سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - هستی احمدی؛ گاهی حکمی صادر میشود که نه تنها بر زندگی یک انسان نقطه پایان میگذارد، بلکه در ذهن جامعه یک علامت سوال بزرگ بر جای میگذارد. این کتاب، روایت یکی از همان احکام است؛ اعدامی بر مبنای تکرار، صادر شده برای مردی معتاد که پنج بار طعم حد شرب خمر را چشیده بود.
کتاب آخرین مستی اثر محمدجواد درویشزاده، دانشآموخته دانشگاه علامه طباطبائی، با حمایت علمی پژوهشکده حقوق و قانون ایران و به کوشش انتشارات داد و دانش منتشر شده است. این اثر، پژوهشی تحلیلی و به صورت موردپژوهی درباره یکی از بحثبرانگیزترین پروندههای کیفری معاصر ایران است؛ پرونده اجرای حکم اعدام در تکرار شرب خمر.

این اثر روایت رأیی است که دوم اردیبهشت ۱۳۹۷ در یکی از شعب دادگاه کیفری یک خراسان رضوی صادر شد و در دیوان عالی کشور نیز تأیید گشت. رأیی که بر دفتر عمر یک نفر مهر پایان زد اما درباره این رأی شبهاتی هست. اینکه چرا قاضی به شخصیت فرد، شرایط اجتماعی و روانی او و یا اینکه چرا شرب خمر به عادت وی تبدیل شده توجهی نکرد. چطور قاضی، به ماده ۱۳۶ قانون مجازات اسلامی استناد کرد، اما از مواد ۱۲۰ و ۱۲۱ همان قانون عبور کرد و توجهی به مبانی فقهی نکرد.
درویشزاده علت وجود شبهه در این رأی را وجود قاعده طلایی درأ در فقه اسلامی میداند. این قاعده میگوید اگر کوچکترین شبههای درباره جرم یا شرایط متهم وجود داشته باشد، اجرای حد باید متوقف شود. این کتاب به این شبهه میپردازد که آیا این اصل حیاتی در پرونده مورد بحث رعایت شده؟
نویسنده در این کتاب تلاش کرده تمام مراحل قضایی پرونده را با نگاهی تحلیلی، از مرحله گزارش ضابطان تا دیوان عالی کشور بررسی کند. هدف نویسنده از نوشتن این کتاب به گفته خود او این است که نشان دهد چگونه عدم دقت و غفلت در اجرای قوانین میتواند سرنوشت انسان هارا به شکل بازگشت ناپذیری تغییر دهد.
این اثر در چهار فصل و چهار گام طراحی شده است؛ که هر یک بنایی است بر گام پیشین و زمینهساز مرحله بعدی. در فصل نخست، زمینه های نظری، مفاهیم کلیدی و مبانی روش شناختی پژوهش به بحث گذاشته میشود. در این فصل، واژگان محوری تبیین شده و جایگاه مسئله در بستر فکری و قانونی خود روشن میگردد تا خواننده بداند نویسنده با چه نوع تحلیلی به سراغ پرونده رفتهاست.
در فصل دوم روایت آنچه رخ داده آغاز میشود. توصیفی گام به گام از ماجرای این پرونده، چگونگی صدور حکم، سوابق قضایی متهم و نیز مشخصات فردی و حقوقی محکوم در این بخش به تفصیل آورده شده است. درویش زاده در این فصل از کتاب، نمونههایی مشابه اینکه در رویه قضایی کشور وجود داشتهاند را نیز دستهبندی کرده و ارائه داده است. به نظر نویسنده تحلیل هر پدیده، پیش از آنکه مفهومی باشد، باید با شناخت مصداق آغاز شود.
فصل سوم در ادامه فصل دوم، به شناسایی و تحلیل قوانین حاکم بر موضوع پرونده میپردازد. در اینجا نویسنده به توصیف قوانین و مقررات حاکم بر قضیه و نمونههای مشابه، توصیف پیشینه مواد قانونی و مواد قانونی راجع به قانون مبارزه با مواد مخدر پرداخته است؛ همچنین درویشزاده از تطبیق آرای مشابه با این قوانین، به منظور کشف الگوها و احتمالات تفسیری بهره برده است.
نقطه تمرکز تحلیلی این پژوهش فصل چهارم کتاب است که در آن پرونده مورد نظر از منظر فقهی و حقوقی و به صورتی نظاممند تحلیل شده است. نویسنده ابتدا مبانی صدور حکم را با تمرکز بر قاعده درأ، بررسی کرده و سپس هشت شبهه عمده که در سیر صدور رأی قابل شناسایی آمد را تفکیک و تفسیر کرده است.
برخی از شبهههای وارد شده بر این پرونده شبهه ناشی از دفعات تکرار، شبهه ناشی از وجود اختلال روانی مرتکب، شبهه ناشی از فقدان سوء نیت خاص، شبهه ناشی از عدم تشکیل پرونده شخصیت و از این دست موارد است. طبق قاعده درأ، اجرای حدود در صورت وجود هرگونه شبهه منتفی میشود.
از نظر نویسنده بیتوجهی به این موارد، علاوه بر افزایش احتمال صدور حکمی غیر منطبق با ضوابط فقهی، گسستی نگرانکننده میان نص قانونی و روح فقهی ایجاد میکند. گسستی که قاعده درأ، دقیقاً برای پیشگیری از آن نهاده شده است.
در ادامه این فصل سایر مستندات فقهی مرتبط با اعدام در فرض تکرار جرایم حدی، با نگاهی انتقادی و موشکافانه بررسی شده و ظرفیتهای موجود در فقه برای مواجهه دقیقتر با چنین احکامی به بحث گذاشته شده است.
در پایان این فصل نویسنده به نتیجهگیری و ارائه پیشنهادهای کاربردی و نظری پرداخته است. به گفته نویسنده هیچ قانونی، هرچند برگرفته از شرع، از اصلاح و انطباق با شرایط زمان بینیاز نیست؛ خصوصاً آنجا که جان انسان در میان باشد.
او مینویسد که اگر روزی فرا رسد که ضابطان با دقت و درک عمیق وارد میدان شوند، قضات با وسواس در ترازوی فقه و اخلاق حکم دهند و قانونگذاران با شجاعت به بازنگری بپردازند، آنگاه میتوان گفت طنابهای دار، جای خود را به حلقههایی از اصلاح، آموزش، درمان و نجات دادهاند. و این آعاز راهی است که مقصد آن «حفظ کرامت انسانی»، «ارتقای کارآمدی قوانین» و «تحقق عدالت» خواهد بود.
محمد جواد درویشزاده این کتاب را همه کسانی تقدیم میکند که در گردباد خطای قضایی گرفتار شدند، رنج بیپناهی را به دوش کشیدند و صدای مظلومیتشان در سکوت تاریخ گم شد.
نظر شما