جمعه ۴ تیر ۱۴۰۰ - ۱۱:۰۰
من، آفریننده شخصیت‌هایم هستم

طاهره ایبد گفت: چیزی که انسان را به حرکت و کنش وامی‌دارد، «پرسش»داشتن است. پرسش و کنش می‌تواند به رشد و تکامل فرد و در نتیجه، رشد جامعه‌ی انسانی منجر شود. پرسش داشتن بسیار مهم‌تر از خودِ پاسخ است. کودکی که پرسشگر بزرگ می‌شود، به راحتی هر چیزی را نمی‌پذیرد، پیرو بی‌چون و چرا نمی‌شود، قدرت تحلیل پیدا می‌کند و به تفکر منطقی، تفکر انتقادی و تفکر خلاق می‌رسد، در نتیجه هویت فردی پیدا می‌کند.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) مجموعه سه‌جلدی «بیزبیزپشه»، اثر طاهره ایبد درباره متولدشدن تعدادی پشه است که در جریان کشف و شهود دنیای اطراف خود، در جهت آموزش فلسفه و زندگی و مهارت‌ها به خردسالان حرکت می‌کند.

 طاهره ایبد، متولد سال 1342 در سال 1363 اولین کتاب خود «صالح» را توسط کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر کرد. از آثار او می‌توان به «الم شنگه»، «دور گردون»، «کاش آدم بزرگ‌ها نی‌نی شوند»، «شیشه‌های شکسته»، «خروس جنگی»، «باغچه توی گلدان»، «آخرین نامه»، «به هوای گل سرخ»، «سمنوی دیگ چاقالو»، «پیه چیه»، «عابربانک صورتی» و «گرگ قرمزی» عناوین برخی آثار اوست. ایبد برنده چندین جایزه شده و به عنوان کارشناس، داور و مدرس ادبی فعالیت‌های متعددی داشته و دارد. وی تاکنون نزدیک به صد اثر در حوزه بزرگسال، کودک و نوجوان منتشر کرده و جوایز متعددی نیز از جشنواره‌های مختلف کسب کرده است. ایبد در حوزه کودک و نوجوان فعالیت جدی دارد و در جشنواره‌های مختلفی داوری بخش کودک و نوجوان را بر عهده داشته است. از جمله جوایز او می‌توان به جایزه کتاب سال کانون پرورش فکری، ۱۳۹۱، اثر برگزیده؛ دیو سیاه دم به سر، جشنواره مطبوعات، ۱۳۹۵، اثر برگزیده؛ دلقک دریایی، جشنواره خاتم، ۱۳۹۶، رتبه اول داستان کودک؛ سه مسافر عجیب، 1396، دریافت تندیس پری زغالی و همچنین رمان برگزیده از سوی نوجوانان استان کرمانشاه، برای رمان پریانه‌های لیاسندماریس و ... . 

به بهانه انتشار مجموعه کتاب «بیزبیزپشه» در انتشارات سوره مهر، با خانم طاهره ایبد گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم. 

مجموعه سه جلدی بیز بیز پشه، از زبان حشرات روایت شده، زبان خاص ویژه داستان جدا از متن داستانی جذابیت خاصی را برای بچه‌ها خلق کرده است‌. این زبان روایت در ارتباط گیری کودکان با داستان تا چه اندازه موثر لست؟
یکی از عنصرهایی که از یک داستان، ادبیات (Literary Fiction ) می‌‌سازد و آن را از داستان تجاری جدا می‌کند، زبان و نثر است. در داستان تجاری، صرفا داستان و پیرنگ مهم می‌شود و تکیه بر «داستان‌گویی» است؛ اما در داستان ادبی نثر و زبان، در کنار سبک، شخصیت، فضا، درونمایه و... اهمیت خاصی پیدا می‌کند. در واقع متن (نثر و زبان) به اندازه‌ی خودِ داستان اهمیت دارد و صرفا ابزاری برای روایت ماجرا نیست.
وقتی مخاطب اثر، کودک است، «زبان»، افزون بر کارکرد زیبایی شناختی و ایجاد لذت خواندن در خواننده، در پرورش قوه تخیل، رهاسازی او از چارچوب‌های بسته‌ی زبان آموزشی تاثیرگذار است. خلق زبان خاص برای شخصیت‌، او را از سایر کاراکترها متفاوت می‌کند، او را از تیپ شدن دور می‌کند، شخصیت‌ را زنده و باورپذیر و ملموس می‌کند؛ و چون به خواننده فرصت کشف و ابداع واژه می‌دهد، برای او لذت‌بخش‌تر می‌شود. 
به نظر من، زمانی زبان خاص کاراکتر، می‌تواند بهترین کارکرد را داشته باشد که نویسنده در ذهن خود، برای ساخت آن، قاعده و دستور مشخصی طراحی کرده باشد. زمانی که داستان‌ها در مجله رشد نوآموز چاپ می‌شد، بازخوردهای زیادی از آن داشتیم؛ یک‌بار به‌طور تصادفی به وبلاگی برخوردم که مادری نوشته بود: 
«از وقتی داستان‌های بیزبیزپشه را برای دوقلوهایم می‌خوانم، زبان آن‌ها عوض شده و بچه‌ها با خاله‌شان به همان زبانی حرف می‌زنند که پشه‌های داستان حرف می‌زنند.» 

«فرهنگ لغت دوقلوها و خاله فهیم بیز بیزی»
داده بيز: داشته باش
چی بیز: چی هست؟
نمی بیزی: نمی فهمی
ولش بی بيز: ولش کن
خنگ بیز: بووق»
 داستان از این قراره: تعدادی پشه به دنیا می‌آن و تمام حر‌ف‌هاشون بیزبیز داره و شدیدا هم نویسنده محترم این قسمت خوب تونسته هر ماه این رو ادامه بده. طوری که کل اعضای خونواده منتظر اومدن مجله باشیم تا اول ادامه بیز بیزپشه‌ها رو بخونیم، اون‌هم با یه رسم خاص، خاله فهیم و دوقلوها دراز به دراز کنار هم قرار می‌گیرن و با تقلید صدا؛ دقیقا تقلید صدای پشه‌ها همش بیزبیز می‌کنن و کل جمع از هر جای اتاق بالا سرشون سبز می‌شن و فقط می‌خندن، فقط خواستم بگم خانم طاهره ایبد خیلی ممنونم بابت قلم خوبت، پسرام که چه عرض کنم، خودم بخاطر فضای شادی که مهمونمون می‌کنی، خیلی دوسش داریم.»
حالا همه به بيبيز تا بیربیز دیگر»
این داستان‌ها، پیش از این‌که کتاب شوند، هر ماه در مجله رشد نوآموز چاپ می‌شدند؛ چون مجله‌های رشد، سه ماه تابستان منتشر نمی‌شدند؛ داستان‌ها در 9 قسمت نوشته شدند. اتفاق جالبی که افتاد، پیش از رسیدن به چند شماره‌ی آخر، تماس‌های زیادی با دفتر مجله گرفته شد و از طرف بچه‌ها نامه‌های زیادی به دفتر مجله رسید که خواسته بودند سال تحصیلی بعد هم این داستان‌ها ادامه پیدا کند. فکر می کنم نخستین بار بود که چنین اتفاقی در مجله‌های رشد می‌افتاد. البته زمانی که قرار شد آن‌ها را به ناشر بدهم، دوباره روی آن‌ها برگشتم و پنج داستان به این مجموعه اضافه کردم. 
 






 
 

 
کشف و شهود دنیای اطراف از زمینه‌های رشد فلسفی در کودکان است. این کشف و شهود در داستان‌های بیز بیز پشه چطور اتفاق افتاده است؟
این مجموعه را من مدیون چند پشه‌ی واقعی هستم. یک شب در کتابخانه‌ام مشغول نوشتن داستان بودم. بدجوری پشه‌ها به جانم افتادند. کلافه‌ام کردند. نمی‌دانستم چه‌کار کنم. فکر کردم کاش می‌شد برایشان قصه بگویم تا سرشان گرم شود و دست از سرم بردارند. همان لحظه جرقه‌ی داستان زده شد. چند روزی درباره پشه‌ها تحقیق کردم و سرانجام، داستان با همان ایده‌ی قصه‌گویی برای پشه‌ها نوشته شد؛ اما به جای من، یک تیر چراغ برق که از وزوز پشه‌ها کلافه شده، شروع به قصه گویی برای آن‌ها می‌کند. این ایده، و اینکه تیرچراغ برق داستان را با همان عبارت آشنای «یکی بود، یکی نبود»، شروع می‌کند، منجر به کشف پیرنگ، درونمایه و جهان بینی فلسفی داستان شد. 

تمام چیزهایی که از زمان تولد بارها و بارها می‌شنویم و می‌بینم؛ برای ما تبدیل به امری بدیهی می‌شوند. امر بدیهی، پرسش برانگیز و چالش برانگیز نیست و برای ما کشمکش ذهنی ایجاد نمی‌کند؛ اما واقعیت این است که بسیاری از این بدیهیات، امر بدیهی نیستند و می‌توانند پرسش برانگیز شوند؛ اما چون مدام با آن‌ها روبه‌رو می‌شویم، آن‌ها را نمی‌بینیم و نمی‌شنویم. «یکی بود، یکی نبود» هم از همین جنس است. برای موجودی که تازه متولد شده و این عبارت را پیش‌تر نشنیده، پرسش ایجاد می‌کند. این اتفاق برای پشه‌ها می‌افتد. با شنیدن این عبارت، آن‌قدر برایشان سوال پیش می‌آید که دنبال قصه نیستند و می‌خواهند پاسخ پرسش‌شان را پیدا کنند؛ چرا یکی بیز، دو تا نبیز؟ اونی که بیز کی بیز، اونی که نبیز، کی بیز؟ و سوال‌های دیگر.
همین پرسش‌ها باعث می‌شود آن‌ها قصه‌ی زندگی خودشان را بسازند.

زاویه‌ی هستی‌شناسی پشه‌ها، «منِ» آن‌هاست؛ چرا «من محور» می‌شود؟ چون پشه‌ها تجربه‌ی زیسته‌ای که منجر به آگاهی شود، ندارند. آن‌ها همه چیز را از  دید خودشان می‌بینند و می‌شنوند  و به سوال می‌رسند و در مسیر جست‌وجو برای یافتن پاسخ، چیزهای را کشف می‌کنند و پرسش‌های تازه‌ای برایشان شکل می‌گیرد و این پرسش‌ها آن‌ها را به حرکت و کنش وامی‌دارد و سرانجام به تغییر شخصیت‌ آن‌ها می‌انجامد. 
 
سوالاتی نظیر وجودداشتن و هستی شناسی و چرایی ها، چه تاثیری در رشد کودکان دارد؟
چیزی که انسان را به حرکت و کنش وامی‌دارد، «پرسش»داشتن است. پرسش و کنش می‌تواند به رشد و تکامل فرد و در نتیجه، رشد جامعه‌ی انسانی منجر شود. پرسش داشتن بسیار مهم‌تر از خودِ پاسخ است. کودکی که پرسشگر، بزرگ می‌شود، به راحتی هر چیزی را نمی‌پذیرد، پیرو بی‌چون و چرا نمی‌شود، قدرت تحلیل پیدا می‌کند و به تفکر منطقی، تفکر انتقادی و تفکر خلاق می‌رسد، در نتیجه هویت  فردی پیدا می‌کند. هویت فردی  به زبان ساده، یعنی می‌دانیم که هستیم و چه می‌خواهیم. همین. 

​اما برای رسیدن به این مهمِِ ساده، باید در مسیر درست حرکت کرد، و داستان، می‌تواند یکی از واگن‌های قطاری باشد که شانس رسیدن کودک به ایستگاه هویت را بالا می‌برد.
 
مفاهیم سخت فلسفی را چطور در قالب طنز برای کودکان ارائه کرده‌اید؟ 
به نظرم بچه‌ها دیدگاه فلسفی دارند و به مرور بزرگسالان و سیستم آموزشی، این دیدگاه را از آن‌ها می‌گیرند و آن‌ها را وارد کارخانه‌ی سری‌سازی می‌کنند. این یک نکته. دیگر این که کار من به عنوان نویسنده، دو مرحله‌ی مهم دارد: یافتن ایده‌ی طنز و خلق شخصیت‌ طنز. پس از آن، این من نیستم که داستان را می‌نویسم و پیش می‌برم؛ شخصیت‌ها هستند که داستان را رقم می‌زنند. زمان نگارش داستان، منِ نویسنده نیستم که خودم را جای شخصیت‌ها می‌گذارم و داستان را از دریچه نگاه خودم روایت می‌کنم، کاراکترها هستند که یکی یکی در من حلول می‌کنند و من را وامی‌دارند تا از  زاویه‌ دید آن‌ها جهان داستان را بسازم.  

من، آفریننده شخصیت‌هایم هستم، آن‌ها را خلق می‌کنم؛ اما برایشان سرنوشت (نوشت، به مفهوم فعل گذشته‌ برای سوم شخص) مشخص نمی‌کنم، شخصیت‌هایم سرنویس (نویس را فعل دستوری بگیرید: بنویس) دارند؛ اختیار زندگی‌شان را به خودشان می‌سپارم. خودشان ماجراها را برای خودشان رقم می‌زنند. 
 
سوال و جواب میان کودکان در بررسی دنیای اطراف از سال‌ها قبل در کشورهای دیگر آغاز شده؛ بحث فبک کودکان در ایران نوپاست. چه اقداماتی علاوه بر کتاب‌ها می‌توان پیشنهاد داد؟
ا
ین اتفاق و برنامه‌ها و تلاش‌هایی که در این حوزه انجام می‌شود، حرکتی ارزشمند است و قطعا هرچه پیش برود، مسیر خودش را بهتر پیدا می‌کند و اثربخشی‌اش بیش‌تر می‌شود. ایراد من به بخش آثاری برمی‌گردد که با عنوان داستان‌های فلسفی نوشته می‌شوند و در کارگاه‌ها با بچه‌ها کار می‌شود. در بسیاری از این آثار مضمون فلسفی و پرسشگری بر داستان غالب شده و داستان تا حدی رنگ خود را باخته است. به راحتی مشخص است که اثر به چه منظوری و برای چه مضمونی نوشته شده و در واقع، وجه آموزشی آن بر داستان می‌چربد. بهتر است این آثار در وهله‌ی اول داستان باشند تا خواننده‌ را جذب خود کنند. وقتی کودک با آن ارتباط برقرار کرد، ذهنش درگیر مسائل و پرسش‌های فلسفی خواهد شد.
 
 
 
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها