند تلف شدن در امان باقی مانده که بايد آنها را هر چه سريع‌تر برای تثبيت مقام شيعه در دنيا فهرست و معرفی کرد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها