شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ - ۱۴:۰۰
پاسدار فیلم‌باز/ روزگار در دوران بعد جنگ چگونه رقم خورد؟!

«بلند بالا» مجموعه خاطرات سردار شهید «عباسعلی خمری ده‌سوخته» به قلم ملیحه نیکبخت است که از سوی انتشارات سوره مهر به همت دفتر فرهنگ و مطالعات پایدار سیستان و بلوچستان به چاپ رسیده است. ملیحه نیکبخت در این کتاب به خاطرات سردار شهید «عباسعلی خمری ده‌سوخته» پرداخته است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)- زینب آزاد، اگر شهدای آن هشت سال، جان بر کف می‌ماندند و جانشان از کف‌شان پروار نمی‌کرد، روزگارشان در دوران بعد جنگ چگونه رقم می‌خورد؟!

ذهن مشغولی جالبی است! بیایید از آن‌هایی شروع کنیم که شاید بیشتر اسم‌شان را روی تابلو سبزهای مسیریاب دیده‌ایم، احتمالاً اولینش می‌شود همین که وسط تهران را به شمالش می‌دوزد، آقا مصطفی. احتمالا امروزه اکثرا به جنوب و شمالی مسمی به چمران می‌شناسندش، آری همان‌که ز اعماق قرون از بین جمعیت...1 ندایی حیران بیابان‌هایش کرد، اول مصر بعد بیروت و در آخر هم ایران و اگر نمی‌بود آن خمپاره خاکی شده به خاک دهلاویه، تصور بنده این است که شاید امروز در قطعه زمینی در حوالی کوه‌‌های عامل، در انتظار طلوع به‌ درختی تکیه می‌زد و با آن نگاه نافذش به غروب خیره می‌شد و یا اینکه در ایران می‌ماند و اَملی ایرانی به پا می‌کرد تا دیگر در ایران هم مثل لبنان فرزندان خاکی ابوتراب (علیه‌السلام) از گرسنگی در میان خاک غوطه‌ور نشوند و شاید هزار تصویر دیگر.
 
یکی دیگر از آن سینه‌سپر کرده‌هایی که می‌شود اینگونه برایش در ورطه خیال تصویر ساخت، همین فرزند سیستان، عباسعلی خمری ده‌سوخته است که اگر کربلای پنج معبر پروازش نمی‌شد، احتمالاً امروز باید با یک پاسدار فیلم‌باز طرف می‌شدیم که شاید به مرتبه تألیف در سینما هم رسیده بود. حال برای چند و چونش کافی است، چند ورقی مهمان «بلندبالا» باشید.
 
اول کمی خطوط کتاب را خدمتتان زیرورو می‌کنیم و بعد هم کمی احوالات شهید را می‌چشیم. نویسنده چیزی به نام خط زمان و ترتیب تاریخ نمی‌شناسد و اصلاً انگار دست به قلم شده که توالی را به هم بریزد؛ البته که این نکته منفی‌ای نیست و احتمالاً محدود بودن جزئیات در مستندات باعث شده که مولف چنین قالبی را برای شکل‌گرفتن اثر انتخاب کند.
 
تعداد راوی‌ها خیلی زیادند و در هر بخش به وسیله سرفصل و یا در پاورقی، هویت سکان‌دار روایت مشخص می‌شود؛ گاهی خانواده، گاهی فرزندان و گاهی هم دوستان و رفقا زمام روایت را به دست می‌گیرند و خاطراتشان را روی دایره می‌ریزند. خاطرات هم با شکل و شمایلی جزیره‌گون مثل کلیت کتاب انسجام و ترتیب ندارند و تقریباً در هر نیم صفحه با تیتر جدید موضوع جدیدی را مطرح می‌کنند و با کنار هم قرار گرفتن این جزایر در پهنه کتاب است که قطعات لازم برای شکل‌گیری تصویر عباسعلی را در اختیار مخاطب قرار می‌دهد و در نهایت در بخش‌های پایانی به وسیله یک مرور فهرست‌وار به این قطعات نظم می‌دهد و نتیجه‌اش می‌شود عباسعلی خمری ده سوخته.

عباسعلی‌ای که در سال ۱۳۴۲ اولین تصویرش از دنیا را تجربه کرد و  از همان نقلیات ابتدایی کتاب روشن می‌گردد که زاویه دوربینش با باقی هم‌نسل‌هایش فرق دارد، تمایزی که خودش را از همان دوران نوجوانی نمایان می‌کند. احتمالا فقط از این زاویه دوربین برمی‌آید که در اوج نوجوانی دغدغه کتاب داشته باشد و اتاق‌های خانه را به کلاس و کتابخانه تبدیل کند و یا چند صباحی بعدتر پول حاصل از برق‌کشی را تبدیل به دم و دستگاه یک سینما سیار کند و دوره بیفتد و در مناطق محروم برای اهالی شریف آن دیار فیلم اکران کند و همین تفاوت‌ها است که مایه کشش روایت سوژه را فراهم می‌کند و به تصاویر جالبی از او در سال‌های بعدتر یعنی در زمان جنگ سروشکل می‌دهد که یک نمونه‌اش می‌شود اینکه چگونه با ترکیب شب و بلندگو، گردان دشمن را به ساحت فنا ملحق کنیم؟ که تفصیلش بماند برای زمانی که مهمان کتاب شدید.
 
القصه که ملیحه نیک‌بخت تمام تلاشش را به کار بسته که «بلند بالا» آینه قدی‌ای برای شهید عباسعلی خمری ده سوخته با پس زمینه سیستان و بلوچستان باشد و حال قضاوت موفقیتش مقوله‌ای است که به شما و حالتان در هنگام به پایان رساندن کتاب بازمی‌گردد.
 
پی‌نوشت
1. ز اعماق قرون از بین جمعیت تو را دیدیم - تو هم ای ناز مطلق از همان بالا ببین ما را، جناب محمد سهرابی.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها