به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، نجفي، در نشست «تحليل تاريخ ادبيات روسيه»، كه عصر ديروز(سهشنبه، 13 مهر) با حضور نازنين سپانلو در سراي اهل قلم برپا شد، «پوشكين» را يكی از تاثيرگذارترين نويسندگان قرن 19 روسيه دانست و گفت: «پوشكين» به لحاظ ايجاد تحول در زبان روسي، معادل شكسپير در اروپاست. او را بيشتر رمانتيك ميشناسند، البته رمانتيكي متفاوت با رمانتيكهاي اروپايي.
وي افزود: در دل رئاليسم روسي، ايدهآليسم و رمانتيسم خوابيده است و در اين نوع رئاليسم، شفقتي در آدمها ديده ميشود كه مثلا در آثار يك نويسنده اروپايي مانند بالزاك ديده نميشود. نويسندگان قرن 19 روسي، كاملا رئال نبودند و در آثار داستايفسكي، تولستوي يا چخوف، رگههايي از رمانتيسم ديده ميشود.
وي با توضيح درباره ذهنيتي در روسيه كه نويسندگان را تاثيرگذار در سياست ميدانستند، گفت: مردم روسيه از نويسندگان روسي توقع سياستمداري داشتند. اين در حالي بود كه نوشتههاي پوشكين، چخوف يا تولستوي را خود تزار سانسور ميكرد.
اين مترجم زبان آلماني كه در ادامه «لرمانتوف» را چهره ديگر ادبيات روسيه بيان كرد، توضيح داد: لرمانتوف نيز مانند پوشكين در يك دوئل كشته ميشود و رمان مهم او «قهرمان دوران» است.
وي با توضيح درباره اختصاصات ديگر ادبيات قرن 19 روسيه گفت: قرن 19 را آغاز ژورناليسم روسي ميدانند. در اين دوره، نثر بر شعر غلبه مييابد. يكي از علل عظمت ادبيات روسيه در اين قرن، استفاده از دو منبع رئاليسم، رمانتيسم و حتي ناتورآليسم است. اين دوره، قرن طلايي روسيه است و چهرههاي درخشاني در آن ظهور ميكنند.
نجفي با بيان اينكه «گوگول» بعد از «لرمانتوف»، نويسندهاي است كه ادبيات روسي را به رئاليسم نزديك ميكند، گفت: گوگول، نخستين كسي است كه طبقه پايين و متوسط را وارد ادبيات روسي ميكند. در آثار او رگههايي از ادبيات روانشناختي ميبينيم. «يادداشتهاي يك ديوانه»، «نفوس مرده» و «بازرس و شنل» از آثار مهم او به شمار ميآيند.
مترجم «هرمان هسه و شادمانيهاي كوچك»، در ادامه سخنان خود درباره «اوبلوموف»، رمان مهم «گنجاروف»، ديگر نويسنده معروف روسي در قرن 19 صحبت كرد و گفت: براساس نقد درخشاني كه بر كتاب «اوبلوموف» گنجاروف نوشته شده، «اوبلوموفيسم»، وارد زبان و جامعه روسي شد. در اين كتاب ما با يك تيپ در اجتماع روس مواجهيم، آدمهايي كه خيالبافي ميكنند و از عمل ناتوانند و كاري انجام نميدهند. اين كتاب با ترجمه خوبي از سروش حبيبي در ايران به چاپ رسيده است.
اين منتقد همچنين مهمترين دستمايه آثار «تورگينف»، ديگر نويسنده مهم روسي را عشق بيان كرد و درباره آن توضيح داد: «تورگنيف» نمونه اعلاي تركيب رئال و رمانتيك است. او استاد مناظر طبيعي است و به اعتقاد بسيار از منتقدان، زيباترين توصيفها از طبيعت در آثار او ديده ميشود.
وي افزود: «تورگينف» عشق به طبيعت را جزو واقعيت ميپنداشته و بر اين اساس خود را رمانتيك نميدانسته است. ولي شايد يكي از ايرادهايي كه بر او وارد شده، توصيف جهانهاي كوچك در آثارش باشد و از اين منظر با تولستوي يا چخوف متفاوت است.
نجفي، كتاب «پدران و پسران» تورگينف را در نقد نيهيليسم بيان كرد و گفت: اين كتاب تورگنيف، درباره ظهور نيهيليسم در روسيه است و برخي ميگويند او براي انخستن بار اين واژه را در اين اثر به كار برده است. اين نويسنده در نقد نيهيلسيم در«پدران و پسران» به گونهاي همدلي نشان ميدهد كه اين كتاب، كتاب مقدس و دوستداشتني نيهيليستها ميشود. او نويسندهاي است كه از نظر انقلابيهای کمونیست مورد انتقاد است و همين كافي است كه او را نويسندهاي اصيل بدانيم.
دبير سلسله نشستهاي ادبيات ملل، «رودين» را نيز ديگر كتاب تورگينف معرفي كرد و گفت: اين نويسنده در رمان «رودين» درباره مردهاي خوش قلب و بيخاصيت مينويسد. در اين كتاب غير از اين مردان، زنان فداكار و اشرافزاده را ميبينيم كه تا پايان براي عشقشان ايستادگي ميكنند.
نجفي در بخش ديگري از سخنرانياش، «تولستوي» را حلقه واسط نسل قبل و بعد از خودش معرفي كرد و گفت: تولستوي، برخلاف ديگر نويسندگان جوان روسي كه در جواني مردهاند، عمر خوبي دارد. در «جنگ و صلح» او 200 شخصيت وجود دارد . او با نوشتن اين رمان ثابت ميكند كه به طور غريزي رماننويس است. تولستوي در دورهاي از زندگي گرايشات عرفاني پيدا ميكند و تضادي پارادوكسيكال در آثارش پيدا ميشود. گرايش به بياخلاقي و اخلاقگرايي و ضدانقلابي بودن و روحيات تسليمگرا، از وجوه متناقض آثار او به شمار ميآيند.
وي افزود: تولستوي در مقطعي، گرايشات عرفاني را بر ادبيات رجحان ميدهد، تا جايي كه ميگويد اگر به گذشته بازميگشتم، «جنگ و صلح» و «آناكارنينا» را نمينوشتم. قدمت رمانپردازي و قصهگويي تولستوي بسيار زبانزد است و او در اغلب آثارش به روشنفكران با شك و ترديد نگاه كرده است.
نجفي، در ادامه درباره «داستايفسكي» نيز گفت: داستايفسكي، استاد موضوعات ملموس بود. او از نظر قدرت رماننويسي كمنظير و ارتدوكس و مذهبي است. در رمان «برادران كاراماروف» او، بحثي درميگيرد كه به اعتقاد برخي بزرگترين بحثهاي مذهبي را شكل داده است. در آثار او انديشههاي ضد غربي، اسلاوپرستي و ارتدوكسي ديده ميشود.
وي افزود: عوالم داستانهاي داستايفسكي بيمارگونه است. در آثار او مناظر و توصيفات زيبا ديده نميشود و با نوعي مازوخيسم، قهرمانانش را وادار به رنج بردن ميكند. وجه مهم آثار او لايهلايه بودن است. جنايت، توطئه و تعليق، در آثار داستايفسكي جنبههاي بارزي است. در لايههاي عميقتر آنها مسايل حقوقي داريم و در لايههاي درونيتر، روانشناسي و در بخشهاي پنهانتر، موضوع ايمان و كفر مطرح است. داستايفسكي در زندگي، آدم مرتجعي بوده و در نهايت به اين نتيجه ميرسيم كه نبايد نبوغ و هنر كسي را با شخصيتش مقايسه كنيم.
اين مترجم در بخش پايان سخنرانياش، آنتوان چخوف را، ديگر نويسنده مهم روسي در آستانه قرن بيست و استاد داستان كوتاه دانست و گفت: چخوف، در صدر داستان كوتاهنويسان دنياست، تا جايي كه كارور ميگويد من در نوشتن متاثر از همينگوي و چخوف بودم. چخوف برخلاف داستايفسكي شخصيتي دوستداشتني بوده و زندگي منزهي داشته كه تولستوي به اين وجوه شخصيتي او اشارات زيادي كرده است. او پزشك بوده و بسياري اوقات بيماران را مجاني معاينه ميكرده، درخت ميكاشته و دست به تاسيس كتابخانههاي بسياري زده است. داستايفسكي و چخوف هر دو از طبقات پايين دست جامعه بودند و نزد پدراني خشن بزرگ ميشوند، ولي يكي داستايفسكي و ديگري، چخوف ميشود.
وي درباره ويژگيهاي تكنيكي آثار چخوف گفت: چخوف در داستان كوتاه شخصيتپردازي ميكند. او چند هزار داستان و قصه دارد و لااقل 20000 نوع شخصيت در كتابهايش ديده ميشود؛ به گونهاي كه جامعه روس را در آثار چخوف ميتوان پيدا كرد.
نجفي با اشاره به اينكه زمان جلسه براي پرداخت به آثار و نويسندگان روسي بسيار محدود است، افزود: آدمها در داستانهاي چخوف گرفتار مونولوگاند، آنان در ظاهر با يكديگر صحبت ميكنند، ولي واقعا به حرف همديگر گوش نميدهند و طنز اين نويسنده نيز فوقالعاده است و در داستانهايش طنزي تلخ را ارايه ميدهد.
نظر شما