«نوروز و اسطوره پرواز» و «جشن نوروز: جشن فرجام در آغاز» عنوان مقالاتي است كه در كتاب «در آسمان جان» به قلم دكتر ميرجلالالدين كزازي به رشته تحرير درآمده است. اين كتاب به كوشش انتشارات معين منتشر شده و در دسترس نوروزپژوهان قرار دارد.\
كزازي مينويسد: «ارجمندي و والايي نوروز در فرهنگ و تاريخ ايران آن چنان بوده است و هست كه اين آيين و جشن به برترين نشانه و نماد فرهنگ ايران ديگرگون شده است و ميتوانيم آن را درفش اين فرهنگ بدانيم و بناميم. هم از اين روست كه اين جشن در جغرافياي فرهنگي ايران، كه بسيار پهناورتر از جغرافياي كنوني سياسي آن است، روايي دارد و برگزار ميشود.
ايرانيان، در درازناي تاريخ خويش، مردماني شادمانه و شكفته دل بودهاند و به هر انگيزه و بهانه، بزمي ميساختهاند و به شادماني مينشستهاند. بيهوده نيست كه داريوش هخامنشي در سنگ نبشته بيستون، «اهورامزدا» را به پاس آنكه شادي را براي مردمان آفريده است ميستايد و نيايش ميبرد. از اين ستايش و نيايش باستاني، آشكارا ارج و ارزش شادي را در فرهنگ و منش ايراني ميتوانيم دريافت.
ايرانيان نماد بازگشت آفرينش به روشنايي را گرامي ميدارند
به باور دكتر ميرجلاالدين كزازي، در ميانه جشنها و آيينهاي پرشمار و ديرينه شادماني، تنها جشني كه چونان جشن فراگير و همگاني ايراني باشكوه و والايي پارينه هنوز برگزار ميشود، جشن و آيين نوروز است. اين آيين و جشن كه آغاز آن در تاريكيهاي تاريخ نهان گشته است، بزرگترين جشن ايرانيان است و همواره، از زمان پيدايي تا كنون، تيرههاي گوناگون ايراني آن را پرشور و باورمند برپاي داشتهاند و ميدارند.
ارج و ارز اين جشن و آيين خجسته تا بدان پايه بوده است كه شهرياران هخامنشي شهروارهاي شگفت و نمادين را كه امروز تختجمشيد ناميده ميشود، به آهنگ برگزاري رسم و راهها و آيينهاي نوروزي در آن، برافراختهاند و ساختهاند. هم از آن است كه بر سنگنگارههاي اين شهر آييني، نمادها، رازها و هنجارها و رفتارهاي ويژه در جشن نوروز به نمود آورده شده است.
يكي از آنها، ردهاي دراز از فرستادگان و نمايندگان كشورهاست كه از سراسر جهانشاهي پهناور هخامنشي، با ارمغانهاي نوروزي، به پيشگاه شهريار بزرگ ايران داريوش بار ميخواهند يافت تا از سوي فرمانرواي سرزمين خويش او را فرخ باد و شادباش بگويند و آفرين و باژ بخوانند و ارمغانها و نوروزانههايشان را بدو پيشكش بدارند.
نوروز و اسطوره پرواز
در مقاله «نوروز و اسطوره پرواز» كتاب «در آسمان جان» آمده است كه ايرانيان شادي را يكي از بزرگترين و گراميترين دهشها و ارمغانهاي ايزدي به آدميان ميدانستهاند. از همين روي، يكي از بنيادينترين و برجستهترين هنجارها و ويژگيهاي فرهنگي ايران جشنها و آيينهاي شادماني است.
كمتر فرهنگي را در جهان ميتوان يافت كه به اندازه فرهنگ ايراني اين آيينها و جشنها در آن كاركرد و روايي داشته باشد. ايرانيان، در سال، دهها جشن برپاي ميداشتهاند. پارهاي از اين جشنها، باشكوهتر برگزار ميشده است و چندين روز به درازا ميكشيده است؛ جشنهايي همچون نوروز و مهرگان و سده و بهمنگان.
جشن نوروز، جشن فرجام در آغاز
مقاله ديگري در اين كتاب به چشم ميخورد كه در بخشي از آن با عنوان «جشن نوروز: جشن فرجام در آغاز» آمده است: «ما ايرانيان با بزرگداشت و برگزاري جشن و آيين نوروز، به گونهاي نمادين و نهانگرايانه، بازگشت آفرينش را به روشناييها و پاكيهاي آغازين آن جشن ميگيريم و رهايي هستي را از چنگ تيرگي و سرما كه برجستهترين نشانهها و نمودهاي اهريمنند، بزرگ ميداريم و به فرخندگي فراياد ميآوريم.
اين ساختار نمادين و پيچيده و پرمايه جشن و آيين نوروز كه كاركرد و بازتابي كيهاني و هستيشناختي دارد و نشان و نموداري از ژرفترين و پايدارترين انديشهها و آزمونهاي انسان ايراني درباره خويشتن و جهان آفرينش است، مايه ماندگاري اين آيين و جشن در درازناي تاريخ ايران شده است و آن را برترين و آشكارترين نماد و نشانه فرهنگ گرانسنگ و تاريخ نازشخيز ايران، اين سرزمين سپند و اهورايي، گردانيده است كه همواره سرزمين مينو و معنا بوده است و جهانيان را كانون و سرچشمه روشنايي و برآمدجاي خورشيد گيتيافروز دانايي و آگاهي و فرهنگ و فرهيختگي.
كاركرد فرهنگشناختي نوروز بهگونهاي است كه در هر گوشه گيتي كه نمود و نشاني از آن مييابيم، ميتوانيم بيچند و چون بر آن بود كه مرزهاي فرهنگ ايران تا بدان جاي در گسترده است. نوروز درفش و نماد فرهنگ ايران است و ايرانيان را نمود و نويد روز نو كه از دل و درون تيرگيهاي شب، برخواهد دميد و جهان را برخواهد افروخت و تازگي و فر و فروغي دوباره خواهد بخشيد.
نظر شما