یکشنبه ۹ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۵
تجدد آمرانه در سرزمین بلوچ‌ها

داریوش مبارکی گفت: در بلوچستان پیش از ورود دولت مدرن و خصوصاً در مناطق عشایری اقتصاد مردم چندمنبعی بود و علاوه بر دامداری و اندکی کشاورزی، غارت به‌عنوان مکملی اقتصادی در حیات اقتصادی مردم ایفای نقش می‌کرد. پس از ورود دولت مدرن و استقرار پایگاه‌های نظامی و تأمین امنیت، این بخش از درآمد مردم به مرور حذف شد و به مرور پدیدۀ قاچاق در بلوچستان رشد کرد.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - آناهید خزیر: در میان بازماندگان خوانین استان سیستان و بلوچستان، تاریخ همواره به دو دوره شکوه و افول تقسیم می‌شود. دوره شکوه مربوط به دوران قوام نظام قشربندی اجتماعی است و دوره‌ی افول به دوران درهم‌شکستن نظم و ساختار قشربندی اجتماعی اشاره دارد. در این میان، بازماندگانِ خوانین همواره در تمنای بازگشت به دوران شکوهمند هستند. از سویی زیستن با افرادی از اقشار پایین بلوچستان و مشاهده‌ی استمرارِ در حاشیه‌بودگیِ آن‌ها در درازنای تاریخ همواره این پرسش‌های رنج‌آور را مطرح کرده است که «چرا باید چنین باشد؟ زمینه‌ها و عوامل شکل‌گیری نظام قشربندی کدامند؟ و چه عواملی در استمرار این در حاشیه‌بودگی و فقدان فضاسازی مناسب برای کنشگری اقشار پایین مؤثر بوده‌اند؟» داریوش مبارکی، نگارنده کتاب «قشربندی اجتماعی در بلوچستان؛ از دوره قاجاریه تا پس از انقلاب ۱۳۵۷» نوه یکی از خان‌های مهم سیستان و بلوچستان و دانش‌آموخته جامعه‌شناسی است به‌خوبی با سلسله‌مراتب اجتماعی این منطقه آشناست و با آن زیسته است. او در پی پاسخ به همین پرسش‌ها، قشربندی اجتماعی بلوچستان را در سه دوره قاجاریه، پهلوی و پس از انقلاب ۱۳۵۷ واکاوی کرده است. این کتاب زیرنظر و با مقدمه حسن محدثی گیلوایی از سوی نشرنی منتشر شده است. با داریوش مبارکی در این باره گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

تجدد آمرانه در سرزمین بلوچ‌ها
داریوش مبارکی

مفهوم قشربندی اجتماعی چیست؟

مانند هر مفهومی در علوم اجتماعی برای قشربندی اجتماعی هم می‌توان تعاریف مختلفی قائل شد. با وجود این می‌توان گفت که قشربندی اجتماعی به شیوه‌های دسته‌بندی و رتبه‌بندی مردم در جامعه اشاره دارد که درجات متفاوتی از قدرت، ثروت و منزلت اجتماعی را در میان گروه‌های اجتماعی مختلف نشان می‌دهد. قشربندی اجتماعی در زمینه‌های مختلف، شکل‌های متفاوتی به خود گرفته است، به‌گونه‌ای که درجۀ نابرابری در جوامع مختلف متفاوت بوده است در برخی جوامع دین عامل تمایز بخش بوده است و در برخی جوامع اقتصاد عامل برتری گروهی بر گروه است.

قشربندی اجتماعی در بلوچستان را با چه روشی و در چه بازه تاریخی ریشه‌یابی کردید که نتیجه آن این کتاب شد؟ آیا دسترسی به اسناد و مدارک برای این بود که شما نوه عیسی خان مبارکی (یکی از خان‌های مهم سیستان و بلوچستان) بودید؟

پژوهش را با روش اسنادی و مصاحبه با مطلعین کلیدی انجام دادیم. در مصاحبه با مطلعین کلیدی از روش نمونه‌گیری گلوله‌برفی بهره بردیم بدین نحو که مصاحبه‌شوندگان آینده به واسطۀ مصاحبه‌شوندگان قبلی معرفی شده و با آن‌ها مصاحبه صورت خواهد گرفت. بازۀ زمانی مورد مطالعه از دورۀ قاجاریه تا دوران پس از انقلاب ۱۳۵۷ است.

در پژوهش مذکور، من در مقام یک دانشجوی جامعه‌شناسی و پژوهشگر وارد میدان شدم و از این طریق تلاش کردم به اسناد مربوطه دسترسی پیدا کنم نه در مقام نوۀ خان. در پژوهش علاوه بر اسناد محلی موجود، از اسناد کتابخانۀ ملی نیز بهره بردیم و همچنین برخی کتاب‌ها و مطالعات صورت گرفتۀ سازمان برنامه و بودجۀ استان نیز بسیار کمک کننده بودند. در این کار از برخی اسناد خانوادگی نیز استفاده شده است، اما اسناد موجود که به‌نوعی ابزارهایی برای فخرفروشی‌های زاتی و طایفه‌ای بودند نقد شدند.

تجدد آمرانه در سرزمین بلوچ‌ها

شما برای توضیح قشربندی سنتی نظام اجتماعی در سیستان و بلوچستان از مفهوم نظام «زات» استفاده کرده‌اید این نظام زات به چه معناست و چه تفاوت و شباهت‌هایی با سایر قشربندی‌های سنتی مثل نظام کاستی دارد؟

بسیاری از پژوهشگران هنگام بحث از قشربندی اجتماعی در بلوچستان از اصطلاح ذات استفاده کرده‌اند. ما در پژوهش مذکور از اصطلاح «زات» استفاده کرده‌ایم که به‌معنای زاده شدن است و به وضعیت اجتماعی فرد هنگام تولد اشاره دارد در حالی که ذات اصطلاحی فلسفی است و به اصل و جوهر اشاره دارد. در این نگاه گویی افراد مربوط به اقشار فوقانی جوهر انسانی متفاوتی از دیگر افراد دارند حال آن‌که این‌گونه نیست و وضعیت اجتماعی فرد در هنگام تولد است که باعث قرار گرفتن او در اقشار بالا یا پایین می‌شود. در این پژوهش تلاش کردیم به مقایسۀ قشربندی اجتماعی در بلوچستان و هند بپردازیم. در کتاب نشان دادیم که برخلاف ادعای برخی پژوهشگران که نظام قشربندی اجتماعی در بلوچستان را نظامی کاستی نامیده‌اند، قشربندی اجتماعی در بلوچستان شبه‌کاستی بوده است بدین معنا که در برخی زمینه‌ها شباهت‌هایی با نظام قشربندی هند داشته است اما به اندازۀ آن نظام متصلب نبوده است. اصطلاح کاست اصطلاحی است که از سوی دیگران به این نظام داده شده است و مردم هند از ۲ مفهوم وَرنَه و جاتی برای بحث دربارۀ قشربندی هند استفاده می‌کنند. وَرنَه غالباً به رنگ تعبیر می‌‬‬‬‬‬‏شود و مطابق آن، گروه‬‬‬‬‌ها بر اساس رنگ از یکدیگر تمییز داده شده‌‏اند. بر مبنای داده‌‏های تاریخی، به ‏دنبال تسلط آریایی‌‏ها بر هندوستان، آن‏ها برای جلوگیری از بروز آشوب و درگیری با بومیان چاره‌‏ای جز به رسمیت شناختن آن‏ها نداشتند. لذا به‌مرور هند به دو گروه آریایی (اَریَه وَرنَه) و غیرآریایی (داسَه وَرنَه) تقسیم شد که تنها در رنگ پوست تفاوت داشتند؛ به ‏نحوی که آریایی‏‌ها سفیدپوست بودند و بومیان قهوه‌‏ای یا سیاهپوست. این تقسیم‌‏بندی به شکل ‏گرفتن قشربندی چهارگانه‌‏ای ختم شد که سه قشر بالایی از میان آریایی‏ها بودند (برهمن، راجَن، وَیْشیَه) و قشر آخر از میان بومیان (داسَه یا شودرَه). غالب پژوهشگران و صاحب‏نظران علوم اجتماعی بر این باورند که سروده‏ای به ‏نام پورشَه ‏سوکتَه در کتاب ریگ‏‌ودا منشأ وَرنَه است. در این سروده، از چهار طبقۀ اشاره‌شده نام برده شده است. بنابراین، با توجه به آنچه گفته شد، وَرنَه منشأ نژادی‌دینی داشته که در میان هندوها رواج داشته است. این سلسله‬ ‏مراتبِ اجتماعی ضمانتی اجرایی در متون مقدسِ هندی نداشت، اما تحت‌تأثیر نخبگان مذهبی پیشرفت کرد و به نظامی متصلب و انتسابی بدل شد. علاوه بر چهار قشر موردنظر، گروه دیگری در جامعۀ باستانی هند وجود داشت که متشکل از افراد قبایل مختلف با فرهنگ بسیار ابتدایی و بَدَوی بود که به چشم آریایی‏‌ها بسیار نفرت‌‏آور بودند و آن‏‌ها را عقب‬ ‏مانده و دونِ انسان می‌نگریستند. بنابراین آریایی‌‏ها برای حفظ خلوص نژادی خویش آن‏‌ها را به ‏رسمیت نشناختند و پاریا یا نجس خطابشان کردند پاریا (نانجیب) در برابر آریا (نجیب) قرار می‏‬ گرفت که محکوم به پستی و ناپاکی ابدی بودند. پاریاها هیچ‏گونه مالکیت و حق قانونی‏‌ای نداشتند. نکتۀ دیگر دربارۀ ورنه مشخص بودن حد و مرز آن است؛ به این معنا که چهار ورنه وجود دارد و نمی‏‌توان از ورنۀ پنجم نام برد. واژۀ دیگری که دربارۀ آن بحث می‏‌کنیم جاتی است. جاتی ناظر به ‏تبار و خاندان فرد است و به تولد و هویتِ اجتماعی فرد اشاره دارد. جاتی هم برای اشاره به گروه‌‏های کوچک و هم برای اشاره به گروه‌‏های بزرگ به ‏کار می‏‌رود. همچنین برای اروپایی‌‏ها، مسلمانان، سیاهان و غیره نیز به ‏کار رفته است. آنچه در جاتی مهم است، ویژگی‌‏های مشترک در میان افراد است که آن‏ها را از دیگران متمایز می‏‌کند. به ‏بیان دیگر، همۀ انواع مختلف گروه‏‌ها، قبایل، فرقه‏‌ها، اقلیت‏‌های دینی و زبانی ممکن است بسته به زمینه و موقعیت ذیل عنوان جاتی تعیین شوند. برخلاف وَرنَه، حد و مرز جاتی مشخص نیست و نمی‏توان به ‏طور مشخص از آمار جاتی‌‏ها در هند سخن گفت. با توجه به آنچه گفته شد، قشربندی هند که به نظام کاستی معروف است، علاوه بر آن‏که منشأ نژادی‌دینی و ایدئولوژیک دارد، دارای منشأ زمینه ‏ای و تجربی برگرفته از شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی نیز هست در حالی که قشربندی اجتماعی در بلوچستان برگرفته از شرایط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی است و دین منشائی برای قشربندی بلوچستان نبوده است. در کتاب بیش‌تر به این تفاوت‌ها پرداخته شده است.

تجدد آمرانه در سرزمین بلوچ‌ها
بلوچ‌ها در دوره قاجار

کتاب تا چه اندازه توانسته نشان دهد که قشربندی سنتی در بلوچستان صرفاً سلسله‌مراتبی اجتماعی نیست، بلکه شبکه‌ای از روابط خویشاوندی، مذهبی و قومی است که درون هم تنیده‌اند؟

ما در این کتاب تمرکزمان بر قشربندی اجتماعی و سلسله‌مراتب اجتماعی بوده است با وجود این، برخی از گروه‌های قومی که بومیانِ پیش از تسلط بلوچ‌ها در منطقه بوده‌اند، پس از تسلط بلوچ‌ها و دیگر گروه‌های قومی بر منطقه در میان اقشار تحتانی بلوچستان قرار گرفته‌اند. بنابراین اگر چه به شکل مشخص به روابط قومی پرداخته نشده است اما تا حدودی دربارۀ آن‌ها بحث شده است. دربارۀ دین در بلوچستان به شکل مشخص بحث شده است و یک فصل تحت عنوان «دین در بلوچستان» است و به دین غیر رسمی و دین رسمی یا دین بومی-عرفانی و دین فقاهتی یا شریعت‌محور یا اسلام دیوبندی پرداخته شده است. همچنین در مورد شخصیت‌های محوری در میان هر کدام از دو جریان بحث شده است به‌نحوی که در دین بومی-عرفانی سادات، دراویش و شیخ‌ها در رأس سلسله‌مراتب دینی بودند و در دین فقاهتی مولوی‌ها جایگزین سادات و دراویش و شیخ‌ها شده‌اند. همچنین دربارۀ دین ذکری که برخی ناسیونالیست‌ها آن را دین منحصر به فرد بلوچ‌ها می‌دانند، بحث شده است.

چگونه روند نوسازی در ایران معاصر سبب تحول تدریجی از نظام قشربندی سنتی مبتنی بر انتساب به نظام قشربندی شبه‌مدرن و مدرن مبتنی بر اکتساب تغییر یافت؟

روند نوسازی آمرانۀ رضاشاهی همۀ ایران را فرا گرفت، اما سرعت آن در مناطق حاشیه‌ای از جمله بلوچستان آرام‌تر بود. با وجود این تغییرات قابل توجه بود. برخی اقدامات رضاشاه قدرت سیاسی و نظامی خوانین را نشانه گرفت. برای نمونه خلع سلاح از قدرت متنفذین پیشین کاست و بسیاری از طوایف بلوچ خلع سلاح شدند. برخی اقدامات رضاشاه شرایط را برای ظهور اقشار جدید فراهم کرد. برای نمونه آموزش مدرن شرایط را برای ظهور طبقۀ متوسط جدید فراهم کرد. به‌کارگیری افراد در اداراتی چون ژاندارمری افراد را وابسته سازمانی جدید کرد. پیش از استخدام افراد در سازمان عشیره‌ای و براساس ارزش‌های آن زیست می‌کردند اما استخدام در ادارات جدید نظم جدید و ارزش‌های جدیدی را می‌طلبید و وابستگی قشری و طبقاتی افراد را نیز دچار تغییر و تحول کرد. همچنین قانون منع گرفتن عشریه قدرت اقتصادی خوانین را نشانه رفت. بنابراین می‌توان گفت با آغاز فرآیند نوسازی به مرور قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی خوانین که تا پیش از آن قدرت بلامنازع منطقه بودند فرو کاست و برخی دیگر از گروه‌های جدید از جمله طبقۀ متوسط جدید در شهرها شکل گرفت. به واسطۀ رشد شهر نشینی در بلوچستان و مهاجرت برخی افراد از روستا به شهر، بسیاری از افراد دچار تحرک اجتماعی صعودی شدند و شرایط برای گذار از نظام قشربندی مبتنی بر انتساب به نظام مبتنی بر اکتساب فراهم شد.

