یکشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۴ - ۱۴:۰۴
با نگاهی به فیلم «اوپنهایمر» و کتاب «قلعه مالویل»/ بمب‌ اتم توانست به امر ملی تبدیل شود؟

بیستمین رویداد فیلم‌کتاب دوزیست با موضوع «بمب اتم ابر قدرت می‌سازد؟» و با محوریت فیلم «اوپنهایمر» به کارگردانی کریستوفر نولان و کتاب «قلعه مالویل» نوشته روبر مل به موضوع استفاده از بمب اتم در جنگ پرداخت.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا این رویداد با اجرای نادر سهرابی، میزبانی اباصالح تقی‌زاده، پژوهشگر علوم سیاسی و محمدرضا اصنافی تحلیلگر رسانه و با همکاری کانون اندیشه جوان برگزار شد.

نادر سهرابی دبیر نشست «بمب اتم ابر قدرت می‌سازد؟» در ابتدای صحبت‌های خود گفت: «بعد از جنگ ۱۲ روزه مجدد گفتارهایی رو آمد که چرا ما نیاز به بمب اتم داریم؟ این موضوع ما را در تحریریه دوزیست به این نتیجه رساند که به ابعاد مختلف جنگ در زندگی بپردازیم.

اباصالح تقی‌زاده، پژوهشگر علوم سیاسی با اشاره به مسئله بمب اتم گفت: ما معمولاً وقتی درباره بمب اتم و جنگی اتمی صحبت می‌کنیم، تلاش داریم به نقطه پایان جنگ فکر کنیم. ما در جنگ از پیروزی و شکست صحبت می‌کنیم اما در جنگ اتمی چنین چیزی وجود ندارد، واقعیت جنگ این است که ما هر بار می‌جنگیم، به گونه‌ای شکست می‌خوریم و به نحوی پیروز می‌شویم.

او ادامه داد: ماکیاولی در کتاب گفتارها از اصطلاحی استفاده می‌کند، به نام «پیروزی پیرهیک» که نقل از یک جمله تاریخی است که می‌گوید اگر یک‌بار دیگر بر رم پیروز شویم، نابود خواهیم شد، به همین دلیل از این عبارت استفاده می‌کنند که گاهی پیروزی یک شکست است.

او ادامه داد: دوستانی که درباره بمب اتم صحبت می‌کنند، ما را از صحبت درباره آن منع می‌کنند و وقتی مسئله بمب اتم پیش می‌آید به نوعی مخاطب را از صحبت درباره نحوه جنگ منع می‌کنند.

«اوپنهایمر» ویژگی آمریکایی‌ها را نمایش داده است؟

تقی‌زاده با اشاره به فیلم «اوپنهایمر» گفت: من فکر می‌کنم «اوپنهایمر» بسیار فیلم بدی است، چون فرصت شناخت را از آمریکایی‌ها دریغ کرده، به این خاطر که شخصیت سازنده بمب اتم را از شخصیت تخریب‌گر خود بمب اتم جدا کرده و او را انسان خوبی به تصویر کشیده است.

او ادامه داد: آمریکا این فرصت را داشت که با استفاده از بمب اتم، شخصیتی از نحوه چگونه جنگیدن خود نشان دهد. خود آمریکا هم از بمب اتم استفاده کرده است و این بسیار با روح آمریکایی‌ها سازگار است اما سازنده اوپنهایمر نتوانسته در نحوه جنگ روح آمریکایی را به تصویر بکشد.

شیوه جنگیدن را نمی‌توانیم از کشورهای دیگر بقاپیم

این پژوهشگر با اشاره به نحوه جنگ ایران در «روایت فتح» ساخته شهید آوینی بیان کرد: اما ما در روایت فتح آوینی توانستیم جنگ خودمان را در تمامیت خودش و با تولد خودمان نمایش دهیم، این اثر چگونه جنگیدن را به ما نمایش داده و ما در آن تکوین پیدا کرده‌ایم.
اگر هم می‌خواهیم درباره بمب اتم صحبت کنیم باید بدانیم که جنگیدن را نمی‌توانیم بقاپیم بلکه از خود ما و درک ما از جنگ، می‌توانیم جنگیدن را یاد بگیریم.

محمدرضا اصنافی در پاسخ به این سوال که آیا ما کسی هستیم که باید از بمب اتم استفاده کنیم توضیح داد: ما می‌دانیم چه کسی هستیم؟ خیر، این یک سوال است که کسی نمی‌تواند به آن پاسخ دهد و با ما در یک زیست بلند مدت و در یک هویت جمعی به آن رسیدیم اما هرچه که هست ما دچار یک شلختگی نظری هستیم.

وی افزود: از طرفی هم، ما نمی‌دانیم که بمب اتم چه نسبتی با ما دارد؛ یک نگاه واقع‌گرایانه‌ای وجود دارد که بمب اتم خطرناک است و ما باید بمب داشته باشیم تا بازدارنده باشد، از طرفی هم جنگ اخیر نشان داد که وجود بمب چندان بازدارندگی ندارد.

او ادامه داد: نگاه دوم این است که آن‌ها نمی‌گذارند ما بمب اتم داشته باشیم و اصلاً سمت آن نرویم و عده‌ای هم می‌گویند شما با این دو هزار و سیصد میلیارد دلاری که هزینه انرژی هسته‌ای شده چه چیزی دیگری ساختید؟ یک نگاه سومی هم وجود دارد که دنیا را بر اساس تحلیل عرفانی می‌بیند، در این نگاه زندگی و شکست و پیروزی یک معنی دیگری دارد و اصلاً اصالتی وجود ندارد.

نمی‌توان تاریخ را برآورد کرد

تقی‌زاده در پاسخ به صحبت‌های اصنافی گفت: ما نمی‌توانیم به سادگی تاریخ خودمان را برآورد کنیم، مگر اینکه یک چهارچوب انتزاعی وجود داشته باشد، هیچ کشوری وقتی به یک دانشی دست پیدا می‌کند به سادگی درباره چشم‌انداز آن محاسبه‌ای انجام نداده است.

او بیان کرد: کشورها از یک جایی، یک اراده جمعی پیدا می‌کنند و می‌خواهند یک کاری انجام دهند و این حرکت جمعی سبب بروز یک استعداد در آن‌ها می‌شود. در یک تنگنا و یک حرکت استعدادی در آن‌ها ظاهر می‌شود که این استعداد یکی از مهم‌ترین نقاط آن علم است.

او با اشاره به رشد صنعت در انگلستان گفت: مثلاً صنعت در انگلستان یک سیاست و در آلمان سیاست دیگری پیش می‌گیرد، سیاست صنعتی آلمان یک چیز دیگر است. اینکه یک ملت جلو می‌رود، به سادگی برای آن چشم‌انداز وجود ندارد و بیشتر به یک نوع از استقامت ملی مرتبط می‌شود.

این پژوهشگر ادامه داد: اینگونه نیست که ما بگوییم اگر از سال ۱۳۸۲ تا امروز ن تومان نفت می‌فروختیم اوضاع این نبود، چنین برآورد و مصاحبه‌ای وجود ندارد، چه بسا اگر فلان تصمیم در فلان سال گرفته نمی‌شد اوضاع بدتر می‌شد.
مثال من هم برای این ماجرا است که نمی‌توانیم آلمان قبل از انقلاب صنعتی با بعد از انقلاب صنعتی با بعد از جنگ جهانی را مقایسه کنیم.

این پژوهشگر با اشاره به اهمیت چگونگی جنگیدن گفت: من باز به صحبت اولم باز می‌گردم، واقعیت این است که ما نمی‌توانیم چگونگی جنگیدن را حذف کنیم و بعد استدلال کنیم چون اینگونه اگر تحلیلی هم ارائه دهیم، واقعی نیست.

فرش صنعت ملی است یا انرژی هسته‌ای؟

نادر سهرابی، مجری نشست مطرح کرد: شما می‌فرمایید پروژه هسته‌ای یک پروژه ملی است اما آقای اصنافی چنین عقیده‌ای ندارند، از نظر شما چطور این پروژه ملی است؟

اصنافی با اشاره به امر ملی توضیح داد: امر ملی یعنی زندگی همه ما یک گره‌ای به آن موضوع خورده باشد، اما بین موضوع هسته‌ای و مردم پسوندی دیده نمی‌شود و این عدم پیوند در نامه محسن رضایی به حضرت امام مشخص است. چون پروژه هسته‌ای از ابتدا یک تدبیر نظامی بود نمی‌خواهم مقایسه کنم اما صنعت ملی در ایران فرش است نه بمب هسته‌ای. ما یک شلختگی نظری در بمب هسته‌ای، در امور اقتصادی، در بحران‌های اجتماعی و همه چیز وجود دارد.

اباصالح نیز پاسخ داد: من می‌خواهم بپرسم این چه طلبی است که شما دارید؟ کجا بودن ما چگونه مشخص می‌شود؟ واقعیت اجتماع اینگونه نیست. از نظر من فرش نمی‌تواند یک صنعت ملی باشد، چیزی ملی است که من را بتواند به چیزی دعوت کند. هسته‌ای می‌تواند چنین چیزی باشد، نمی‌دانم آغازش چیست اما می‌دانم در یک جایی تبدیل به موضوع نمادین برای تعریف خطوط میان ایران و آمریکا شد، این را نمی‌توان انکار کرد که هسته‌ای یک نسبت ملی با مردم پیدا کند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها