به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، این کتاب که متعلق به قرن هشتم هجری قمری است و ابوالعباس معینالدین احمدبن شهابالدین ابیالخیر زرکوبشیرازی آنرا در سال ۷۴۴ قمری تالیف کرده، پیش از این توسط بهمن کریمی و اسمعیل واعظ جوادی تصحیح شده است.
مقدمه تصحیح تازه و منتشرنشده این کتاب را که توسط شکراللهی و جدی در اختیار خبرنگار ایبنا قرار گرفت، در ذیل میخوانید:
«خوشا شيراز و وضـع بيمثالـش
خـداوندا نگهدار از زوالـش
زماني كه به مناسبت برگزاري همايش هنر مكتب شيراز از سوي فرهنگستان هنر جمهوري اسلامي ايران پيشنهاد شد متن شيرازنامه زركوب كه پيشتر دوبار تصحيح و منتشر شده بود بار ديگر مورد بازبيني و تصحيح انتقادي قرار بگيرد، نگارندگان اين مقدمه گمان نميكردند كه متن مزبور تا اين ميزان نياز به بازبيني، حك و اصلاح، و افزودن برخي نكات داشته باشد، به ويژه كه مصححان پيشين تلاش نموده بودند تا از روي نسخههاي معتبر اين كار را به سامان برسانند، و علاوه بر توضيحاتي كه در مقدمه چاپهاي قبلي آمده برخي اختلاف نسخ در چاپ دوم منعكس شده و تعليقات مفيدي نيز به آن منضم گرديده بود. ضمن آن كه با توجه به فرصت اندك باقي مانده تا برگزاري همايش، تصورِ يك كارِ زيربنايي و جامعالاطراف براي ما ممتنع مينمود؛ چه بسا بر همين اساس هم بود كه فرهنگستان در گام نخست بنا داشت اين متن را به صورت عكسي يا افست چاپ كند، آن هم از روي طبع نخست كه بيش از هفتاد سال از آن ميگذشت.
اولين گامِ نگارندگان در اين مسير آن بود كه نسخههاي خطي و چاپيِ اين متنِ ارزنده تاريخي و ادبي را در ايران شناسايي كنند و ميزان بسندگي پژوهشهاي پيشين در خصوص آن را ارزيابي نمايند. اين تلاش، ما را به يك متن چاپيِ ديگر و شانزده نسخه خطي رهنمون شد، و جستجو براي يافتن مقالات پيرامون نقد و معرفي اين اثر در اين فرصت مختصر بيثمر ماند.
نسخههاي خطي شانزدهگانه رصد شده در ايران عبارتند از:
ـ نسخه شماره 13669 مجلس، كتابت قرن سيزده؛
ـ نسخه شماره 3791 مجلس، كتابت 1312؛
ـ نسخه شماره 9186 مجلس، كتابت 1326؛
ـ نسخه شماره 787سنا(شماره دو مجلس)، كتابت 1057؛
ـ نسخه شماره7527 مرعشي، كتابت سده چهاردهم؛
ـ نسخه شماره7353 مرعشي، كتابت سده سيزدهم؛
ـ نسخه شماره 135 دانشكده ادبيات، كتابت 1209؛
ـ نسخه شماره 271 مركز احياءميراث اسلامي، كتابت 1312؛
ـ نسخه شماره 5535 مركزي دانشگاه تهران، كتابت 1289؛
ـ نسخه شماره 5337 مركزي دانشگاه تهران، كتابت1287؛
ـ نسخه شماره3717 ملك، كتابت 1314؛
ـ نسخه شماره 3770 ملك، كتابت 1300؛
ـ نسخه شماره 3953 ملك، كتابت 1282؛
ـ نسخه شماره معرفي شده در صفحه 525 جلد سوم فهرست ملك؛
ـ نسخه شماره 1225 ملي، بيتاريخ
ـ نسخه شماره 4712 معرفي شده در نشريه نسخههاي خطي، كتابت 1251
دو نسخه چاپي هم عبارتند از:
ـ نسخهاي كه به تصحیح و اهتمام استاد بهمن کریمی توسط انتشارات معرفت و کتابخانه احمدی در سال۱۳۵۰ قمري(۱۳۱۰شمسي) در شیراز منتشر شد؛
ـ نسخهاي كه به تصحیح و اهتمام دكتراسمعیل واعظ جوادی از سوي بنیاد فرهنگ ایران در سال ۱۳۵۰در تهران لباس نشر پوشيد.
با توجه به اين كه تلاش دو مصحح ارجمند بر اساس دو روش سنتي و دانشگاهي صورت پذيرفته، هريك از دو طبع مزبور جايگاه و ارزش ويژه خود را دارند.
مقايسه اطلاعات مربوط به نسخههاي اساس متون چاپي و اطلاعات مربوط به شانزده نسخه خطي نيز نشان داد كه هيچيك از نسخههاي خطي شناسايي شده قديميتر از نسخههاي اساس چاپيها نيست، و در واقع يكي از نسخههاي اساسِ چاپ نخست اَصَحِ نسخ1، و يكي از نسخههاي اساسِ چاپ دوم اقدَمِ نسخ2 قلمداد ميشد؛ به اين لحاظـ و هم به دليل تنگي فرصت و سررسيدِ زماني تعيين شده براي عرضه كار در همايش هنر مكتب شيرازـ اساس كار بر مقابله دقيق دو متن مطبوع قرا گرفت. به ويژه كه بر اساس مقدمه چاپ دوم، استاد بديعالزمان فروزانفر از بُعدِ ادبي، و استاد مجتبي مينوي در تنظيم فرهنگنامه لغاتِ مشكل مصصح را ياري داده بودند. به اين ترتيب در كوشش حاضر دو نسخه مصحَح با هم مقايسه و مهمترين وجوه اختلاف آنها مندرج گرديد. البته مواضع اختلاف دو نسخه تا به آن ميزان بود كه اگر ميخواستيم همه آنها را منعكس كنيم متن حاضر به چند برابرِ حجم فعلي بالغ ميشد؛ بنابراين مواضع اختلاف معيني براي درج در تصحيح حاضر تعريف گرديد:
الف ـ آنجا كه مكان و زمان در دو متن متفاوت درج شده بود؛
ب ـ آنجا كه از لحاظ زبانِ ادبي تفاوتي فاحش باعث از دست رفتن زيبايي متن ميگشت؛
ج ـ آنجا كه تفاوت در افعال و اصطلاحات مفهوم جمله را به كلي دگرگون ميكرد؛
بنابراين هرجا دو نسخه با تفاوتهاي اندك يك مفهوم را منتقل مينمود از درج اختلاف آنها صرفنظر شد.
براي انجام اين كار، تصحيحِ دوم كه طبيعتاً ميبايست كاملتر باشد نسخه اصلي و تصحيح نخست به عنوان نسخه بدل با آن مقابله شد. همچنين مقدمه هر دو تصحيح كه نكات قابل ملاحظهاي داشت به منظور رعايت حقّ تقدم در احياي متن و هم بهرهمندي علاقمندان از توضيحات ارائه شده توسط مصححان عيناً پس از اين مقدمه درج گرديد.
از اين رهگذر و پس از غور در مقدمه دو تصحيح و متن اصليِ موضوعِ سخن، نكات چندي علاوه بر آنچه مصححان پيشين بيان داشته بودند به دست آمد، و توضيحاتي نیز ضروري به نظر رسيد كه اينك به اختصار بيان ميشود:
ـ در شيراز نامه به سبك متون مصنوع قرن هفتم از انواع صنايع لفظي و معنوي استفاده شده تا آنجا كه در بسياري از مواضع اصل موضوع تحتالشعاع قرار گرفته است. به نظر ميرسد كاربرد كلمات صقيل و بعيدالاستعمال تا حدي به زيبايي اين اثر لطمه زده و مؤلف را از هدف اصلي دور ساخته است.
در عين حال استفاده از اين صنايع در مواردي از خشكي مبحث تاريخ در اين اثر به ويژه در فرازهايي كه سراسر از جنگ و درگيري و كشت و كشتار دم ميزند كاسته است. به عنوان نمونه جمله ذيل در عين داشتن صنعت تطابع اضافات، به صنعت واجآرايي نيز آراسته است و در دو نيمه نخستين و سپسين آن صداي حروف «شين» و «ز» طنين انداز است:
«سوادِ لشکرِ شبِ يلدا نمايش جز به شعاعِ يدِ بيضاءِ ظلمت زداي من انهزام نپذيرد، و چين و گره اين حادثه جز [به] ابروي و جبين گشاده من گشوده نشود.»
يا جملههاي فراواني كه در آن از صنعت جناس به نحو شايسته سود برده شده است از جمله:
«بعد از هزيمت لشکر ملکاشرف، کار مملکت از بيسري، سرسري شد، و از فتنه عامجوش درياي فتنه به جوش آمد.»
ـ زركوب شيرازي جابه جا در اين اثر به ويژه در فصل نخست از سرودههاي فارسي و عربي سود برده تا بر بُعد ادبي كار خود بيفزايد، و معمولاً اشاره به نام سراينده شعر نكرده مگر در موارد معدود، كه اشاره به سروده طغرايي و نيز مواردي از سروده خويش از آن جمله است.
ـ در اين متن تاريخي كه صبغه ادبي نيز در آن پر رنگ است به اصطلاحات متداول قرن هشتم برميخوريم كه امروز ديگر كاربرد ندارد، ازجمله:
«از مرد انداختن» به معني خراب كردن وغير قابل استفاده نمودن؛
«به دست سلطنت تكيه كردن» به معني برتخت سلطنت نشستن؛
«عصاي اقامت افكندن» به معني رحل اقامت افكندن، بيتوته كردن؛
«قلاده اسلام را متقلّد بودن» به معني حكم اسلام را گردن نهادن؛
«شتردلي» به معني بزدلي؛
«جان شكر» و «مرد شكر» به معني جان شكار و مرد شكار؛
«بازدست كردن» به معني بازداشت و دستگير كردن؛
«باديد شدن» به معني پديد آمدن.
ـ به عكس آنچه دكتر جوادي در مقدمه خود آورده، به نظر ميآيد اشعار فارسي متن شيرازنامه از قدرت وصلابت نسبتاً خوبي برخوردار است.
ـ در اين متن به امثال زيبايي بر ميخوريم كه معمولاً امروزه مورد استفاده نيست. مثل:
«از دراعه عمل درع نيايد»
«زاغ اگر خواهد كه زغن شود گردنش بشكند»
«سرخپره كه شاهيني كند پرش به خون حلق سرخ گردد»
ـ برخي تركيبات نيز در اين متن به چشم ميخورد كه در نوع خود بسيار زيباست. مانند: «توسن گسسته رسن.»
ـ در اين اثر به نام بسياري از كتابهاي علمي و ادبي بر ميخوريم كه زركوب ازآنها به بهانههاي گوناگون ياد ميكند، يا مؤلف آنها را معرفي و يا به خواندن آن آثار توسط طلاب و خويش اشاره مينمايد و يا مطلبي را از آنها نقل ميكند كه به روال امروزي نام آنها را در متن به صورت ايرانيك مشخص نموديم.
ـ مؤلف شيرازنامه در اين اثر به كتاب ديگر خود با عنوان «تاريخنامه» در دو جلد اشاره ميكند كه در چاپ نخست با عنوان «عمدةالتواريخ» معرفي شده است. در متن اين چاپ همچنين از جمله تأليفات خود سخن به ميان ميآورد كه نشان ميدهد زركوب جز اين دو كتاب تأليفات ديگري نيز داشته است.
ساير اقدامات كوششگران در اين ويرايش به قرار ذيل است:
ـ اشعار عربيِ استفاده شده در اين متن بر اساس توضيحات دكتر واعظ جوادي بيشتر از سرودههاي متنبي است، كه معدودي از آنها توسط ايشان ترجمه شده و الباقي به تعليقات ارجاع داده شده، اما از آنجا كه معمولاً اثري از توضيح يا ترجمه و تفسير آن سرودهها در بخش تعليقات نمييابيم، كوششگران اين ويرايش تلاش نمودهاند تا از روي ترجمهاي كه به لطف آقاي محمّد رضامرعشي پور و دكتر سيد محمّد منصور طباطبايي در اختيارشان قرار گرفت اشعار عربي را به زبان فارسي بازسرايي كنند، تا عليرغم صعوبت اين كار خوانندگان فارسی زبان كه عموماً امكان بهرهمندي از زيباييهاي زبان عربي را ندارند از بُعد ادبيِ اين سرودهها به طور مطلق محروم نمانند. بايد اذعان داشت كه هيچ يك از تلاشگران ادعايي در شعر و همآوردي با شاعران بزرگ اين سرودهها نداشته و اين تلاش را صرفا جهت نزديكي و آشنايي ذهن خوانندگان با فضاي اين اشعار انجام دادهاند كه در حقيقت ميتوان آن را ترجمهاي آزاد تلقي كرد، و در واقع اين سرودهها به گروه اشعار كوششي تعلّق دارند نه جوششي، چرا كه آنها به سراغ مضمون شعر رفتهاند بيآنكه شعر به سراغ آنها آمده باشد. از نكات جالب توجه در اين كوشش كه شايد بيسابقه يا كمسابقه باشد این كه گاه مصراع يا بيتي توسط يكي از كوششگران گفته شده و ديگري مصراع يا بيت بعدي را سروده است، و سپس هر دو در اصلاح نهايي شعر اظهار نظر نموده و اينگونه حاصل كار نتيجه تلاش دو نفر در آنِ واحد محسوب ميشود كه شايد بتوان آن را در نوع خود شيوه جديدي از ترجمه منظوم يا سرايش با مضمون معين قلمداد نمود.
نمونهاي از اين ترجمه را با هم مرور ميكنيم:
مَغانِي الشِّعْبِ طيباً فِيالمَعاني بمَِنْزِلَةِ الرَّبيـع مِنَ الزَّمــانِ
َملاٰعِبُ جَنَّـةٍ لَوْ سارَ فيهـا سُلَيْمـانُ لَســـارَ بِتَرْجمــانِ
لهَا ثمَـَرٌ تُشـيرُ اِلَيْکَ مِنْهـا بِاَشْــرِبَةٍ وَقَفْنَ بِــلاٰ اَوٰانٍ
وَ اَمْوٰاهُ يَصِلُّ بِهـا حَصــاهـا صَليلَالْحَلْيِ فِي اَيْديِالغَوٰاني
مَنازِلُ لَمْ يَزَل مِنْهـا خَيــالٌ يُشَيِّعُنِي اِليَ ٱلنُوْبَنْدَجــاني
اِذٰا غَنَّيٱلحَمامُٱلْـوُرْقُ فيهـا اَجابَتْهُ اَغـانِـيُّ ٱلقِيـانِ
وَمَنْ بِالِشَّعْبِ اَحْوّجُ مِنْحَمامٍ اِذٰا غَنّيٰ وَ ناحَ اِليِ ٱلبَيـانِ
يَقُولُ بِشِعْبِ بَوّانٍ حِصــاني اَعَنْ هـذٰا يُسـارُ اِليٱلِطّعانِ؟
ترجمه منثوري كه در اختيار ما قرار گرفت:
ـ ترانههاي شعب در معنا زيبايند، و به بهار زمانه ميمانند؛
ـ تفرجگاههاي بهشتي كه اگر سليمان در آنها بگردد، به زبانشان ميآورد؛
ـ ميوهاي دارد كه آن را به تو مينماياند و نوشيدنيهايي كه پيوسته هستند
ـ و آبهايي گه ريگهايش مترنمند، مثل ترنم آرايهها در دستان رامشگران
ـ مناظر رؤياييِ آن هميشه به نوبندجانم ميبرد
ـ آنگاه كه پرنده ميخواند برگهايش چون ترانه هاي كنيزان رامشگر پاسخش ميدهند
ـ و كه از كبوتر نيازمند تر است آنگاه كه ميخواند و غم در بيان دارد
ـ اسب من به شعبِ بوّان ميگويد: آيا از اينجا راه به طعان دارد؟
ترجمه منظومي كه براي آن در نظر گرفتيم:
چون بهارِ زمانه ميماند سخنِ نغز«شعب» و الحانش
كاش درآن بهشتِ رويزمين ترجمان ميشدي سليمانش
جلوهگر ميوههاي تازه و تر وشرابي كه نيست پايانش
همچو رامشگران به نغمهگري دركفِ جويْ ريگِغلطانش
تا به «نوبندجان» برَد جان را جلوه دلفريبِ بُستانش
مترنّم به شاخه هر برگيست چون بخواند هزار دستانش
عـاشقانِ حـزين خبر دارند كه چه سوزي نهفته درجانش
مستوسرخوشمسيرِ«طعان» را اسب پرسد ز «شعبِ بوانش»
نمونه ديگر:
بِها تَسْکُنْٱلطَّبْعُٱلنَّفُورُ وَ تَغْتَدي بِآنِس مِنْ قَلْبِٱلمُقيـمِ تَريعُهـا
يَحِـنّ اِلَيْهــا کُـلُّ قَلْــبٍ کَاَنمَّــا تُشادُ بِرَنّاتِٱلقُلُوبِ رُبُوعُهـا
فَکُلُّ لَيالي عيشِهـا زَمَـنُٱلصِّبيٰ وَ کُلُّ فُصُولِٱلدَّهْرِ فيها رَبيعها
ترجمه منثور:
- هرطبع كينه توزي باآن آرام ميگيرد و خيلي زود با دل آن انس ميگيرد
-هر دلي به آن مهر ميورزد، انگار كه خانهاش را با آهنگ قلبها بنا ميكند
- شبها را چون جوانان به خوشي ميگذراند، و همه فصلها در آن بهارند
ترجمه منظوم:
به آرامش رسد هركينه توزي چوگيرد انس با او يك دو روزي
به هر دل بسته مهرش جاودانه ز آهنگ دلش بنيان خـانـه
چو دوران شبابش شاد شبهاست همه فصلش بهاراني شكوفاست
ـ ذكر معني لغات مهجور و دشوار در دو تصحيح پيشين مغفول مانده بود كه سعي شد در اين كوشش جبران شود و با استفاده از لغتنامه دهخدا در پانويس بيايد، مگر برخي لغات همچون: اخشاب، صلوحيت، حلبه، مأهول، مثوا، و محزي كه در لغتنامه دهخدا يافت نشد.
ـ متن مصحَحِ دكتر جوادي برعكس تصحيح آقاي كريميـ كه پنجاه سال قبل به خوبي حروفچيني شده بودـ حروفچيني ضعيف و لطمه ديدهاي دارد و كلمات فراواني دچار سخت خواني شدهاند. همچنين فواصل مناسب حروف در يك كلمه و يا ميان دو كلمه رعايت نشده است. به عنوان نمونه در عبارات و جملات عربي كه با حروف درشتتري آمده دندانههاي حروفِ « بـ تـ نـ و ثـ » در ابتداي كلمات با فاصلهاي مختصر شبيه دال نوشته شده است.
ـ چاپ كريمي توضيح پانويس نداشت، بنابراين تمامي زيرنويسهاي چاپ دكتر جوادي در تصحيح حاضر منعكس گرديد، و هرجا تفاوت دو نسخه طبق تعريفِ پيشگفته لازم بود در پانويس منعكس شود در ميان دو قلاب قرار گرفت و قدري درشتتر نوشته شد تا از توضيحات دكتر جوادي قابل تميز باشد. همچنين براي اين كه تفاوتهاي يافته شده با متن كريمي از سوي دكتر جوادي و اين كوششگران قابل تشخيص باشد به جاي علامت «چ» كه توسط دكتر جوادي براي متن چاپي اختيار شده بود، ما علامت «چك» را براي چاپ كريمي، و علامت «چو» را براي چاپ واعظ جوادي به كار برديم.
ـ در اين كوشش برخي اغلاط املاييِ فاحش در هر دو چاپ بدون درج در پانويس اصلاح گرديد.
ـ در اين كوشش فهرست مطالب در مواضعي كه در چاپهاي پيشين به اختصار آمده بود، يا از قلم افتاده بود، ويا به صورت ناقص درج شده بود اصلاح گرديد.
ـ تمامي متن فارسي مطابق رسمالمشق امروزي مجدداً تايپ شد. به عنوان نمونه «اسمعيل» به صورت «اسماعيل» و «بشيراز» به صورت « به شيراز» و «ميرفت» به شكل «ميرفت» نوشته شد.
ـ از نسخههاي خطي در دسترسـ موجود در گنجخانه كتابخانه مجلسـ تصاويري تهيه و به عنوان نمونه متون كهن براي رؤيت علاقمندان، و هم به عنوان نمونههايي از هنرمندي نسلهاي پيشين در انتهاي اين چاپ قرار گرفت.
ـ از يك نمونه جلد چرمي ضربي و زركوب مربوط به قرن نهمـ كه نزديك به زمان مؤلفِ شيرازنامه استـ در طراحي جلدِ اين تصحيح استفاده شد. همچنين براي درج عنوان اثر با خطي متناسب با عصر خلق شيرازنامه، از خط خوشنويسي كه در نگارش خط ريحان تبحر دارد يعني آقاي عليرضا محبّي، و براي دَرج ِ نام مؤلف بر روي جلد از نسخهاي كه نام مولف به خط ِ تعليق زيبايي نوشته شده بود استفاده شد.
ـ براي ايجاد حال و هوايي متناسب با آنچه در متن شيرازنامه آمده به مددِ آثار مربوط به فرهنگ و تمدن فارس و شيراز، تعدادي تصويرـ اعم از نقاشي و عكسـ از منابعي چون اقليم پارس ۳، ايران كلده و شوش ۴، تاريخِ بافت قديمي شيراز ۵، شيراز رؤياي رنگين سرزمين پارس ۶، و تخت جمشيد بارگاه تاريخ ۷، سود جسته و به انتهاي كتاب افزوده شد كه علاقمندان ميتوانند براي كسب اطلاعات و رؤيت تصاوير بيشتر به اين منابع رجوع كنند.
ـ عدم ذكر نام شيخ اجل و استاد بيبديل سخن پارسي سعدي شيرازي از سوي صاحب شيرازنامه كه معاصر هم بودهاند بر كوششگران گرانآمد و به همين دليل جابه جا در پانويس و تعليقات به تناسب موضوع از سعدي عليهالرحمه نام برده و از سروده هايش سود جستيم.
كوششگران اميدوارند ضمن انعكاس شفافترِ آنچه مورد نظر مؤلف شيرازنامه بوده، مساعيِ دو مصححِ پيشين را نيز از طريق اين ويرايش پاس داشته، و دِيني را كه از سوي بزرگان ادب و فرهنگ شيراز بر ذمّه دارند تا اندازهاي ادا نموده باشند.
غزلي از شهريار شعر معاصر كه نمادي از عشق و علاقه همه ايرانيان از جمله کوششگران به شيراز است را حسنِ ختام اين نوشتار قرار ميدهيم:
دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز/ سرم آمد به بر سینه، سلام ای شیراز
وامداریم سرافکنده ز خجلت در پیش/ که پس انداختهایم اینهمه وام ای شیراز
توسن بخت نه رام است خدا میداند/ ورنه دانی که مرا چیست مرام ای شیراز
نکهت باغ گل و نزهت نارنجستان/ از نسیمم بنوازند مشام ای شیراز
نرگسم سوی چمن خواند و سروم سوی باغ/ من مردّد که دهم دل به کدام ای شیراز
به قیام از بر هر گنبد سبزی سروی/ چون عروسان خرامان به خِیام ای شیراز
توئی آن کشور افسانه که خشت و گِلِ توست/ با من از عهد کهن پیک و پیام ای شیراز
سرورانت مگر از سروِ روانت زادند/ که در آفاق بلندند و به نام ای شیراز قرنها میرود و ذکر جمیل سعدی/ همچنان مانده در افواهِ انام ای شیراز
خواجه بفشرد سخن را و فکندش همه پوست/ تا به لب راند همه جانِِ کلام ای شیراز
زان میِلعل که خمخانه به حافظ دادی/ جرعهای نیز مرا ریز به جام ای شیراز
زان خرابات که بر مسند آن خواجه مقیم/ گوشهای نیز مرا بخش مقام ای شیراز
ترک جوشی زدهام نیم پز و نامطبوع/ تب عشقی که بتابیم تمام ای شیراز
شهسوار سخنم لیک نه با آن شمشیر/ که به روی تو برآید ز نیام ای شیراز
شاید از گردِ و غبار سفرم نشناسی/ شهریارم به در خواجه غلام ای شیراز
محمّد جواد جدي - احسان الله شكراللهي»
محمدجواد جدی همچنین مولف کتاب «مهر و حکاکی در ایران» است که در نهمین دوره جایزه کتاب فصل بهار ۸۸ شایسته تقدیر شناخته شد.
این تصحیح از «شیرازنامه» در ۲۷۶ صفحه مصور، بهزودی توسط انتشارات فرهنگستان هنر(موسسه تالیف، ترجمه و نشر آثار هنری) منتشر خواهد شد.
نظر شما