تجدد آمرانه در سرزمین بلوچ‌ها
اسدالله علم

رابطه صمیمی پدربزرگتان با اسدالله علم چه نقشی در مناسبات سیاسی بلوچستان داشت؟

من روابط اسدالله علم با پدر بزرگ را در سطحی بالاتر از یک رابطۀ شخصی می‌دانم. دولت مدرن در بلوچستان می‌کوشید هر آن‌چه از مظاهر فرهنگ ایلیاتی وجود دارد را از بین ببرد اما در این زمینه به‌طور کامل موفق نبود. بنابراین، برای اجرایی شدن برنامه‌های خویش کوشید از نخبگان سنتی (خوانین) در ساختار دولت مدرن بهره برد. در واقع، دولت می‌کوشید با وارد کردن خوانین در ساختار مدرن وابستگی آن‌ها به ساختار مدرن را بیش‌تر کرده و از دیگر سو تعلق آن‌ها به ساختارهای سنتی را به مرور کم‌تر کند. نقطۀ عطف در این سیاست پس از ماجرای دادشاه اتفاق افتاد. در جریان دادشاه، پس از ناکامی نیروهای ژاندارمری در پایان دادن به ماجرای دادشاه، دولت متوسل به نخبگان سنتی شد و در نهایت دادشاه و تعدادی از خوانین کشته شدند. پس از این ماجرا انتصاب خوانین در پست‌های سیاسی فزونی گرفت. یکی از مصادیق این ادعا میدان نمایندگی مجلس در بلوچستان بود که پس از ماجرای دادشاه به مرور نمایندگان مجلس شورای ملی کاملاً از میان خوانین بلوچ شدند. شاید سوال شود که مگر نمایندگان مجلس با رأی مردم انتخاب نمی‌شدند؟ شواهد نشان می‌دهد که دولت در غالب موارد نمایندگان مجلس را منصوب می‌کرد. از پایان ماجرای دادشاه تا انقلاب اکثر نمایندگان مجلس با دخالت اسدالله علم انتخاب می‌شدند که همه از میان خوانین بلوچ بودند و جای آن‌ها با یکدیگر عوض می‌شد. در این زمینه روایت نیک‌محمد الله‌بخش که در کتاب نیز ذکر شده است ادعای ما را تأیید می‌کند. وی دربارۀ فرمایشی بودن نمایندگی مجلس می‏‬‬ گوید: «کاندیدای نمایندگی مجلس شده بودم. اواسط تبلیغات، نماینده اسدالله علم به نام اعلمی به زاهدان آمد. از دفتر استاندار وقت، فضل‌‏الله معتمدی، به من زنگ زدند و خواستند که به آن‌جا بروم. در آن‌جا، نمایندۀ علم گفت: «جناب علم فرموده‏‬ اند من در حضور استاندار به شما بگویم که چون قول کرسی وکالت زاهدان را به آقای بهمن بارکزهی داده‌‏ام، لذا شما هر چه خرج کرده‌اید، جناب استاندار خواهد پرداخت و، در قبال وکالت، در هر کار دولتی یا غیردولتی که مورد نظر شماست می‏‬‌توانید مشغول شوید.» گفتم: «حرفی ندارم و استعفاء می‌دهم.» گفت: «نباید استعفاء بدهید، چون آرای سناتوری خزیمه کم خواهد شد.» از آن‌جا که هنوز وکیل شدن مرادخان ریگی را به خاطر داشتم، گفتم: «مخارج انتخابات را از استاندار نمی‏‬‌گیرم و سعی می‌‏کنم با فعالیت خیلی کمرنگی شرکت کنم.» چندی بعد تمام آرای من به‌راحتی به نام بهمن‏‬‌خان صورتجلسه شد». بنابراین می‌توان گفت که اسدالله علم نوعی سیاست را در بلوچستان پایه‌گذاری کرده بود که با شکل دان رقابت درونی میان نخبگان سنتی آن‌ها را وابسته به ساختار مدرن کرده بود و هر دو گروه از این وضعیت سود می‌بردند.

تا چه حد روند نوسازی و تغییر «موفق» مطابق میل حاکمیت‌های وقت صورت گرفت و علت ناکامی‌ها چه بود؟

همان‌طور که پیش از این نیز اشاره شد، روندنوسازی در ایران مبتنی بر نوسازی آمرانه بود که می‌کوشید تنوع فرهنگی و سیاسی موجود در ایران را به قیمت یک زبان، یک لباس، یک فرهنگ حذف کند. این اقدامات اگر چه در پاره‌ای موارد موفقیت آمیز بود اما در همۀ موارد توفیق به دست نیاورد. برای نمونه در بعد سیاسی، تقریباً دولت ناکام ماند و مجبور شد برای اجرای پروژه‌های نوسازی از نخبگان سنتی‌ای بهره ببرد که در ابتدا خواهان حذف آن‌ها بود. علت ناکامی نیز در این بود که در جامعۀ آن روز بلوچستان نیروی جایگزینی وجود نداشت که دولت رضاشاهی از آن در برابر خوانین محلی حمایت کند. بنابراین اگر چه در ابتدا وی می‌کوشید با نسخه‌ای یک‌دست همۀ نخبگان سنتی را حذف کرده و تبعید کند، در ادامه مجبور شد از آن‌ها استفاده کند. این روند در دورۀ محمدرضا شاه نیز ادامه یافت با این تفاوت که او کوشید تعلق نخبگان سنتی را از ساختارهای سنتی کم کرده و با وارد کردن به ساختار مدرن آن‌ها را به مرور وارد روند نوسازی کند و به عنوان مجریان آن از آن‌ها استفاده کند.

تجدد آمرانه در سرزمین بلوچ‌ها
رضا شاه پهلوی

شما به عنوان پژوهشگری که خودتان متعلق به آن منطقه هستید چقدر آن برنامه نوسازی را موفق و مطلوب ارزیابی می‌کنید؟

من معتقدم در دورۀ رضاشاه گفتمانی تحت عنوان گفتمان باستان‌گرایانۀ رضاشاهی پایه‌گذاری شد که در این تلقی به جز یک زبان و یک فرهنگ و یک تاریخ، دیگری ایرانی به حاشیه رفتند و فرهنگ و زبان و لباس آن‌ها به‌عنوان فرهنگ ایلیاتی یا روستایی در معرض حذف قرار گرفت. در ذیل چنین تلقی‌ای برنامه‌های نوسازی نیز اجرا شدند و بسیاری از مناطق حاشیه‌ای یا قومی یا ایلیاتی در درجۀ چندم اهمیت قرار گرفتند. این سیاست تا حال حاضر نیز وجود دارد. بنابراین من می‌گویم اقدامات آمرانۀ رضاشاهی دریافتی کالبدی از توسعه داشت و می‌کوشید فرهنگ‌های متنوع ایرانی‌ها را در روند نوسازی از بین ببرد. علاوه بر این یکی از آثار حضور دولت مدرن در بلوچستان، فراهم شدن شرایط برای رشد پدیدۀ قاچاق در بلوچستان است. در بلوچستان پیش از ورود دولت مدرن و خصوصاً در مناطق عشایری اقتصاد مردم چندمنبعی بود و علاوه بر دامداری و اندکی کشاورزی، غارت به‌عنوان مکملی اقتصادی در حیات اقتصادی مردم ایفای نقش می‌کرد. پس از ورود دولت مدرن و استقرار پایگاه‌های نظامی و تأمین امنیت، این بخش از درآمد مردم به مرور حذف شد و به مرور پدیدۀ قاچاق در بلوچستان رشد کرد. در واقع دولت با ورودش بخشی از درآمد اقتصادی مردم را حذف کرد اما برای جبران آن سیاست جایگزینی اتخاذ نکرد و این‌گونه بخشی از خود مردم با توجه به شرایط موجود در منطقه به‌سوی قاچاق متمایل شدند.

آیا مردم و گروه‌های اجتماعی در بلوچستان در برابر این برنامه آمرانه و از بالا مقاومت کردند یا آن را پذیرفتند؟

همان‌طور که فوکو می‌گوید هر جا که قدرت باشد مقاومت نیز هست. از سمت گروه‌های مختلف مقاومت صورت گرفت. مثلاً در برابر خلع سلاح بسیاری از گروه‌ها در ابتدا مقاومت کردند. در برابر دیگر برنامه‌های نوسازی از جمله گرفتن شناسنامه نیز مردم در ابتدا مخالفت کردند. کارل سالزمن در مقالۀ اسلام و اقتدار در جوامع قبیله‌ای، نشان می‌دهد که مردم بلوچستان شمالی برای مقاومت در برابر نوسازی و افول ارزش‌هایشان، به دامن دین غلتیدند و بسیاری از مناسک دینی از جمله رفتن به حج در میان آن‌ها افزایش یافت و یا انجام اعمال عبادی از جمله نماز که تا آن زمان اهتمام زیادی از سوی مردم برای اجرای آن صورت نمی‌گرفت، پس از این دوره گسترش یافت و مراجعۀ مردم به مساجد نیز فزونی یافت. در چنین شرایطی، ارزش‌های مردم بلوچ از یک بلوچ جنگ‌جو مبارز، به ارزش‌هایی چون مسلمان خوب و نمازگزار تغییر یافت.

تجدد آمرانه در سرزمین بلوچ‌ها
بلوچستان در روزگار کنونی

وضعیت امروز قشربندی اجتماعی در سیستان و بلوچستان را چگونه ارزیابی می‌کنید و به نظرتان شرایط مطلوب چیست؟

قشربندی اجتماعی امروز در بلوچستان تحت تأثیر تحولات کشور و منطقه است. شواهد موجود نشان می‌دهد که به واسطۀ شرایط بد اقتصادی روزبه روز از حجم طبقۀ متوسط کاسته شده و بر حجم طبقۀ فقیر اقزوده می‌شود. با وجود این اگر بخواهم در مورد وضعیت امروز قشربندی و مطلوب بودن آن سخن بگویم به نظرم مطلوب نیست. با وجود تغییراتی که در قشربندی اجتماعی رخ داده است تا حال حاضر افراد متعلق به اقشار تحتانی سنتی در وضعیت اقتصادی بدی قرار دارند و تحرک اجتماعی صعودی در میان آن‌ها به ندرت یا بسیار کم رخ داده است. بخش بزرگی از آن‌ها هنوز هم در روستاها و با کم‌ترین امکانات زیست می‌کنند و این وضعیت در نسل‌های مختلف آن‌ها در حال بازتولید شدن است. از سوی دیگر افراد در بلوچستان دچار پایگاه متناقض طبقاتی هستند به این معنا که از یک‌سو به یکی از اقشار سنتی قشربندی شبه کاستی تعلق دارند و از دیگر سو در طبقات جدید نیز جای می‌گیرند. این وضعیت افراد را دچار دوگانگی کرده و در میانۀ قشربندی سنتی و طبقه‌بندی جدید در نوسان هستند. این وضعیت برای افرادی که از لحاظ تعلق قشری به اقشار پایین تعلق دارند و در زمانۀ فعلی به واسطۀ تحصیلات در طبقۀ متوسط جدید قرار دارند بسیار سخت است چرا که مردم بلوچستان از لحاظ ذهنی به‌رغم تحرک اجتماعی صعودی فرد، باز هم او را متعلق به اقشار تحتانی می‌دانند و به واسطۀ این پایگاه اجتماعی او را قضاوت می‌کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها