دوشنبه ۱۴ دی ۱۳۸۸ - ۱۱:۲۶
گل‌نوشته‌هاي شرق غني‌‌تر از كتاب‌هاي باستاني ‌است

يك پژوهشگر فرهنگ و تمدن ايران در نشست «تاريخچه ايران‌شناسي در غرب و ايران» گفت: شرق از نظر كتاب‌هاي باستاني فقير ولي در زمينه سنگ نوشته‌ها و گل نبشته‌ها بسيار غني است. در سده‌هاي نخستين اسلامي و پس از آن افرادي نظير طبري، بلعمي و فردوسي با كتاب‌هايشان باعث شدند كه پيوند ايرانيان با گذشته باستاني‌شان قطع نشود.\

به گزارش خبرگزاري كتاب ايران(ايبنا)، «جورج راولينسون» محققي بود كه كتاب‌هايي درباره تمدن شرق نوشته بود. او برادر «سر هنري راولنسون» بود كه توانسته بود كتيبه بيستون را بخواند. «جورج راولينسون» بر خلاف برادرش ديدگاه منفي نسبت به شرق داشت. ذهنيت او تاثير بسياري بر دانشمندان و شرق‌شناسان غربي گذاشت. «نلدكه» آلماني و «والتر هينتس» در سده بيستم ادامه دهنده اين راه بودند.» 

آن چه بازگو شد گوشه‌اي از سخنان بهرام روشن‌ضمير، پژوهشگر فرهنگ و تمدن ايران بود كه در نشست تخصصي «تاريخچه ايران‌شناسي در غرب و ايران» با نگاهي به كتاب‌هاي اين حوزه، عصر روز يك‌شنبه (13 دي‌ماه) در موسسه فرهنگي هنري جمشيد جاماسيان سخن مي‌گفت. 

وي در ادامه سخنانش خاطرنشان كرد: در زمينه شرق‌شناسي، انگليسي‌ها، فرانسوي‌ها و آلماني‌ها بسيار در اين باره تلاش كرده‌اند. عمده آثار تاريخي درباره شرق به زبان فرانسوي است اما آلماني‌ها به تحقيق و بررسي درباره دين ايران باستان گرايش داشتند. 

اكنون اين پرسش پيش مي‌آيد كه خود شرقي‌ها و ايراني‌ها در اين زمينه چه كرده‌اند؟ شرق از نظر كتاب‌هاي باستاني فقير ولي در زمينه سنگ نوشته‌ها و گل نبشته‌ها بسيار غني است. از اين گذشته در سده‌هاي نخستين اسلامي، شرقي‌ها در زمينه تاريخ، فلسفه و جغرافيا بسيار كوشش كرده‌اند. اين كوشش تا سال‌هاي 800 قمري ادامه داشت. در آن سده‌ها افرادي نظير طبري، بلعمي و فردوسي با كتاب‌هاي ارزشمندشان باعث شدند كه پيوند ايرانيان با گذشته باستاني‌شان قطع نشود. 

اين پژوهشگر يادآور شد: اما در چند سده گذشته، تحقيقاتي صورت نمي‌گرفت. به‌طوري كه در دوره قاجار حتي از پادشاهان ماد و هخامنشي هم اطلاعي نداشتند. در دوران مشروطيت كم كم اين خلاء از بين رفت اما كار مهمي انجام نشد. تا آن كه مشير الدوله پيرنيا از يك سو «تاريخ ايران باستان» را نوشت و ابراهيم پور داوود «اوستا» را ترجمه كرد. 

وي همچنين خاطرنشان كرد: در دوره‌هاي بعد نيز كساني مانند مهرداد بهار، محمدجواد مشكور، عبدالحسين زرين‌كوب و اميرمهدي بديع به تحقيقات مهمي دست زدند. به ويژه بايد از كتاب «يونانيان و بربرها»ي بديع ياد كرد كه اهميت بسيار دارد و نكته‌هاي ارزشمندي را به خوانندگان تاريخ ايران و يونان ارايه مي‌دهد. 

وي افزود: حدود 3 دهه پيش بود كه عده‌اي از استادان دانشگاه‌هاي غرب كه در زمينه تاريخ و ادبيات و فلسفه كار مي‌كردند، تصميم گرفتند كه درباره تاريخ، فلسفه و ادبيات ملت‌هاي ديگر نيز تحقيق و مطالعه كنند. چون آن موقع آغاز عصر استعمار بود و غربيان نياز داشتند كه جهان خارج از خود را بشناسند. از حدود 2 سده پيش، باستان‌شناسي نيز به كمك اين تلاش‌ها آمد و اتفاق ديگري افتاد. 

آن‌ها از خود پرسيدند كه خاور كجاست؟ اين پرسش بدان جا رسيد كه غربي‌ها تقسيم‌بندي‌هايشان را تغيير دادند و از خاور دور، خاور نزديك و خاورميانه سخن گفتند. پيداست كه در اين بحث‌ها و گفت و گوها، ايران و تاريخ گذشته آن از اهميت بسياري برخوردار بود. از همين زمان‌هاست كه بحث ايران‌شناسي نيز پديد آمد. 

وي افزود: اگر به 2400 سال پيش برگرديم در خواهيم يافت كه ميان ايران و يونان كشاكشي وجود داشته است. اين كشاكش ميان دو كشوري بود كه با هم تفاوت‌هاي بسياري داشتند. ايرانيان بر پايه دين مزدايي، مي‌دانستند كه هر انساني هدفي در زندگي دارد. اين هدف، ياري جستن از اهورامزدا براي نبرد با اهريمن و نيروهاي ياري رساننده به اهريمن بود. 

اين ايران‌شناس گفت: اما يونانيان در فضايي پيچيده و متضاد به سر مي‌بردند و به خداياني اعتقاد داشتند كه چندان پيدا نبود كه چه نقشي در آفرينش دارند. اين فضا همراه با ترس و وحشت از خدايان بود. از ديد سياسي نيز يونان به شهر دولت‌هايي تقسيم مي‌شد كه هر كدام به شيوه‌اي اداره مي‌شدند. به همين دليل در ميان اتحاديه‌هاي يوناني و شهر دولت‌ها پيمان گسستن رواج داشت. 

روشن ضمير يادآور شد: در چنين موقعيتي يونانيان نياز به يك دشمن خارجي داشتند تا بتوانند به شناختي از خود و موقعيت اجتماعي خود برسند. با حمله خشايارشا به يونان، اين دشمن خارجي نيز آفريده شد. يونانيان با گزافه‌هاي بسيار، از اين دشمني و لشكركشي ايران، استفاده لازم را كردند. ديدگاه كلي آن‌ها اين بود كه شرق يعني زنانگي و غرب به معناي مردانگي است. 

وي افزود: يونانيان تجمل شرق را ديدند و آن را با سادگي بدوي غرب سنجيدند و براي كاستن از حسادت خود چنين گفتند كه شرق، آلوده به تجمل و غرب پاك و منزه است. آنان مي‌گفتند كه زنان از لحاظ بدني، ضعيف و سست‌اند و مردان توانمند. از همين روست كه شرقيان، كه همانند زنان هستند، در سياستمداري ضعيف و ناتوانند. اما يونانيان براي اين كار ساخته شده‌اند. باز مي‌گفتند كه زنان به نيرنگ و فريب دست مي‌يازند. پس عجيب نيست كه شرقي‌ها نيرنگ‌بازند. 

اين پژوهشگر يادآور شد: يوناني‌ها زنان را موجوداتي نامتعادل در نظر مي‌گرفتند و مي‌گفتند كه آن‌ها ترسو هستند. ديدگاه كهن يونانيان درباره زن چنين بود و همه اين صفت‌ها را به انسان شرقي نسبت مي‌دادند. يوناني آن روزگار از زنان دوري مي‌كرد. براي آن‌ها عجيب بود كه در شرق، زنان در كارهاي سياسي شركت مي‌كنند. حتي از اين نيز متعجب و خشمگين بودند كه زنان هخامنشي در جنگ‌ها شركت مي‌كنند، اين ديدگاه آنان نسبت به شرق بود. 

وي افزود: از سويي ديگر آن‌ها از خرافات شرق و فرزانگي غرب سخن مي‌گفتند. در دوره ساسانيان كه ايرانيان به تمدن غرب نزديك شدند، نگاه غربي‌ها نيز تغيير كرد اما نگاه ديگري پديد آمد و آن مسيحي شدن غرب و تقسيم‌بندي جهان به مسيحي و غير مسيحي بود. غربي‌ها مي‌گفتند چون ايرانيان مسيحي نشده‌اند، پس شايستگي رستگاري از سوي خداوند را ندارند، پس آن‌ها نادان و گمراهند. 

اين پژوهشگر ايران‌شناسي خاطرنشان كرد: با تشكيل امپراطوري عثماني، غربي‌ها به بازيابي گذشته پرداختند چرا كه عثماني را دشمن خطرناكي مي‌دانستند و ترسي از عظمت آن امپراطوري در دل‌هاي آن‌ها افتاده بود. به همين دليل بود كه ديدگاه آن‌ها يكسره به اين سمت رفت كه شرقي‌ها را اهريمني بدانند. از 650 تا 1600 ميلادي، كه آغاز عصر روشنگري است، غربي‌ها ما را به چشم دشمناني خطرناك مي‌ديدند. اين در حالي بود كه مشعل علم در اين دوره، در دست مسلمانان بود. 

وي افزود: در اين زمان فيلسوفان غرب اتوپيايي در ذهن ساخته بودند و بر اساس ذهنيت خود يونان باستان را آرماني و شرق را آميخته با خرافات مي‌دانستند. از همين رو بود كه فيلسوفي مانند «ولتر» مي‌گفت «اگر يونانيان از خشايارشا شكست مي‌خوردند، هيچ‌كدام از دست‌آوردهاي امروز را نداشتيم» از سده هفده به بعد دو ديدگاه وجود داشت. 

روشن ضمير يادآور شد: گروهي كه همان ديدگاه منفي را داشتند و شرق را به ديده تحقير مي‌نگريستند، همانند «جان گليس» كه از زنانگي شرق و مردانگي غرب سخن مي‌گفت و شرق را سراپا غرق در فساد مي‌دانست. اما ديدگاه ديگري هم وجود داشت كه كساني مثل «ويليام فورد» به آن اعتقاد داشتند و تحليلي منطقي ارايه مي‌دادند و تلاش مي‌كردند كه تاييد كننده حرف‌هاي پوچ اروپاييان ضدشرقي نباشند.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

اخبار مرتبط

تازه‌ها

پربازدیدها