فریاد ناصری، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، با این توضیح که هر نوع برنامه کتابمحور باید بازاندیشی شود، بیان کرد: مبلمان شهری با محوریت کتاب هم باید از سطح یک برنامه نمایشی دربیاید و درباره آن بنیادین اندیشیده شود. واقعیت این است که اگر در اخبار نگاه کنیم و بجوییم، چیزهایی خواهیم یافت؛ اما همه چیز در حد خبر، کارهای رایج، یا در نهایت سبملیک است.
وی با بیان اینکه متاسفانه جامعه بهطور عموم دریافته یا شرایط به آن فهمانده که کتاب دیگر چارهساز نیست؛ کتابخوان و نویسنده اثری ندارند مگر در حد پیشخان، ادامه داد: حتی اگر کل سطح شهر را مبلمان کتاب کنیم، اما وقتی به هرچیز دیگری میل و آرزو هست الا کتاب، شاعر و نویسنده، اثری نخواهد داشت. اگر آمار گرفته شود که جوانان و نوجوانان علاقهمند هستند شاعر و نویسنده شوند یا بازیگر، خواننده و فوتبالیست؟ نپرسیده پاسخ روشن است.
به گفته این ناشر، چه کسی و در چه شرایطی سبب شده اعتبار از شانه شاعر، نویسنده و کتاب بکوچد، برود بر شانه کسانی بنشیند که بسیاریشان غلط املایی دارند! اینقدر برایشان فرش قرمز پهن میشود و بادشان میکنند که از نردبان افتادنشان برای کل مملکت هزینه دارد. بهجای صندلی و چراغ و المان طراحی کردن واقعاً نشان بدهند که نویسنده مهم است. آیا برای این اتفاق کاری میکنند؟
نویسنده «سرنوشت تازه، جهان در بوطیقای نیما یوشیج» افزود: دمدستیترین کاری که میشود کرد، مثلاً این است وقتی میخواهیم فرش را معرفی کنیم هنرمندان و محققانی را ببریم برای تبلیغ و معرفی که عمرشان را برای فرش گذاشتهاند، مگر کم داریم نویسندگان و شاعرانی که توان این را دارند که فرش را در حد فرش ایرانی معرفی کنند؟ نه اینکه بیاییم تصاویری طراحی کنیم و در مترو هم بچسبانیم که در آنها شعر و نویسنده رنجور، غمگین و بینشاط است.
ناصری، با این توضیح که تئاترشهر فضایی داشت که با دخالتهای بیجا، ساخت و سازهای نادرست نابود شد، گفت: کجا با داشتههایشان چنین سر ناسازگاری دارند که ما داریم؟ از خیابان انقلاب و بوی کتاب، در یادها خاطرهای مانده است و حالا بیشتر خیابان دستفروشان و اغذیهفروشهاست. دستفروشان اقلام مختلف، از انقلاب تا چهارراهولیعصر پیادهرو کتاب را از ریخت انداختهاند.
مدیر انتشارات حکمت کلمه با انتقاد از نبود سازوکار درخور و برنامه موثر در مدیریت شهری با رویکرد فرهنگی، افزود: بهتر است فکری بهحال این دوستان شود یا بهقول مدیران، ساماندهی شوند. البته که انشاالله در مسیر ساماندهی دستفروش آسیب نبیند. ببینید تصویر تخریب تابلوی خانه اندیشمندان علوم انسانی، چه حس وحالی در اهل اندیشه، کتاب و شهر ایجاد کرد. هر تیشه که خورد به سنگ اندیشه و خانهاش خورد. باغ کتاب به تنهایی میتواند امکانی باشد نه در حد تهران و ایران که در حد و حدود جهانی اما گویا اراده کار، جدی نیست.
شاعر مجموعه «سر زدن» با بیان اینکه راسته انقلاب، خیابان ولیعصر و خیابان کریمخان قابلیت این را دارند که توریست فرهنگی جذب کنند، اضافهکرد: اگر واقعاً قصد، جلا دادن روح شهر باشد. درحالی که چند وقت پیش در خیابان کریمخان دیدم برنامهای مذهبی که برایش محیطهای مناسبتری هست به بدترین شکل ممکن در حال اجراست، یعنی حتی نسنجیده بودند که جا با کار هماهنگ باشد. کمی همت، کمی اندیشه و برنامهریزی درست میخواهد که برای تمام سویههای فرهنگی خودمان در جای درستش برنامه و محیط طراحی کنیم. آنوقت میبینیم که شهر چگونه روح خودش را نشان میدهد.
ناصری، با اشاره به طراحی و نصب تندیس و سردیسهای مشاهیر ادب و فرهنگ در سطح شهر تهران، بیان کرد: مدیریت شهر یا شهرداری مسئولیتش همین کارها است و داشتن شهر در دل همین فعل داشتن، پاییدن و مراقبت نهفته است. شهردار، کسی است که باید شهر را بپاید و مراقبت کند. مدیر شهری یعنی همین، مگرنه؟! پس برای این کارها نباید که دست و هورا بکشیم اما هورا میکشیم. قدردانیم. دست مریزاد میگوییم و بیشباد! تهران باید پاییده شود.
مدیر انتشارات حکمت کلمه ادامه داد: تهران باید پایش شود. محله به محله و کو به کو و هر کجایش نسبت به وسع و قدرش اجازه یابد که آن چیزی شود که هست. البته از این کارها منظورم آمارسازی و کاغذبازی نیست، کار جدی است.
نظر شما