شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۷
نه جنگ تمام شده نه صلح آغاز

یاسر قزوینی حائری:‌من به چیزی در روند پژوهش خود به آن رسیدم که قابل توجه است و آن تاثیر چهار عنصر بود: فرد، گروه، جبهه و اتاق عملیات. کدام عنصر در این جنگ موثرتر بوده‌اند. اما جولانی آن چیزی را که آنها بیشتر انجام می‌داد اتاق عملیات بود. هدف او ایدئولوژی گروه‌ها نبود بلکه اتاق عملیات رسیدن به هدف است و ایده چابک است.

سرویس تاریخ خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سبحان کیانی: نشست نقد و بررسی کتاب (از ادلب تا دمشق) جریان‌شناسی گروه‌های شرکت‌کننده در عملیات سقوط اسد در سوریه از سوی کانون جهان ایرانی دانشگاه تهران در تاریخ ۱۸ آبان ۱۴۰۴ در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، تالار کمال برگزار شد. در این نشست یاسر قزوینی حائری، مولف کتاب و عضو هیات علمی تاریخ دانشگاه تهران، علیرضا مجیدی، پژوهشگر و تحلیلگر منطقه و محمدامین معتقدی‌فرد، دکتری تاریخ ایران دوران اسلامی و پزشک به عنوان دبیر تخصصی به ایراد سخنرانی پرداختند.

محمد امین معتقدی‌فرد

معتقدی‌فرد دبیر نشست ضمن خوش‌آمدگویی و معرفی سخنرانان در ادامه گفت: با آنکه اندک زمانی از سقوط دمشق می‌گذشت و در پرده‌ای از ابهام بود اما قزوینی حائری با نگاهی موشکافانه که از پیش‌تر داشتند به سرعت توانستند این کتاب را به رشته تحریر دربیاورند. سالها از نخستین فریادهایی می‌گذرد که در کوچه‌های دمشق و درعا طنین انداخته‌بود. فریادهایی ساده که از دیوارنویسی‌ها آغاز شد و به زلزله‌ای در خاورمیانه تبدیل شد.مردمی که در آن زمان ظاهراً به دنبال آزادی و کرامت بودند در برابر حکومتی ایستاده بودند که سابقه‌ای پنجاه ساله در برابرشان داشت. آنچه در سوریه رخداد فقط یک انقلاب نبود بلکه نبردی بود میان ایدئولوژی‌ها. اکنون با رفتن اسد و آمدن جولانی سوریه در یک بزنگاه تاریخی ایستاده چون نه جنگ تمام شده نه صلح آغاز.

یاسر قزوینی حائری

جنگ اولویت‌ها

سخنران بعدی قزوینی حائری به توضیح درباره کتاب پرداخت و گفت: به نظرم چیزی که در انتشار یک اثر اولویت دارد نقد آن است. شاید یکی از بهترین کارها این باشد آثار و نوشته‌ها را به بحث و گفتگو بگذاریم. یک نسل جدید از تحلیلگران که به نظر می‌رسد از آنها باید استفاده کرد و امید هست به آنها و به نظر می‌رسد اگر عدم توفیقی بوده است یک بخشی از آن به سبب بحران شناختی است که ما داریم یعنی ما مسائل را یک شناخت دقیق علمی نداریم. این کتاب یک تحقیق است که ابرار معاصر از من درخواست کرد و بعداً تبدیل به کتاب شد. یکی از آن مفاهیمی که شناختی نسبت به آن نداشته باشیم مسئله جنگ نیابتی است.

حائری ادامه داد: ما در جنگ نیابتی نیروهای محلی را نادیده می‌گیریم و تمام نگاه‌ها به سمت کنشگران بین‌المللی و منطقه‌ای می‌رود و دچار گونه‌ای از شرق‌شناسی می‌شویم که این نیروها عروسک خیمه شب‌بازی قدرت‌های بزرگ هستند. به دلیل بدفهمی که از جنگ نیابتی می‌شود می‌خواهم یک مفهومی را پیشنهاد کنم تحت عنوان جنگ اولویت‌ها. جنگ اولویت‌ها یک هسته مشخصی دارد و من یک مثال تاریخی می‌زنم: شاه عباس را به عنوان یک پادشاه موفق ایرانی در نظر بگیرید ایشان دو جبهه دشمن داشت، ازبکان و عثمانی. کاری که انجام داد رفت با عثمانی صلح کرد و حتی سرزمین‌های ایران بخشی را در اختیار عثمانی قرار داد و با ازبکان جنگید و آنها را شکست و سال‌ها بعد با عثمانی وارد جنگ شد و آنها را شکست داد. این هسته ساختاری است که من به آن می‌گویم جنگ اولویت‌ها. وقتی چند طرف با یکدیگر درگیرند مجبورند اولویت‌بندی کنند.

وی افزود: در جنگ نیابتی یک نگاه ساده‌ای وجود دارد که گویی همه طرف‌های درگیر عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی هستند. اینجا چیزی که ایجاد می‌شود تئوری توطئه است و باعث نارسایی شناخت ما شده است. ما در کتاب به معرفی گروه‌ها پرداختیم که یک بحث پیچیده است. در نهایت نتیجه‌ای که من به آن رسیدم این است که چگونه تحریرالشام توانست نسبت به گروه‌های دیگر دست برتر را پیدا کند. من به چیزی در روند پژوهش خود به آن رسیدم که قابل توجه است و آن تاثیر چهار عنصر بود: فرد، گروه، جبهه و اتاق عملیات. کدام عنصر در این جنگ موثرتر بوده اند. اما جولانی آن چیزی را که آنها بیشتر انجام می‌داد اتاق عملیات بود. هدف او ایدئولوژی گروه‌ها نبود بلکه اتاق عملیات رسیدن به هدف است و ایده چابک است.

علیرضا مجیدی

تکیه بر نظر مستشرقین غربی نارسایی شناخت ما

در ادامه علیرضا مجیدی به بیان نظرات خود پرداخت و گفت: این کتاب فتح‌باب خوبی برای شناخت گروه معارضین سابق است که شاید بیش از ده سال این مسئله مطرح می‌شد. ما باید این گروه‌ها را به‌طور دقیق‌تری بشناسیم. ما یک آفتی داشتیم که گاهی یک فضای رسانه‌ای را ایجاد و زودتر از مردم باور می‌کردیم. این دردی است که در فضای سوریه بسیار رایج بود. با آن بخش صحبت‌های قزوینی موافقم که می‌گوید نگاه ما به مسائل از دیدگاه مستشرقین شده است و این تلخ است. در معادلات منطقه فهم ما یک فهم برآمده از نگاه قرن هیجدهم و نوزدهم میلادی است.

او گفت: ما از تجربه غربی به عنوان چرخی که پیشرفته است بهره بگیریم خوب است ولی اینکه مبنای ما آنها بشوند به جای نگاه با عینک خودمان گمراه‌کننده است. یک بخشی از مطالب شما اما جای نقد دارد. جولانی وارد هیچ جبهه‌ای نشد اما دو کار انجام داد: نخست وارد جیش‌الفتح شد و جیش‌الفتح حاکم ادلب بود و دوم اینکه جولانی می‌خواست فراتر از اتاق عملیات و چیزی بیش از آن باشد.

او در ادامه گفت: سقوط حکومت اسد ناشی از هفت اتاق عملیات بود و این پروپاگاندای جولانی است که بگوید فقط ما فاتح دمشق بودیم. جولانی به جز بخش کوتاهی از زندگی جهادی‌اش در عمده دورانش در تحریرالمعرر کارش بوده است و تنها عملیاتی که خود او به‌طور موثر فرماندهی کرد تصرف از حلب تا حماه بوده است. به نظر می‌شود وقتی یک فصل اختصاص دارد به دیدگاه تکنوکراتیک تحریرالشام به آینده سوریه قبلش به این بحث می‌پرداختیم که اساساً این ایده سقوط اسد روانشناسی شود. جا دارد که این عقبه بیاید. نکته سوم اینکه سران تحریرالشام از پنج نفر نام برده شده است و این موضوع جا داشت که به معرفی رهبرات تحریرالشام حتی آنهایی که به حاشیه رفته‌اند هم بپردازیم.

در آخر جلسه به پرسش و پاسخ درباره سخنان و کتاب پرداخته شد.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها