چهارشنبه ۵ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۰
فرزندان و واژه‌های فضای مجازی

بحران زبان مشترک در خانواده‌های ایرانی؛

فرزندان و واژه‌های فضای مجازی

وقتی واژگانِ فضای مجازی، زبانِ مشترکِ نسل‌ها را می‌شکند

شکافِ زبانی میان کودکانِ نسلِ زد و آلفا و والدین، پدیده‌ای فنی یا گذرا نیست؛ پدیده‌ای ساختاری است که اگر بی‌توجه بماند، ریشه‌های مشارکت، امنیت و حقِ شنیده‌شدن را سست می‌کند.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - محمدمهدی سیدناصری، حقوقدان، مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بین‌الملل کودکان: نسل‌هایی که امروز در مدرسه و خانه حضور دارند (نسلِ زد و نسلِ آلفا) نخستین نسلی‌اند که از بدو کودکی در زیست‌بوم دیجیتال تربیت شده‌اند. زبانِ آنان دیگر محدود به واژگانِ سنتی نیست؛ ترکیبی است از کدهای کوتاه، ایموجی‌ها، عبارت‌های رمزی و اصطلاحاتی که در پلتفرم‌ها زاده و به‌سرعت گسترش می‌یابند. این تحولِ زبانی اگرچه ظرفیتِ خلاقیت و پیوند گروهی را افزایش می‌دهد، اما هم‌زمان یک «شکافِ زبانیِ پنهان» میان کودکان و والدین به‌وجود آورده است: والدینی که با ادبیاتِ کلاسیک و جریان‌های فرهنگیِ پیشین آشناترند، قادر به درک و همراهیِ معناییِ گفت‌وگوهای فرزندان نیستند. پیامدها فراتر از سوءتفاهم است؛ این شکاف می‌تواند بر امنیتِ کودکان، مشارکتِ اجتماعی، حقِ شنیده‌شدن و توانِ حمایتِ والدین اثر بگذارد.

زبانِ نوینِ دیجیتال چه ویژگی‌ای دارد؟

زبانِ کودکان در فضای مجازی سه ویژگی مشخص دارد: فشردگیِ واژگانی (واژگانِ فشرده و مختصر)، تغییرِ معناییِ سریع (کلماتی که ظرف روزها معنایی تازه می‌یابند) و استفاده گسترده از نمادها و صداها به‌جای جمله‌بندیِ طولانی. پژوهش‌های تازه نشان می‌دهند نسلِ آلفا به‌شکل فزاینده‌ای اصطلاحاتِ خاصِ بازی، میم‌ها و ترندهای صوتی را به‌عنوان «زبانِ گروهی» به کار می‌برد؛ دایره معانی برای آنان درونِ این کدها شکل می‌گیرد و بیرون‌ماندن از این حلقه به منزله بیگانگی اجتماعی است. چنین زبانِ سریعی برای همذات‌پنداریِ گروهی مفید است، اما در برابر والدین و معلمانی که زمانِ شکل‌گیری، این واژگان را نداشته‌اند، نفوذ و فهم‌پذیری پایین دارد.

پیامدِ شکافِ زبانی بر گفت‌وگو و پیوندِ نسلی

شواهد پژوهشی نشان می‌دهد افزایش زمانِ صفحه‌نمایش در سال‌های حساس رشد با کاهشِ گفت‌وگوی والد کودک همراه است؛ زمانِ بیشترِ صرفِ محتوا به معنای کاهش «نوبت‌های گفت‌وگو» و فرصت‌های زبانیِ دوطرفه است که اساسِ یادگیریِ زبان و درک متقابل را می‌سازند. وقتی گفت‌وگوی روزانه کاهش یابد و فرزندان عمدتاً در فضای الگوریتمی با هم‌سالان و تولیدکنندگانِ محتوا ارتباط برقرار کنند، والدین از مسیرها و معانیِ نو بی‌خبر می‌مانند و به‌تدریج نقشِ راهبران فرهنگی و زبانی خود را از دست می‌دهند. نتیجه: احساس تنهاییِ والدین، سوءتفاهمِ عاطفی، و کاهشِ توانِ نظارتِ حمایتی.

مخاطراتِ امنیتی و حقوقیِ ناشی از فاصله معنا

شکافِ زبانی نه تنها یک اختلافِ لفظی است، بلکه حوزه‌های مهمی از حقوق کودک را لمس می‌کند:

۱. حقِ حفاظت و امنیت: زمانی که اصطلاحاتی رمزی یا کوتاه‌شده برای اشاره به رفتارهای مخاطره‌آمیز (نمونه: اصطلاحات در بازی‌ها یا اتاق‌های صوتی) پدید می‌آید، والدین و ناظرانِ قانونی ممکن است نتوانند سیگنال‌های خطر را تشخیص دهند. مطالعات جدید هشدار می‌دهند واژگانِ نسلِ آلفا گاهی از چشمِ ابزارهای نظارتی انسانی و ماشینی مخفی می‌ماند و به آسیب‌پذیریِ آنلاین می‌انجامد.

۲. حقِ مشارکت معنادار: برای اینکه کودک بتواند رأی یا نظرش را درباره امور مربوط به خود بیان کند، باید زبانِ مشترکی با مخاطب (والد، آموزگار، مسئول) داشته باشد؛ شکافِ زبانی راهِ مشارکتِ معنادار را سد می‌کند و حقِ شنیده‌شدن را تهدید می‌نماید.

چرا والدین و معلم‌ها عقب می‌مانند؟ ساختارهای نگاهی و زمانی

چند عامل توضیح‌دهنده عقب‌ماندگیِ نسلی‌اند:

۱. فارق زمانی در تجربه‌های رشد: والدینی که در فضای پیشادیجیتال بزرگ شده‌اند، فاقد تجربه زیستِ آنلاین‌اند و فرصتِ طبیعیِ تطبیقِ آنی با واژگانِ سریع را ندارند.

۲. بارِ زندگی و کاهشِ زمانِ آگاهانه: کار، مسئولیت‌های معیشتی و کمبود وقتِ والدین مانعِ پیگیریِ مستمرِ ترندها می‌شود؛ لازم نیست والد تمام اصطلاحات را بداند، اما باید «قابلیتی» برای پرسش، گوش دادن و یادگیری حفظ کند.

۳. ابزارهای ناکافیِ آموزشی: نظام آموزشی در بسیاری موارد مهارتِ خواندنِ زبانِ نوین و تحلیلِ محتوای شبکه‌ها را به‌صورت رسمی آموزش نمی‌دهد؛ در نتیجه معلم نیز به‌درستی توانِ میانجی‌گری را ندارد. این وضعیت نیازمند مداخلاتِ ساختاری است.

راهبردِ حقوقی، آموزشی و فرهنگی برای کاهشِ شکافِ زبانی

برای بازسازیِ زبانِ مشترک و حفظِ حقوقِ کودک، لازم است هم‌زمان در چهار سطح عمل کنیم: قانون و سیاست، مدرسه، خانواده و ابزارهای فنی.

الف) سیاست‌گذاری و مقررات

۱. تدوینِ راهنمای ملیِ «ارتباطِ کودک و خانواده در فضای مجازی» که دستگاه‌ها را ملزم به فراهم‌کردن منابعِ آموزشیِ عمومی و دوره‌های آشنایی برای والدین کند.

۲. الزامِ پلتفرم‌ها به ایجادِ گزارش‌گرِ ساده و قابل‌فهم برای والد (مثلاً «واژه‌های داغ این هفته» به‌صورت خلاصه و فارسی) تا خانواده از روندهای زبانیِ فرزندان آگاه شود. (مطالعات نشان می‌دهد درکِ ترندها می‌تواند خطراتِ نوظهور را بهتر آشکار کند).

ب) آموزش و مدرسه

۳. گنجاندنِ واحدهای کوتاه در برنامه درسی با عنوانِ «زبانِ دیجیتال و فهمِ معنا» برای پایه‌های میانی و دبیرستان؛ هدف: آشناکردن معلم و دانش‌آموز به‌صورت هم‌زمان با اصطلاحات، روشِ تولیدِ معنا و نحوه تحلیلِ ایمنِ گفت‌وگوهای آنلاین.

۴. توانمندسازیِ معلم به‌عنوان «میانجیِ زبانی»: دوره‌های ضمن‌خدمت برای شناسایی نشانه‌های خطر و راهبردهای گفت‌وگوی باز با دانش‌آموزان. پژوهش‌ها نشان داده معلمانی که زبانِ فرهنگیِ دانش‌آموز را می‌فهمند، بهتر می‌توانند حمایتِ اجتماعی و آموزشی فراهم کنند.

ج) خانواده

۵. «قراردادِ کنجکاوی»؛ توافق ساده‌ای بین والد و کودک: والد هر هفته ۱۵ دقیقه از زمانِ خویش را صرف پرسش درباره واژگانِ نوِ فرزند کند، بدون قضاوت و با هدفِ یادگیری. این رفتارِ نمادین هم پیوند را تقویت می‌کند و هم هشدارهای بالقوه را آشکار می‌سازد. مطالعات رشد زبانی نشان می‌دهد تعامل‌های کوتاه اما پیوسته زمینه‌سازِ درک متقابل‌اند.

د) ابزارهای فنی و رسانه‌ای

۶. تولیدِ ویدئوهای کوتاه و راهنمای تصویری برای والدین به زبانِ ساده درباره «معنیِ اصطلاحاتِ رایج»، «محیط‌های خطرزا» و «چگونه درباره واژگان با کودک حرف بزنم؟»؛ همکاریِ وزارتخانه‌های مربوط با رسانه‌های ملی و پلتفرم‌های بومی می‌تواند این محتوای کاربردی را به سرعت منتشر کند. (مطالعاتِ اخیر بر ضرورت تطبیق ابزارهای ایمنی با زبانِ نوین تأکید دارند).

توجه داشته باشیم که ورود به زبانِ کودکانه نباید به «اشراف‌گری» یا نظارتِ فراگیر تبدیل شود. هدف، فهمِ معنا و توانمندسازیِ حمایتِ والدین است، نه کنترلِ بی‌ضابطه. هر سیاست یا ابزاری که طرح می‌شود باید اصلِ حریمِ خصوصی، حقِ رشدِ آزاد و مشارکتِ معنادارِ کودک را رعایت کند؛ کودکان باید در فضای امن و با احترام به کرامتِ خویش، امکانِ استفاده خلاق و بی‌خطر از زبانِ مجازی را داشته باشند.

شکافِ زبانی میان کودکانِ نسلِ زد و آلفا و والدین، پدیده‌ای فنی یا گذرا نیست؛ پدیده‌ای ساختاری است که اگر بی‌توجه بماند، ریشه‌های مشارکت، امنیت و حقِ شنیده‌شدن را سست می‌کند. راهِ عبور ساده است ولی نیازمند اراده هماهنگ: «یادگیریِ متقابل». دولت، مدرسه، رسانه و خانواده باید ابزارهایی فراهم کنند که زبانِ نوینِ کودک فهمیده شود و در برابر آن نه واهمه باشد و نه تسلط؛ بلکه گفت‌وگویی خلق شود که کرامتِ کودک را پاس دارد، حفاظتِ او را تأمین کند و پیوندِ نسلی را بازسازی نماید. قراردادِ هفتگیِ کنجکاوی، واحدهای آموزشیِ زبانِ دیجیتال، و بسته‌های اطلاع‌رسانیِ ساده برای والدین می‌توانند نخستین سنگِ بنا باشند. سنگ‌هایی کوچک اما سرنوشت‌ساز برای آینده‌ای که در آن زبانِ کودک، پلی است میان نسل‌ها نه دیواری که آنان را از هم جدا کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها