دوشنبه ۱۷ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
سرباز فداکار یا خطاکار وطن

مرتضی رسولی‌پور گفت: آثار و نوشته‌های حسین مکی با همه امتیازات آن‌ها به ویژه کتاب ارزشمندی که در مورد شهید سید حسن مدرس نوشته، فاقد تحلیل جامع و ساختار منظم است. بیشتر آثار قلمی او چارچوب نظری ندارد. حجم بالای اطلاعات و پراکندگی نقل قول‌ها و رخدادها به گونه‌ای رشته سخن و نوشته‌های او را به تطویل و اطناب کشانده است. در بعضی از مطالب و نوشته‌های او حاصل شنیده‌هایش از افراد است و سندیت محکمی ندارد.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آناهید خزیر: حسین مکی یکی از رجال سیاسی در دوره حساس سال‌های دهه ۱۳۲۰ و۱۳۳۰ و به‌ویژه دوران ملی شدن صنعت نفت است. همکاری عمیق او با دکتر مصدق و لقب مشهور «سرباز فداکار وطن» که از سوی مطبوعات و علاقه‌مندان نهضت به او داده شد نشان‌دهنده جایگاه سیاسی او در این رویداد مهم است. اگرچه در نهایت اختلافات فکری مکی با دکتر مصدق باعث جدایی این دو شد اما نمی‌توان منکر نقش‌آفرینی او در این رویدادها شد. حسین مکی در کنار این سابقه سیاسی، کارنامه فرهنگی و علمی قابل ملاحظه‌ای را نیز در پیشینه خود دارد. او از معدود سیاستمداران ایرانی است که در کنار فعالیت‌های سیاسی و دیپلماتیک، نویسنده و محققی پرکار نیز بوده است. با مرتضی رسولی‌پور، پژوهشگر و محقق تاریخ معاصر که سال‌ها مدیر پروژه تاریخ شفاهی موسسه مطالعات تاریخ معاصر بود گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

سرباز فداکار یا خطاکار وطن
مرتضی رسولی‌پور

در ابتدا بگویید چه شد که در پروژه تاریخ شفاهی موسسه مطالعات تاریخ معاصر حسین مکی به عنوان یکی از مصاحبه‌شوندگان انتخاب شد و سابقه آشنایی شما با مکی به چه زمانی برمی‌گردد؟

در پاییز یا زمستان ۱۳۷۴ با همکاری مشترک موسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی و مجلس شورای اسلامی همایشی در بزرگداشت شهید سید حسن مدرس و بررسی شناخت بیشتر ابعاد زندگی او برگزار شد. آقای حسین مکی هم در این همایش شرکت کرد و تحت عنوان ترورهای مدرس یک سخنرانی ارائه کرد. همان‌طور که می‌دانید مرحوم مدرس در سه نوبت از سوی مخالفان ترور شد. بار اول پس از بازگشت از نجف و در زمانی که در مدرسه جده کوچک اصفهان تدریس می‌کرد از سوی عوامل ظل‌السلطان و نیز کسانی که موقوفات اصفهان را به مصارف شخصی اختصاص داده و شهریه طلاب را نمی‌پرداختند، مورد سوء قصد و ترور قرار گرفت.

سرباز فداکار یا خطاکار وطن

بار دوم در زمان جنگ جهانی اول و در زمان مهاجرت به کرمانشاه در آن شهر ترور شد، خوشبختانه مدرس در هر دو حادثه جان سالم به در برد. بار سوم در جریان قدرت گرفتن رضاشاه در آبان ۱۳۰۵ هنگامی که از خانه‌اش به سمت مدرسه سپهسالار حرکت می‌کرد در کوچه سرداری واقع در پشت مدرسه سپهسالار مورد ترور قرار گرفت و از ناحیه ساعد و کتف آسیب دید. این ترور در اوایل شروع مجلس ششم از سوی عوامل رضاشاه در نظمیه انجام گرفت. به هر حال سخنرانی آقای مکی در آن همایش باب آشنایی نزدیک‌تر با ایشان را فراهم آورد. از سویی در سال ۷۴ آقای دکتر علی مدرسی (نوه دختری مرحوم مدرس) علاوه بر اینکه در موسسه یاد شده به طور مستمر همکاری می‌کردند از قبل با آقای مکی آشنا بودند و همین آشنایی‌ها موجب شد در فروردین ۱۳۷۵ آقای مکی روزی به موسسه آمد و در آن روز به مدت هشت ساعت با هم به گفت‌وگو نشستیم. در آن جلسه آقایان علی مدرسی، محمد ترکمان، عبدالله شهبازی و بنده هر کدام پرسش‌های خود را با آقای مکی در میان گذاشته و پاسخ‌های او را شنیدیم. مسئولیت تنظیم گفت‌وگو هم برعهده من بود چون مسئول واحد تاریخ شفاهی پژوهشکده تاریخ معاصر ایران بودم. این گفت‌وگو در نخستین شماره فصلنامه تاریخ معاصر ایران چاپ و منتشر شد. از آن زمان تا زمان درگذشت ایشان در ۱۷ آذر ۷۸ من به طور مستمر تقریباً یک روز در میان به منزل او می‌رفتم و در موضوعات تاریخ معاصر ایران با هم صحبت می‌کردیم. او حافظه‌اش را تا پایان عمر حفظ کرد اما چشمانش نمی‌دید. پس از درگذشت او نیز از آقای علی دوانی که در زمان ملی شدن نفت در آبادان شاهد فعالیت‌های آقای مکی بود دعوت کردم و او در مراسم ختم او در مسجد نور سخنرانی کرد.

سرباز فداکار یا خطاکار وطن
حسین مکی

نقش واقعی حسین مکی در پیروزی قانون ملی‌شدن نفت چه اندازه مؤثر بود و چه میزان بزرگ‌نمایی رسانه‌ای و تاریخی در مورد او صورت گرفته است؟

نقش حسین مکی در قضیه ملی شدن نفت دو بخش داشت: بخش نخست زمانی بود که در مجلس پانزدهم همراه با دکتر مظفر بقایی، ابوالحسن حائری‌زاده، عبدالقدیر آزاد و… به مخالفت با تصویب لایحه الحاقی نفت موسوم به لایحه گس-گلشائیان پرداخت. در واقع مخالفان به عنوان اقلیت مجلس پانزدهم با سخنرانی‌های طولانی خود مانع تصویب لایحه شدند. بخش دوم تلاش مکی و چند نفر دیگر در به صحنه کشاندن دکتر مصدق در انتخابات مجلس شانزدهم بود. چون دکتر مصدق انتخابات دوره ۱۵ را قبول نداشت و اصلاً در آن شرکت نکرد. در آستانه انتخابات دوره شانزدهم حسین مکی و چند تن دیگر از او خواستند به صحنه بیاید و رهبری جنبش نفت را به عهده بگیرد. آغاز حرکت سیاسی آن‌ها هم از آنجا بود که در مخالفت با دخالت نظامیان در انتخابات مجلس شانزدهم به کاخ شاه رفتند و در دربار تحصن کردند. حدود ۱۷ تن از رجال سیاسی که بیشتر آن‌ها از مدیران مطبوعات بودند مصدق را در این حرکت همراهی کردند. در نتیجه انتخابات دوره شانزدهم در تهران تجدید شد و به دنبال آن دکتر مصدق، حسین مکی و شماری از نیروهای ملی به مجلس راه یافتند و به این ترتیب جبهه ملی مرکب از احزاب و گروه‌های ملی تشکیل شد. در این دوره کمیسیون ویژه نفت برای بررسی استیفای حقوق نفتی ایران از شرکت نفت سابق به ریاست دکتر مصدق تشکیل شد و حسین مکی هم مخبر این کمیسیون بود. سرانجام پیشنهاد ملی شدن نفت در سراسر کشور از سوی کمیسیون نفت مطرح شد و جبهه ملی و نیروهای ملی و مذهبی آن را دنبال کرده و حسین مکی هم در کنار سایر ملیون همین خواسته را دنبال کرد. بنابراین نقش دیگر مکی در این برهه همراهی با دکتر مصدق و سایر ملیون و آیت‌الله کاشانی در تصویب طرح ملی شدن نفت در مجلس دوره شانزدهم بود.

سرباز فداکار یا خطاکار وطن
حسین مکی در کنار آیت‌الله کاشانی و دکتر مصدق در مجلس آشتی در منزل سید مرتضی گلبرگی

اختلاف او با مصدق؛ اختلافی نظری بر سر مسیر نهضت بود یا نزاعی شخصی برای دیده‌شدن و افزایش نفوذ سیاسی؟

از همان آغاز تشکیل دولت مصدق در اردیبهشت ۱۳۳۰ اختلافات داخلی درون نیروهای جبهه ملی به وجود آمد. دکتر مصدق به عنوان رهبر اصلی نهضت و نخست وزیر قانونی می‌کوشید منازعه خود را از سطح شرکت نفت سابق فراتر نبرد و دولت انگلستان و دربار شاه را بر ضد نهضت تحریک نکند روی این اصل در تشکل کابینه نخست از همان مدیرانی که در دولت‌های پیشین سابقه وزارت داشتند استفاده کرد. این در حالی بود که برخی چهره‌های جبهه ملی مانند دکتر مظفر بقایی، عبدالقدیر آزاد و حتی حسین مکی انتظار داشتند به عنوان وزیر به کابینه راه یابند. البته گله‌مندی خود را مخفی نگاه داشتند تا آن‌که در اواخر تیر ۱۳۳۱ اختلافات آنان علنی شد. افرادی که نام بردم در فاصله اردیبهشت ۱۳۳۰ تا تیز ۱۳۳۱ هر کدام بدون هماهنگی با دکتر مصدق رابطه مستقلی با شاه و دربار ایجاد کردند که البته از نگاه دکتر مصدق پنهان نبود؛ به ویژه دکتر بقایی از همان آغاز نخست‌وزیری دکتر مصدق در مسیر فتنه‌انگیزی قرار گرفت و به اختلافات میان آیت‌الله کاشانی و خود با مصدق بیشتر دامن زد. هم او بود که وقتی فهمید دکتر مصدق به او اعتماد ندارد، به نحوی تشکیلاتی و سازمان یافته کوشید جبهه‌ای از مخالفان را در مجلس سازماندهی کند. شاه هم که متوجه این اختلافات در درون نهضت شده بود در ملاقات با هر کدام، آن‌ها را بر ضد مصدق تشجیع کرده و با دادن وعده و وعید به آن‌ها می‌گفت مگر شما از مصدق چه کمتر دارید و چرا این پیرمرد را کنار نمی‌گذارید و خودتان مسئولیت دولت را در دست نمی‌گیرید و به این ترتیب آن‌ها را غلغلک داده و بر ضد مصدق تحریک می‌کرد. من در صحبت‌های مکرر با آقای مکی هرگز از او نشنیدم که به تحریکات شاه علیه مصدق اعتراف کند. مضافاً اینکه دکتر مصدق به خوبی دریافته بود شماری از کسانی که به مجلس پانزدهم راه یافته بودند مثل آقایان مکی و بقایی همگی تحت حمایت قوام بودند اما بعداً به جای آنکه قدردان او باشند علیه قوام فعالیت می‌کردند یعنی نمک خورده و نمکدان را شکسته بودند بنابراین به این نتیجه رسیده بود که این افراد در مسیر اهداف او پایبندی چندانی نخواهند داشت. البته تشخیص مصدق پر بی‌راه نبود، کما اینکه شاه نیز از این عناصر برای اختلاف‌افکنی بیشتر نهایت بهره را برد و با پیش بردن اهداف خود حتی پس از سقوط دولت ملی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هیچکدام از آن‌ها را به بازی نگرفت و به تدریج همه آن‌ها را از صحنه کنار زد. بنابراین جاه طلبی‌ها عامل اصلی اختلافات بود.

سرباز فداکار یا خطاکار وطن

آثار تاریخی مکی به‌ویژه «تاریخ بیست‌ساله ایران» تا چه اندازه بی‌طرفانه و تا چه حد نگاه او به‌عنوان یک کنشگر سیاسی بر روایتش سایه انداخته است؟ آیا مکی در کتاب‌هایش نقش و اهمیت خود را در نهضت ملی نفت بزرگ‌نمایی کرده است؟ نقدهای تندی که او علیه مصدق و جبهه ملی پس از جدایی‌اش نوشته، تحلیل تاریخی است یا تصفیه‌حساب سیاسی؟

هر کسی که دست به قلم می‌گیرد و مطلبی می‌نویسد در نهایت جلوه‌هایی از دیدگاه‌ها و نظرات و یا حتی اغراض و انگیزه‌های خودش را به نمایش می‌گذارد و جدا کردن اغراض و انگیزه‌ها از نوشته‌های مورخان کار چندان آسانی نیست. به تصور من زمانی که آقای مکی دست به قلم برد تا حوادث و رویدادهای دوره‌ای که در آن می‌زیسته را بنویسد، چنین کاری مثل امروز مرسوم نبود یعنی دیگران به اندازه او یا نخواستند یا همت نکردند و لذا از این جهت کار او در نوشتن آثار ادبی و تاریخی به خصوص نوشتن کتاب هشت جلدی تاریخ ۲۰ ساله ستودنی و مغتنم بود. دیگران هم که بعدها در مورد دوره ملی شدن صنعت نفت خاطرات یا مطالبی نوشتند هر کدام اغراض و نیاتشان در نوشته‌ها منعکس است. اما ارزش کار حسین مکی در این است که اولاً در مقایسه با دیگران فضل تقدم دارد. ثانیاً او در جمع‌آوری مدارک و اسناد دوران ۲۸ ماهه نخست‌وزیری دکتر مصدق زحمت زیادی کشیده است. البته می‌توان به کار او ایرادهایی هم وارد دانست از جمله اینکه او فاقد نگاه راهبردی در جریان ملی شدن نفت بود دیگر آن‌که مطالب او نامنظم و در مواردی مغشوش انعکاس یافته و در مواردی به مسیر اطناب و زیاده‌گویی سوق پیدا کرده است. نوشته‌های مکی در قضیه نهم اسفند ۱۳۳۱ که مخالفان دکتر مصدق قصد داشتند همان روز در دربار شاه ترتیب نخست وزیر را بدهند و او را از بین ببرند، ناقص و گمراه‌کننده ذکر شده و او عملکرد شاه را در تمام مدت ۲۸ ماهه تقریباً مبرا از ایراد و عیب دانسته که با واقعیت تطبیق ندارد. البته آقای مکی جزو باند دکتر بقایی نبود و از ابراز مخالفت با او پرهیز نمی‌کرد. او در تمام دوران ملی شدن نفت می‌کوشید نقشی بینابینی ایفا کند و مخالفت‌های او با دکتر مصدق چندان هتاکانه نبود. او در دوره ۱۵، ۱۶ و ۱۷ مجلس شورای ملی نماینده و از نزدیک در جریان حوادث و وقایع بود و به عنوان یک کنشگر سیاسی وقایع این دوران را نوشته است اما در تاریخ ۲۰ ساله به ویژه بخش‌های مربوط به دوران زمامداری دکتر مصدق فقط ایده‌های خود را ننوشته بلکه مدارک و شنیده‌های خود را نیز پر از جمع‌آوری و گزینش در معرض دید مخاطبانش قرار داده است.

سرباز فداکار یا خطاکار وطن
حسین مکی در کنار سید ابوالحسن حائری‌زاده و مظفر بقایی در محل مجلس شورای ملی

آیا می‌توان نوشته‌های او را یک منبع علمی قابل استناد دانست یا اینکه باید آن‌ها را در رده خاطره‌نویسی سیاسی متأثر از گرایش‌های فردی خواند؟ برخی منتقدان معتقدند مکی در روایت رویدادها جایگاه خود را پررنگ‌تر جلوه داده است. این خودمحوری تاریخی را چگونه باید ارزیابی کرد؟

نوشته‌های مکی حاصل جمع‌آوری گزارش‌ها و مدارک و اسناد و سپس بیان خاطرات و مشاهدات خودش است. در واقع تاریخ ۲۰ ساله آمیزه‌ای از همه این‌هاست. البته خاطره‌نویسی‌های سیاسی هر اندازه متاثر از گرایش‌های فردی باشد باز ارزشمند است و می‌تواند دستمایه تحقیقات تاریخی مورخان قرار گیرد. ما چه موافق مکی باشیم، چه مخالف او باید اعتراف کنیم مطاوی و مندرجات تاریخ ۲۰ ساله از حیث تنوع و گستردگی مطالب همچنان جزو منابع تاریخ معاصر ایران قلمداد می‌شود و تمام کسانی که بخواهند در مورد وقایع و رخدادهای دوران پهلوی کتاب یا مقاله بنویسند از نوشته‌ها و مطالب این کتاب بی‌نیاز نخواهند بود. همان‌طور که می‌دانید آقای مکی جلد نخست تاریخ ۲۰ ساله را در سال ۱۳۳۱ نوشت و تا سال ۱۳۲۵ سه جلد آن را نوشت و آخرین جلد در سال ۱۳۶۴ منتشر شد. از جمله انتقادات مکی و شماری دیگر از منتقدان دکتر مصدق به او در مورد برخی انتصابات دکتر مصدق است. من با صحبت‌های مفصل با او متوجه شدم مکی معتقد بود دکتر مصدق با گرفتن اختیارات از شاه در انتصاب صاحب منصبان نظامی، شاه را به شدت از خود رنجاند و از این نظر با شاه همدلی می‌کرد. به هر حال او به نقش خود در دوران نخست‌وزیری دکتر مصدق به عنوان نماینده دوره‌های ۱۶ و ۱۷ قانونگذاری به تفضیل در کتابش پرداخته است. چنانکه اشاره کرده پس از واقعه ۳۰ تیر مکی از مصدق فاصله بیشتری گرفت و به آیت‌الله کاشانی نزدیک شد. در شهریور ۱۳۳۱ او به دعوت بانک جهانی عازم آمریکا شد تا حمایت بانک جهانی و سرمایه‌گذاران و شرکت‌های نفتی را به سرمایه‌گذاری در ایران تشویق کند که البته موفقیت چندانی به دست نیاورد اما در تاریخ ۲۰ ساله به نحوی اغراق‌گونه و مبالغه‌آمیز از اقدامات خود در این سفر سخن گفته است. او در فروردین ۱۳۳۲ همراه با قائم مقام‌الملک رفیع و دکتر عبداله معظمی جزو هیئت هشت نفری از سوی مجلس مامور شد تا میان مصدق و شاه از یک سو و میان مصدق و کاشانی از سوی دیگر آشتی برقرار کند. این اقدام هم بی‌نتیجه ماند و مکی در این موضوع معتقد بود که دکتر مصدق باید از مواضع خود کوتاه می‌آمد.

سرباز فداکار یا خطاکار وطن
حسین مکی

روایت مکی از دوره پهلوی اول و دوم تا چه اندازه به نزدیکی یا فاصله مقطعی او با دربار وابسته شده است؟ آیا کتاب‌های مکی را باید «منبع اصلی» دانست یا فقط «گزارش یک شاهد سیاسی» که باید با احتیاط به‌کار رود؟ چرا با وجود نقدهای متعدد، آثار او همچنان از منابع پرارجاع تاریخ‌نگاری سیاسی ایران باقی مانده‌اند؟

آقای حسین مکی در تاریخ‌نگاری خود در مورد دوران سلطنت رضاشاه به شدت تحت تاثیر مدرس، ملک‌الشعرای بهار و اقلیت مجلس در دوره‌های چهارم، پنجم و ششم مجلس شورای ملی نسبت به پهلوی اول کاملاً منتقدانه است. شدت انتقاد او به رضاشاه از جهات نادیده انگاشتن اصول مشروطه و سرکوب آزادی‌ها و قتل مخالفان سیاسی به اندازه‌ای بود که مکی را به سمتی سوق داد که تلویحاً محمدرضا پهلوی را آدمی معتدل و معقول معرفی کند و به همین جهت و با این نگرش بود که در منازعه نیروهای ملی با محمدرضا شاه راه و روش دیگری نسبت به شاه و دربارش پیش بگیرد. او در تمام دوران سلطنت محمدرضا شاه با فعالان ملی-مذهبی مخالفان شاه همدل و همداستان نبود. همان‌طور که می‌دانید مکی کتابی با عنوان زندگانی سیاسی سلطان احمدشاه نوشته است. در این کتاب به باور من احمدشاه به ماهو احمدشاه مورد تحلیل و بررسی قرار نگرفته بلکه از آن جهت که مکی از مخالفان سرسخت رضاشاه و عملکردش بوده به تعریف و تمجید از احمدشاه پرداخته است.

در مجموع می‌توان گفت آثار و نوشته‌های آقای مکی با همه امتیازات آن‌ها به ویژه کتاب ارزشمندی که در مورد شهید سید حسن مدرس نوشته، فاقد تحلیل جامع و ساختار منظم است. بیشتر آثار قلمی او چارچوب نظری ندارد. حجم بالای اطلاعات و پراکندگی نقل قول‌ها و رخدادها به گونه‌ای رشته سخن و نوشته‌های او را به تطویل و اطناب کشانده است. در بعضی از مطالب و نوشته‌های او حاصل شنیده‌هایش از افراد است و سندیت محکمی ندارد و بخش عمده‌ای از صورت مذاکرات نمایندگان در دوره‌های مختلف مجلس در آثار او انعکاس یافته است. با این وصف قلم او روان و نثرش ساده و همه‌فهم بود و به همین دلیل آثار قلمی او در میان نه تنها اصحاب قلم بلکه عامه مردم مورد استقبال قرار گرفت.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها