به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در اهواز، حامد صافی در سلسله نشستهای نقد و بررسی باشگاه ترنج اولین نشست آن نقد و بررسی کتاب «اینجا مرکز دنیاست» در کتابشهر ایران اهواز، با نقبی بر پیدایش تاریخ شفاهی در ایران، بیان کرد: در دوره تاریخ ساسانیان، حکومت تصمیم میگیرد حکومت ایران را مکتوب کرده و به این معنا که به نوشتار کاغذی تبدیل کند. در آن دوره که کاغذ نبود بهصورت تاریخ شفاهی یا بر روی سنگ نوشتهها ثبت شد. و تاریخ ایران در کرمانشاه، ایذه و همدان بود. با یک فاصله ۴۵۰۰ سال در دوره اشکانیان، هخامنشیان تلاش کردند تاریخ را فراموش کنند، اما در دوره ساسانیان به ویژه زمان انوشیروان تلاش کرد تاریخ شفاهی به مکتوب تبدیل شود و سنت شفاهی براساس نقل سینه به سینه بود. وکتابهایی بهنام خداینامه نوشته شد.
صافی گفت: تاریخ ایران از آغاز آفرینش تادوره ساسانیان اینگونه بود که هرپادشاهی هم که پس از انوشیروان برسرکارمیآمد تاریخ خودش را اضافه میکرد و این تاریخ براساس نام پادشاهان بود. مثلاً دوره شاپور، دوره کیومرث و… اما وقتی اسلام وارد ایران شد نهضتی راه افتاد و هرآنچه قبل از اسلام به ایران را مظهر کفر میدانستند که باید نابود شود. ایرانیها زرنگی به خرج دادند و کتابهای پهلوی را به عربی ترجمه کردند. ونهضت ترجمه خداینامه راه افتاد. و عبداللهابن مقفع مهمترین مترجم خداینامهها بود که اسمش را سیرالملوک فرس گذاشت.
وی ادامه داد: پس از دو قرن تا سامانیان، اولین حکومت مرکزی در ایران شکل میگیرد. سامانیان به دنبال هویت ایرانی بودند و به تاریخی که از دوره ساسانیان مکتوب شده تکیه میکنند و نهضت شاهنامهنویسی را رواج میدهند و شاهنامههای متعددی نوشته میشود و هدف شاهنامهنویسی مستند کردن تاریخ ایران بود و حکومت تصمیم گرفت با زبان روز (فارسیدری) شاهنامه بنویسد و شاهنامه حکومتی با نام ابومنصوری نوشته میشود که در حال حاضر مقدمه از باقیمانده و بقیهاش از بین رفت. شاهنامه نثر ابوالموید بلخی، شاهنامه ابوعلی محمدبن احمد بلخی، شاهنامه مسعودی مروزی، شاهنامه طوسی و فردوسی هم یکی از کسانی بود که در این جریان شاهنامه مینویسد. اما فردوسی تنها کسی نبود که شاهنامه نوشته و با توجه به تعداد شاهنامهها چرا شاهنامه فردوسی مهم بود؟ به زیرکی و هوشمندی فردوسی برمیگردد. این همه شاهنامه نوشته شد؟ مقدمه شاهنامه منصور الصاق شده به شاهنامه فردوسی.
هوشمندی فردوسی علت ماندگاری شاهنامه
نویسنده خوزستانی علت ماندگاری شاهنامه فردوسی را نسبت به دیگر شاهنامهها هوشمندی فردوسی دانست و افزود: هرچندمحتواهای همه شاهنامهها یکی بود اما آنچه باعث ماندگاری شاهنامه فردوسی نسبت به دیگر شاهنامهها شده صرفاً درون مایه اثر نبوده زیرا دیگر شاهنامهها هم همین درونمایه را داشتند و به هوشمندی فردوسی برمیگردد. فردوسی چند کار بر روی شاهنامه انجام داد. برای اثر خودش یک اسپانسر مالی قدرتمند چون سلطان محمود غزنوی پیدا میکند. چون نسخهبرداری از کتاب گران بود هیچفردی بدون حامی حکومت نمیتوانست کتابش را ماندگار کند واین سنت بود. نسخهبرداری بیشماری که در طول تاریخ بماند و فردوسی با یک قدرت سیاسی و اجتماعی اثرش را جاودان کرد. همچون نویسنده امروزی هوشمند که به فکر ماندگاری کتاب از طریق نشر، توزیع وخواندنش باشد. دیگر اینکه فردوسی فرم و قالب مناسب پیدا میکند و بیشترین دستکاری را در داستان فردوسی انجام میدهد که امروزه در ادبیات امروز میگوییم گشتار و گاهی وقتها دگردیسی هنری وگاهی برای تطبیق روحیه ایرانی، نویسنده میتواند در متن دستکاری کند تا جایی که به سندیت متن ضربه وارد نشود.

صافی تشکیل نهضت خاطرهنویسی را پس از دوران جنگ ۸ ساله برشمرد و گفت: بعد از جنگ ۸ سال نهضت خاطرهنویسی راه افتاد. بخشی از آن را حاکمیت انجام داد و جزو سیاستهای فرهنگیاش بود و جامعه نیز همراهی کرد و برخی اقتضای جامعه است که خیلی حوصله خواندن متن طولانی را نداردچون خاطره کوتاه است.
نویسنده کتاب اینجا مرکز دنیاست در سخنانش به سندیت کتاب اشاره کرده و گفت: فایل صوتی و صدای راوی مهمتر است تا کتاب. سوال پیش میآید که چرا کتاب چاپ کردی؟ خاطره برای استناد نیست. اساس کارکرد ادبیات و هنر برای تاثیر است. اگر ما دنبال سندیت هستیم چرا فیلم یوسف پیامبر را میسازیم؟ چون در قرآن مستندتر است و یا چرا میرباقری موفقتر از سلحشور است چون میرباقری به تاریخ پایبند نبود و تاثیر برایش مهم بود. سوژه مختار را از تاریخ بیرون کشیده بیرون و تحلیل کرد و فیلم هیچسند تاریخی ندارد. یک جاهایی نویسنده یک چیز را برش میدهد و گشتار همان برش یکچیز و کنش دیگر جایگزین کردن است.
نویسنده «کتاب اینجا مرکز دنیاست» در این نشست، گفت: زندگی شهید قربانی ظرفیت زیادی داشت که خروجیهای زیادی مکتوب و غیر مکتوب از آن دربیاوریم و به این سبک روایت نیاز داشتیم. چونشهید در جاهایی چون شهرداری، بانک، فوتبال کار کرده بود که خیلی روایت ثبت شده وجود نداشت. این مشاغل زمینههایی است که در عامه مردم بیشترین اخبار منفی را میشنویم. یا نارضایتیها بیشتر در این چند بخش هستند. اما شهید قربانی کلی فعالیت کرد و الگو شد. حیف است که تک تک این روایتها هرچند کوتاه، خلاصه ومحدود آورده نشود.
۱۶۰ ساعت مصاحبه و تدوین ۴ ساله برای کتاب اینجا مرکز دنیاست
نسرین تتر با اشاره به خاطرات کتاب اینجا مرکز دنیاست، اظهار کرد: خاطرات خیلی بیشتر بود اما تعداد خاطرات را محدود کردیم و با توجه به اقتصاد کتاب و انتشارات محدودیتهایی وجود داشت اما ما تلاش کردیم. ۱۶۰ ساعت مصاحبه بود و تدوین پیوسته هم نبود، این اقدام چهار سال زمان برد و اصلاح و بازنویسی چند مرتبه انجام شد و به کتاب رجوع کردیم. اگر کامل نبود به متن اصلی برگشتیم و اصلاحاتی انجام شد.
وی ادامه داد: هرچند هنر نویسنده این است که فضاسازی و شخصیتپردازی کند اما آنچه در مصاحبهها بود، بهکار گرفته شد و خیلی هم محدود به جدا کردن راویها در فصلهای متفاوت نبودیم یا اینکه اگر اسم یک راوی بود پشت سرش از راوی دیگر استفاده نکنیم. با توجه به اینکه شهید خیلی خاص بود و چنین شخصیتهایی کمتر است بیشتر تمرکزم بر این بود که شخصیت شهید کامل نشان داده شود.
تتر افزود: در بحث مستندنگاری چه اشخاص و وقایع اتفاق نظر بین نویسندگان این است که تا چه اندازه در محتوا دست برده و در تدوین خودمان را نشان دهیم. اما در این کتاب تقریباً آنچه آوردم همان حرف راویها بود و دست نویسنده را در روایتها نمیبینید. جملات همانطور که روایت شده بود آورده شدند. هرچند ریزه کاری داشت و دغدغهام این بود اگر از من سوال کنند کتاب اینجا تنهاست یک سند است؟ در جواب پاسخم مثبت است. در مقدمه ذکر کردم یکسری خاطرات را به دلایلی خودم استخراج نکردم ولی همکارانی در این بخش خاطرات را استخراج کردند.
وی در پاسخ به این پرسش که «آیا در طول تدوین به اصل مصاحبهها برمیگشتید؟» اینگونه توضیح داد: از دل مصاحبهها و در هنگام تدوین سوالاتی را برایم پیش میآمد و مجبور میشدم اصل مصاحبه را نگاه کنم. حسین قربانی پسربزرگ شهید قربانی پروژه تحقیق را شروع کردند به موسسه شهید سیلاوی مراجعه کردند و این توفیق نصیبم شد که پروژه را برعهده بگیرم و در طول تدوین هرجا به خللی برمیخوردیم، آقای قربانی زحمت میکشیدند و تحقیقات تکمیلی را میگرفتندتا نقاط مبهم کامل شود.
این نویسنده خوزستانی درخصوص انتخاب اسم کتاب گفت: معمولاً نویسندهها در پروسه تدوین به اسم کتاب میرسند و برای این کتاب به اسامی زیادی رسیدیم اما هرکدام یک بعد را بیشتر پر رنگ میکرد در حالیکه اسم باید جامع و متناسب با محتوا و تک بعدی نباشد.با توجه به اینکه شهید قربانی در بخشهای مختلفی فعالیت داشتند ودر هربخش موثرترین کار را انجام میدادند و بهترین بودند با مشورت دوستان و خاطرات شهید در نهایت این اسم را انتخاب کردیم. و برای طرح جلد چون شهید یک جهاد رزمی و یک جهاد تمدنی در طول زندگیشان داشتند و طراح نیز زمین فوتبال مدنظرش بود موافقت کردیم.
وی در جواب این سوال که «قالب کتاب مینیمال است»، گفت: قالب مینیمال قواعد خاص خودش را دارد. نمیخواستیم خیلی در چارچوبها محدود شویم و هدف اصلی این بود که بتوانیم به بهترین روش پیامی را که میخواهیم به مخاطب منتقل کنیم. در سیر نوشتن کتاب یاد گرفتیم وقتی پروژهای را مینویسید از همان موقع یک قالب را در نظر بگیرید و همان را انجام دهید. تاریخ شفاهی خیلی کاربرد دارد. اتلاف زمان ندارد و محتوای مفید بیشتر میشود. آقای قربانی در مقدمه توضیح خیلی خوب داد که پس از شهادت شهید متوجه میشوند در خوزستان برای شهدا کمتر کار تحقیقاتی جامع انجام شده و اینکه منتظر بماند تا کسی پیدا شود و این را کار را پیش ببرد هیچ تضمینی نیست و خودشان شروع به کار میکنند.
وی افزود: وقتی مصاحبهها دست من رسید در هر مصاحبه یک تحقیق کامل داشتیم که نیاز بود در یک قالبی روایت شود تا بهترین استفاده را از آن ببریم چند تا گزینه داشتیم. گزینههای نیمه بلند، داستان و روایت بلند بود که بالاخره به یکجمعبندی رسیدیم و با توجه به چندبعدی بودن شخصیت شهید قربانی؛ روایت کوتاه بهتربن گزینه بود.زندگی ایشان را باتوجه به فعالیتهایشان به روایت دیگران تقسیم کردیم.

دیگر منتقد این نشست گفت: مستند داستانی وضعیت شترمرغی دارد نه شتر است نه مرغ، ما میدانیم بایک کار داستانی حاصل ذهن مولف روبهرو هستیم و نهایتاً الهامی گرفته و دریافت خودش را ارائه میدهد.با تخیل و نگاه خودش نسبت به قصه شخصی خودش دست میبرد. در تاریخ کار مستند هم تکلیفش مشخص است. اما سندیت تاریخی که عمده کارهای پژوهشی مثل زندگینامه، خاطره نگاری باشد متاسفانه کم است و در فضای کتاب نه مستند و نه داستان بلکه بیشتر فضای مستند داستانی خیلی رایج شده است.
مهرزاد قوی افزود: دو نکته کلیت کتاب به ذهنم میرسدکه ای کاش تیتر داشت و در کتابهای مینیمال معمولاً تیتر میتواند کار کند و به کشش متن اضافه کند و تکلیف ما را با متن بیشتر مشخص کندو فضای کلی نسبت به متن و خاطره به ما بدهد و خیلی کتاب روی هوش خواننده حساب نکرده و بدیهیات را توضیح میدهد.
قوی فکر و کلیت ایده کتاب را متفاوت و جالب دانست و بیان کرد: اینکه سراغ خاطرات مدیریتی یک شهید بروید تناقض دارد.م عمولاً مدیران میزشان عرصه خدمت مرسوم نیست. مدیر بانکی که همزمان رزمنده باشد. مدیران معمولاً میزشان را عرصه جهادشان میبینند و آثار تولید شده رزمنده ورزشکار داریم اما کار شاخص اینگونه کمتر انجام شده است.
مهرزاد قوی افزود: در زمینه شهدای مدافع حرم خیلی کم کار شده است اما در این کتاب موضوع متفاوت است. اینجا مرکز دنیاست، طرح روی جلد با لباس نظامی نسبت خوبی با مفهوم کتاب دارد.اگر بخواهم با طرح جلد ارتباط برقرار کنم ترکیب جلد و اسم کتاب کژتابی دارد. به نظر میرسد که سوریه مرکز دنیا است درحالی که اگر طرح این کتاب عکس کت و شلواری از شهید بود همسو با محتوای کتاب بود و برداشت میشود که لقمه آماده در دهان مخاطب گذاشته شده است و شاید لذت کشف و فرصت تجربه کردن برای مخاطب را کم کند.
هیچ متنی آفریده نشده نمیشود مگر آنکه با متون دیگر ارتباط داشته باشد
صافی با اشاره به نظریه دگر متنی و طرح جلد کتاب، گفت: ۱۵ سال برروی نظریه دگر متنی کار میکنم نظریه کامل و یکی از ابزارها را برای بررسی متون است. هیچ متنی آفریده نمیشود مگر آنکه با متون دیگر ارتباط داشته باشد. صفحه ۲۳ اولین خاطره است تا قبل ازوصیت نامه صفحه ۲۵۳ این متن قطعاً با متون دیگر ارتباط دارد. مصاحبههای گرفته شده پیش متن (هایپوتکس) متن نویسنده بیشمتن یا فزونمتن است. چون مصاحبهها را نداریم نمیتوانیم در مورد ارتباط متن با مصاحبهها بگوییم. متن دیگری که با متن نویسنده ارتباط برقرار میکند پیرامتنها است. اولین پیرامتنجلد کتاب است. پیرامتنها، متنهایی هستند که متن اصلی را فرا گرفتند.بعضی از این پیرامتنها نویسنده نوشت؛ خود نویسنده مینویسد مثل مقدمه، برخی دیگر ناشر نوشت؛ مثل مقدمه ناشر. پیرامتن جلد تا پیش از دوره مشروطه و قبل از صنعت چاپ خیلی مهم نبود و متنها همه به یک شکل و فقط اسم کتاب نوشته شده بود. هرچقدر از مشروطه جلوتر حرکت کنیم پیرامتنها خیلی اهمیت پیدا میکنند.
وی ادامه داد: پیرامتنی که کارکردش معرفی کتاب است مثل کسی است که متن را دربرگفته و به مخاطب نشان میدهد. پیرامتن بخش دارد و مهمترین بخش، تصویر روی جلدکتاب شخصی است که لبخند ملیح، چفیه در سر و اسلحه در دست دارد. با تصویر اول کار محتوا در صورت مخاطب زده میشود و در همان نگاه اول متوجه میشویم شخص نظامی و احتمالاً مهربان بوده است. اسم کتاب «اینجا مرکز دنیاست» میخواهید به مخاطب بفهمانید که هرجا قرار بگیرد مرکز دنیا است اما طرح جلد این موضوع را نمیرساند. چند کلیدواژه روی جلد خاطرات شهید، مدیر شهید، مدافع حرم، اسم شهید، نویسنده قرار دارد. و خاطره چند مولفه دارد. مبتنی بر واقعیتی در گذشته، حضور شخصیتها، و موقعیت زمانی و مکانی و کنش هم در آن وجود دارد.
صافی در توضیح گونه خاطرهنویسی اذعان کرد: خاطره مرزش با داستان کجاست و چه فرقی دارد؟ داستان مبتنی بر واقعیت نیست و برگرفته از واقعیت و الهام نویسنده از یک واقعیتی است، اما خاطره الهام نمیگیرد خود واقعیت است. وقتی خاطره گونه ادبی میشود که نویسنده در آنجا قلمفرسایی کند و هنر قلم خودش را به رخ مخاطب بکشاند. وقتی روی جلد نوشته شده خاطره یعنی با یک گونه ادبی در کتاب مواجه هستیم. به همین سبب شاهنامه را مثال زدم. دوست داستم واژه مدیر انقلابی و شهید مدافع حرم روی جلد نباشد. در وهله اول تصویر همه چیز را به من میگوید شهید مدافع حرم، مدیر انقلابی کتاب را نمیخوانم چون من میدانم کتاب چه میخواهد بگوید و پیرامتن شما را لو داده است. پیرامتن در مینیمالترین حالت ممکن باید مخاطب را جذب کند و کارکرد جلد و پیرامتن در دنیای امروز صرفاً جذب است اما نه به هر قیمتی.
نظر شما