معصومه محمدی مولف کتاب «نامزد ترور»؛ درباره روند تحقیقات اثر یه خبرنگار خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) گفت: مصاحبههایی که در اختیارم قرار گرفته بود، اطلاعاتی بسیار کلی از شهید ارائه میداد و هیچ تصویر روشنی از او برایم ترسیم نمیکرد. از طرفی مصاحبهگر تنها سراغ چند نفر رفته بود که آنها نیز آگاهی چندانی از فعالیتهای شهید نداشتند. بنابراین ناچار بودم خودم بهدنبال نزدیکترین و مرتبطترین افراد با شخصیت شهید اسکندری بگردم و ریزترین خاطرات ممکن را استخراج کنم.
او افزود: وجه عملیاتی شهید، کارهایی که برای تشکیل گشتهای مخفی و آشکار انجام داده بود و اقداماتی که در قلعوقمع منافقین داشت، کاملاً مغفول مانده بود. حتی در بخش جبهه و جنگ نیز سراغ فرماندهاش، سردار فضلی، نرفته بودند. تنها یکی دو نفر که ارتباطی دور با شهید اسکندری داشتند مورد مصاحبه قرار گرفته بودند و هیچ اطلاعاتی از فعالیتهای شهید در جبهه ارائه نشده بود.
مولف کتاب «نامزد ترور» به سختیها و چالشهای دسترسی به اسناد محرمانه درباره شهید اسکندری اشاره و عنوان کرد: با امید بسیار نامهای به دفتر فرماندهی کل قوا نوشتم. متأسفانه پس از پیگیری، به درِ بسته خوردم و هیچ پاسخی دریافت نکردم. هدفم از این نامهنگاری دسترسی به بولتنها و اطلاعات محرمانه، بیلانها و گزارشهایی بود که شهید بهطور مرتب در سپاه ثبت میکرد تا بتوانم روایت کاملتری ارائه دهم. اما این کار از مسیر اداری و عادی ممکن نبود و متأسفانه ناکام ماندم.
او با اشاره به تاثیرات امنیتی و محرمانه بودن فعالیتهای شهید در تحقیقات بیان کرد: شهید احمد اسکندری انسانی عملیاتی و امنیتی بود و بیتردید دستیابی به اطلاعات درباره نیروهای امنیتی بهسادگی ممکن نیست. راهی پرپیچوخم پیش رو داشتم. باید بهدنبال افراد امنیتی میرفتم تا بتوانم خاطرات چهل سال پیش را از رفقا و همکاران شهید جمعآوری کنم. این افراد هر کدام برای خود جایگاهی داشتند و به سختی حاضر به مصاحبه میشدند. حتی آنهایی که بازنشسته شده بودند نیز از همکاری خودداری میکردند و همچنان بر محرمانه بودن اطلاعات اصرار داشتند.
محمدی در ادامه گفت: این موضوع کار مرا سختتر میکرد. در این میان با کسانی مواجه میشدم که شهید را به یاد نداشتند یا اصرار میکردند که او چنین اقداماتی نداشته است. این درحالی بود که چند روز پیش از شهادتش، احمد اسکندری نامهای به همسرش مینویسد و در آن تمام فعالیتهایش از تشکیل القارعه و ثارالله و مبارزه با منافقین تا معاونت عملیات سپاه تهران و نهایتاً قائممقامی لشکر ۲۷ محمد رسولالله را شرح میدهد و تأکید میکند تا زمانی که زنده است، کسی از این مسئولیتها مطلع نشود. متن نامه نیز در بخش اسناد کتاب آورده شده است. چه سندی محکمتر از دستخط خود شهید میتوانست بر حقانیت او گواه باشد؟ من با همان دستخط و گفتوگوهایی که با دیگران داشتم، به یقین رسیدم.
مولف کتاب «نامزد ترور» به وجود روایتهای متناقض در روند تحقیقات اثر اشاره و تصریح کرد: جمعاً دستکم سیوپنج مصاحبه انجام شد. ماهها تلاش کردم تا ذرهذره اطلاعاتی به دست بیاورم که هیچجا ثبت نشده بود. افراد متنوع بودند و هر کدام نگاه و زاویه دید خاص خود را داشتند. هرکس حوادث را از دریچه حافظهاش بازگو میکرد و طبیعی بود که به روایات متواتر و گاه متناقض برسم. با جمعبندی نهایی، کوشیدم به منطقیترین روایت دست پیدا کنم؛ زیرا انواع روایتها را شنیده بودم و از آنجا که بیرون گود ایستاده بودم، امکان مقایسه داشتم و میتوانستم به روایت منطقیتر برسم.
او بیش از ۸۵ درصد مطالب کتاب را مبتنی بر مستندات تاریخی و یافتههای پژوهشی دانست و بیان کرد: تأکید بر عدد هشتاد و پنج درصد برای مقایسه نسبت دادههای موجود و اطلاعات تاریخی با میزان دخالت نویسنده در متن است. طبیعی است که بخشی از متن اقتضای نویسندگی دارد و با پرداخت، تصویرسازی و… پیش میرود. حتی در برخی از بخشهای کتاب تصاویری که در دست داشتم را بازسازی و لباس روایت بر تنشان کردم. چرا که چهل سال گذشته و بسیاری از اتفاقات دستخوش تغییر شده بود. اما تصاویر ثابت بودند و باید با دقت فراوان به آنها توجه میکردم. برای مثال یکی از همرزمان شهید میگفت که او در والفجر مقدماتی از بیسیم کوتاهبُرد استفاده میکرده، درحالیکه چنین چیزی در آن منطقه سابقه نداشته است. متخصصان نیز این موضوع را رد میکردند. اما با دقت در عکسی که از شهید داشتم در دستش وسیلهای شبیه به بیسیم دیده میشود؛ چیزی کمی بزرگتر از گوشیهای امروزی که نشان میداد بیسیم بوده و خاطره آن همرزم را تأیید میکرد.

محمدی؛ درباره علل تشکیل گروه القارعه توسط شهید اسکندری گفت: گروه القارعه در حقیقت گشتهای مخفی سپاه در مبارزه با منافقین بودند و نقش بسیار مهمی در تعقیب و مراقبت و ضربه زدن به خانههای تیمی داشتند. شهید اسکندری یکی از مؤسسان و فرماندهان القارعه بود. ساماندهی و سازماندهی این گشتها بر عهده او بود و به سبب تجربه موفق این گشتها، تشکیل گشت آشکار یا گشت ثارالله نیز به ایشان سپرده شد. عنوان «نامزد ترور» نیز برگرفته از اتفاقاتی است که برای شهید رخ داده است. به گفته همکارانش، بهدلیل فعالیتهای گسترده او علیه منافقین، این گروه بارها قصد ترورش را داشت و او را سوژه ترور قرار میداد، اما به لطف خدا هر بار ناکام میماند. یکبار نیز خانوادهای با نام اسکندری در نزدیکی منزل شهید را بهاشتباه به جای خانواده این شهید عزیز ترور کردند.
نظر شما