شنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۹
طنز می‌تواند ابزاری مناسب برای آموزش باشد

محمود مزینانی، مترجم مجموعه «علوم ترسناک»، معتقد است که کودکان و نوجوانان امروز با گذشته تفاوت پیدا کرده‌اند و دانش و آگاهی‌شان افزایش یافته است. او می‌گوید اگر نکات آموزشی را به شیوه‌ی صحیح بیان کنیم، دوست‌نداشتنی‌ترین علوم مثل ریاضی هم می‌توانند جذاب باشند و در ذهن ماندگار شوند.

سرویس کودک و نوجوان خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سایه برین: انتقال مباحث علمی به کودکان و نوجوانان، ظرایف و پیچیدگی‌های خاص خود را دارد. اگر آموزش به کودکان خشک و نصیحت‌گونه باشد، نه‌تنها نتیجه‌ای نخواهد داشت، بلکه ممکن است باعث دل‌زدگی آن‌ها از مطالعه و یادگیری نیز بشود. نحوه‌ی بیان مناسب با احوالات کودکان و نوجوانان، به گونه‌ای که برای آن‌ها جذاب باشد، یکی از مهم‌ترین نکات در تدوین کتب آموزشی برای این قشر است.

مجموعه‌ی «علوم ترسناک» که ترجمه فارسی‌اش در نشر پیدایش منتشر شده، یکی از معروف‌ترین مجموعه‌های آموزشی برای کودکان و نوجوانان به شمار می‌آید. این مجموعه با زبانی طنز و به شیوه‌ی قصه و سرگرمی، سراغ دانشمندان و مباحث علمی می‌رود و تلاش می‌کند نکات آموزشی را با بیانی دلنشین به گونه‌ای تلفیق کند که هیچ‌کدام مانع دیگری نباشد. به منظور بررسی مهم‌ترین نکات در تدوین کتب علمی برای کودکان و نوجوانان، پای صحبت‌های محمود مزینانی، مترجم بسیاری از عناوین مجموعه‌ی «علوم ترسناک»، نشسته‌ایم.

مزینانی معتقد است که کودکان و نوجوانان امروز با گذشته تفاوت پیدا کرده‌اند و دانش و آگاهی‌شان افزایش یافته است. او می‌گوید اگر نکات آموزشی را به شیوه‌ی صحیح بیان کنیم، دوست‌نداشتنی‌ترین علوم مثل ریاضی هم می‌توانند جذاب باشند و در ذهن ماندگار شوند. گفت‌وگو با این مترجم را باهم می‌خوانیم:

شما در ترجمه مجموعه «علوم ترسناک» با محتوایی سر و کار داشتید که هم علمی است و هم طنزآمیز. به‌نظر شما مهم‌ترین ویژگی‌ای که باعث جذب کودک به محتوای علمی می‌شود چیست؟

این کتاب مربوط به حدود پانزده تا بیست سال پیش است؛ زمانی پیش از سلطه و به‌ویژه تسخیر فضای فکری و اطلاعاتی کودکان توسط رسانه‌ها و ابزارهای جدید. بار اصلی این اثر بر دوش متن آن است؛ متنی که با بهره‌گیری از طنز و شوخی، جذابیت خود را دوچندان کرده است. پرسش اصلی اینجاست که آیا در شرایط فعلی، شکل تألیف چنین کتاب‌های علمی باید تغییر کند یا نه؟

در دهه‌های گذشته، این کتاب توانسته بود با کودکان کتاب‌خوان ارتباط خوبی برقرار کند و ویژگی‌های خاصی داشت. نویسنده توانسته بود مطالب خشک و زمخت علمی را با چاشنی شوخی و طنز، شیرین و جذاب سازد. هرچند چندان درگیر حواشی نشده بود، اما گاه به گوشه‌هایی از آن، مانند زندگی خصوصی دانشمندان، نیز سرک کشیده بود.

در واقع، او یک موضوع علمی را با زاویه دیدی تازه و خلاقانه بررسی می‌کرد. موضوع اصلی را می‌گرفت، پرورش می‌داد و از کسالت بیرون می‌آورد. گاهی نیز آن را به بخش‌های مختلف تقسیم می‌کرد تا در قسمت‌های گوناگون کتاب، مانند قطعات پازل، به آن بازگردد. مثلاً وقتی می‌خواست مفهوم «ولت» را توضیح دهد، همه چیز را یک‌جا نمی‌گفت، بلکه توضیحاتش را در چند بخش پراکنده می‌کرد.

نگاه کتاب بیشتر به سمت نوعی مجله علمی نوجوانانه متمایل بود. ساختار متن، ژورنالیستی و در عین حال بخش‌بخش بود؛ هر قسمت با توجه به اهمیت موضوع، حجم خاصی داشت. تصویرگری نیز نقش مکمل و مؤثر متن را ایفا می‌کرد. تقسیم‌بندی مطالب و موضوعات در کادرها و سرفصل‌های متنوع باعث می‌شد محتوا یک‌جا و فشرده نباشد، بر خلاف کتاب‌های درسی قدیمی که در یک فصل می‌کوشیدند انبوهی از اطلاعات را به دانش‌آموز تحمیل کنند.

در این کتاب، نویسنده به اصل مطلب می‌پرداخت؛ ذهن خواننده را درگیر می‌کرد و از طریق طنز و تصویرگری، او را با خود همراه می‌ساخت. برخی از جلدهای این مجموعه نیز رنگی بودند و رنگ‌ها به جذابیت اثر می‌افزودند.

طنز می‌تواند ابزاری مناسب برای آموزش باشد

از نگاه شما، سخت‌ترین بخش در ساده‌سازی مفاهیم علمی برای کودکان چیست؟

بحث قدیمی و مهمی در مورد این مجموعه وجود دارد؛ مربوط به همان ناشری که بعدها مجموعه‌هایی چون «تاریخ ترسناک» را منتشر کرد. در آن آثار به‌خوبی می‌شد دید که فردی مسلط به علم و در عین حال دارای ذوق ادبی، کار را تکمیل کرده است. تعداد چنین افرادی کم است، اما در آن پروژه گروهی همدل و هم‌افزا گرد هم آمده بودند؛ کسانی که ضعف‌های یکدیگر را پوشش می‌دادند.

در این مجموعه، بخش ادبی نقش پررنگی داشت. هر کس که وظیفه‌ی پرداخت ادبی را بر عهده داشت، دقیقاً می‌دانست چه می‌خواهد و هیچ‌گاه متن را فدای شوخی یا سرگرمی نمی‌کرد. در روند ترجمه نیز سرفصل‌هایی تعریف شده بود. من خودم به همه‌ی مباحث علمی تسلط نداشتم، به همین دلیل از ویراستار کمک می‌گرفتم تا اگر در ترجمه نقصی بود یا او برداشت متفاوتی داشت، آن را منتقل کند.

تلاش ما این بود که لحن و اصطلاحات کتاب شبیه کتاب‌های درسی آن زمان نباشد. حتی‌الامکان می‌کوشیدیم از واژگانی استفاده کنیم که برای بچه‌ها آشنا و قابل فهم باشد، یعنی همان واژگانی که در حال خواندنشان بودند. به عنوان کسی که تجربه‌ی ترجمه‌ی این مجموعه را دارم، هنوز هم بر این باورم که اگر فردی مسلط به مباحث علمی، به‌ویژه در حوزه‌ی پزشکی، در کنار ذوق ادبی قرار بگیرد، می‌تواند نتیجه‌ای مطلوب رقم بزند.

اگر لازم باشد، چنین مترجمی باید با ویراستاری همکار شود تا هدف نهایی اثر هماهنگ و یکدست باقی بماند. متأسفانه کار گروهی در کشور ما چندان رواج ندارد، در حالی‌که همین روح همکاری در آن زمان الگوی خوبی برای نگارش کتاب در موضوعات مختلف، از جمله تاریخی، به شمار می‌رفت. تاریخ ما ظرفیت بالایی دارد تا مجموعه‌هایی مشابه آنچه در «تاریخ ترسناک» دیده‌ایم، برایش نوشته شود.

بار دیگر تأکید می‌کنم که این آثار متعلق به حدود چهارده یا پانزده سال پیش‌اند و در این مدت، جهان نوجوانان دگرگون شده است. امروز بچه‌ها بیش از هر زمان دیگری در جهانی تصویری زندگی می‌کنند و زبان فارسی نیز از نفوذ رسانه‌های اجتماعی آسیب دیده است. با وجود این تحولات، هنوز هم می‌توان از آن مجموعه به‌عنوان الگویی برای نگارش مجموعه‌های جدید فارسی استفاده کرد.

چطور می‌توان بین دقت علمی و جذابیت داستانی یا طنز تعادل برقرار کرد؟

در آن آثار، تعادل میان طنز و محتوا حفظ شده بود. بسیاری از نویسندگان انگلیسی آن مجموعه‌ها کسانی بودند که به طنز کلامی شهرت داشتند یا خود را در این زمینه صاحب‌سبک می‌دانستند. آن‌ها با اسم یک وسیله شوخی می‌کردند، جناس می‌ساختند یا از زندگی دانشمندان نکات طنزآمیزی بیرون می‌کشیدند، آن هم به‌صورت ظریف، نه گل‌درشت. هدف این بود که طنز بر محتوا غلبه نکند و مطلب علمی با جوک اشتباه گرفته نشود.

در شبکه‌های اجتماعی امروزی، هدف اصلی خنداندن است و همین باعث می‌شود اهمیت موضوع علمی به حاشیه برود؛ اما در آن مجموعه، ارزش مطلب علمی حفظ می‌شد و شوخی تنها وسیله‌ای برای درک بهتر مفاهیم بود.

طنز می‌تواند ابزاری مناسب برای آموزش باشد

در فرآیند ترجمه این مجموعه، آیا پیش آمده که برای انتقال درست مفهومی علمی ناچار به خلاقیت زبانی یا فرهنگی خاصی باشید؟ مثلاً مثال یا اصطلاحی را بومی‌سازی کنید؟

من نمی‌توانم دقیق بگویم. شاید در ترجمه‌ام منتقدی بتواند کاستی‌هایی پیدا کند، اما در حوزه‌ی جناس‌سازی یا شوخی‌هایی که اگر کلمه به فارسی برگردد معنای خود را از دست می‌دهد و ایهامش از میان می‌رود، نهایت تلاشم را کردم تا معادلی مناسب بیابم. در بسیاری از موارد، شوخی‌ها به‌خوبی در زبان فارسی نشسته بود، و در جاهایی هم ناچار به ساده‌سازی می‌شدیم.

گاهی ساعت‌ها وقت صرف می‌کردم تا برای یک شوخی یا جمله، چیزی پیدا کنم که هم‌زمان با متن اصلی هم‌خوانی داشته باشد و در فارسی نیز طبیعی جلوه کند. بعدها دیدم مشابه چنین شوخی‌هایی در میان بچه‌ها، به‌ویژه در فضای توییتر، رواج پیدا کرده است؛ شوخی‌های کلامی و ایهامی که در آن زمان تازگی داشت. من تلاشم را کردم، اما داوری درباره‌ی میزان موفقیتم را باید به خوانندگان و منتقدان واگذار کرد.

بسیاری از آثار علمی کودک در ایران خشک یا آموزشی‌اند. به‌نظر شما چه چیزی باعث می‌شود یک متن علمی برای کودک «سرگرم‌کننده» و نه فقط «آموزنده» باشد؟

بحث اصلی به این بازمی‌گردد که نویسندگان این نوع متون باید هم صاحب تخصص علمی باشند و هم از لحاظ ادبی، ظرایف کار برای کودک و نوجوان را بشناسند. اگر این دو ویژگی هم‌زمان وجود نداشته باشد، حاصل کار معمولاً کتابی خشک و بی‌روح خواهد بود. در حوزه‌ی آموزش رسمی، ما همواره از متون جامع و روزآمد عقب‌تر هستیم.

آیا فکر می‌کنید کودکان امروز به همان اندازه گذشته با کتاب‌های علمی ارتباط برقرار می‌کنند؟ نقش ترجمه‌های خلاقانه در این زمینه چیست؟

بچه‌های امروز از نسل دهه‌ی هفتاد و هشتاد بسیار جلوترند و دیگر با کتاب‌های ساده و آموزشی اغنا نمی‌شوند. در گفت‌وگوها و تعاملاتشان زبان متفاوتی دارند؛ زبانی که گاه با لحن شبکه‌های اجتماعی آمیخته است. البته این بدان معنا نیست که ما باید دنباله‌رو آن‌ها باشیم تا معیارهای زبان فارسی از میان برود. اما واقعیت این است که نسل جوان امروز در برابر همه چیز، حتی در برابر زبان فارسی، نوعی طغیان دارد.

آن‌ها از واژه‌های دم‌دستی انگلیسی استفاده می‌کنند؛ گویی نوعی تفاخر در این کار می‌بینند، نشانه‌ای از تعلق به گروهی خاص. این طغیان زبانی را می‌توان نمادی از نارضایتی‌های گسترده‌تر دانست. با این حال، هنوز می‌توان امیدوار بود. اگر با در نظر گرفتن مقتضیات جدید، فضای مجازی و ذهنیت نسل امروز، به سراغ تولید کتاب برویم، می‌توان نتیجه گرفت. گرچه دشوار است، اما شدنی است به شرطی که ناشر با چنین فلسفه‌ای کار را آغاز کند و سپس سراغ نویسندگان و مترجمان مناسب برود.

متأسفانه وضعیت فعلی مطالعه چندان روشن نیست. این متن‌های کوتاه و بسته‌بندی‌شده در فضای مجازی باعث شده‌اند حتی خوانندگان قهار گذشته نیز عادت کنند مطالب را تکه‌تکه و سریع بخوانند. بسیاری از مردم دیگر توان تمرکز بر مطالعه‌ی کتابی صد یا صدوبیست صفحه‌ای را ندارند. این روند نیز چشم‌انداز روشنی ندارد؛ نه به‌زودی متوقف می‌شود و نه جهشی در مسیر مطالعه دیده می‌شود.

در مقایسه با گذشته، وضعیت مطالعه در ایران چندان مطلوب نیست. با این حال، نباید تسلیم شد. کتاب همچنان یکی از اصلی‌ترین ابزارهای فرهنگی است و باید تولید شود؛ مشروط بر آن‌که شرایط مطالعه فراهم گردد و در تهیه و تولید کتاب‌ها، تغییراتی متناسب با مقتضیات امروز کودک و نوجوان اعمال شود.

این تغییر به معنای زیر پا گذاشتن اصول نیست. متأسفانه گاهی دیده می‌شود برخی کتاب‌ها از دل شبکه‌هایی چون توییتر یا تلگرام بیرون آمده‌اند؛ با نگاهی سطحی و محتوایی ابتدایی، در حالی‌که باید از روح نوآوری و تفکر عمیق برخوردار باشند.

ما نباید روح «خلاصه‌خوانی» و «کوتاه‌خوانی» را که در فضای مجازی رایج شده، مستقیماً وارد کتاب کنیم، بلکه باید از فرصت ترکیب قالب‌های ارتباطی جدید با شکل کتاب بهره بگیریم. هدف آن است که نسل جدید بدون کتاب بزرگ نشود؛ زیرا چنین نسلی، از نظر فرهنگی، دچار خسارت بزرگی خواهد شد.

در دوران کرونا، آموزش مجازی فراگیر شد و آثار آن هنوز هم باقی است. بسیاری از دانش‌آموزان دیرتر با کتاب اُنس می‌گیرند و حتی نسبت به کتاب‌های درسی‌شان بی‌میلی نشان می‌دهند. امیدوارم در آینده بیشتر به این مسئله اندیشیده شود و راه‌حل‌هایی برای بازگرداندن علاقه به مطالعه و شیوه‌های تازه‌ی آموزش از طریق کتاب پیدا شود؛ به‌ویژه در حوزه‌هایی مانند تاریخ ایران و تاریخ ادبیات که دامنه‌ای گسترده و سرشار از جذابیت دارند. طنز نیز در این زمینه می‌تواند ابزار مؤثری باشد و قابلیت آن را دارد که در قالب‌های تازه تدوین شود.

طنز می‌تواند ابزاری مناسب برای آموزش باشد

اگر قرار باشد نویسندگان ایرانی مجموعه‌ای مشابه «علوم ترسناک» بنویسند، به‌نظر شما باید به چه نکاتی در ساختار، زبان و نگاه به علم توجه کنند؟

در گذشته، طرح‌هایی برای چنین مجموعه‌هایی مطرح بود؛ حتی یکی دو نفر از دوستانم در این مسیر قدم گذاشتند، اما به دلایل مختلف به نتیجه نرسید. با این حال، هنوز هم امکانش وجود دارد، به‌شرطی که با در نظر گرفتن تغییرات زمانه، اثرها کوتاه‌تر و ساختارشان نوآورانه‌تر باشد.

نباید گمان کنیم اوضاع آرمانی است یا تیراژهای چندده‌هزار نسخه‌ای در انتظار چنین کتاب‌هایی است. همین‌که بتوان چند نوجوان کتاب‌خوان پرورش داد، غنیمت است؛ به‌ویژه در شهرستان‌ها که فاصله‌ی بیشتری از مرکز دارند و دسترسی‌شان به گوشی‌های هوشمند کمتر است، اما به کتاب علاقه نشان می‌دهند.

ما باید هدف‌گذاری جمعیتی داشته باشیم و ایران را یکپارچه نبینیم؛ بلکه با در نظر گرفتن تفاوت‌های فرهنگی و امکانات، برای هر منطقه برنامه‌ریزی کنیم. با همین فرمت مجموعه‌هایی مانند تاریخ ترسناک، می‌توان نسخه‌هایی خلاصه‌تر و فشرده‌تر تهیه کرد؛ آثاری که هم طنز قوی داشته باشند و هم جنبه‌ی آموزشی آن‌ها حفظ شود تا نوجوانان بتوانند با آن‌ها ارتباط بگیرند. چنین کاری شدنی است، به شرط آن‌که ناشری جسور و آگاه به سراغش برود.

تجربه ترجمه این مجموعه چه تأثیری روی نگاه شخصی شما به آموزش علم برای بچه‌ها گذاشته است؟

من که تجربه‌ی ترجمه‌ی بیشتر عناوین این مجموعه را داشته‌ام، می‌دانم تحقق این هدف ممکن است. ترجمه‌ی برخی جلدها را دوستان دیگر انجام دادند و در مجموع، چند سال طول کشید تا پروژه به پایان برسد. با وجود سختی‌هایش، تجربه‌ی بسیار جالبی بود.

من رشته‌ی ادبیات و هنر خوانده‌ام و برخورد حرفه‌ای با مباحث علمی نداشتم. به همین دلیل، نوع نزدیک شدن نویسندگان به موضوعات علمی برایم جالب و گاه غافلگیرکننده بود. بسیاری از اوقات هنگام ترجمه، از زاویه‌ی نگاه نویسنده شگفت‌زده می‌شدم، لبخند می‌زدم و از نکته‌سنجی او لذت می‌بردم.

در نمایشگاه‌های کتاب، گاهی افرادی که مرا می‌شناختند، متوجه می‌شدند مترجم این مجموعه‌ام. بسیاری از آن‌ها خاطراتی از کتاب‌ها داشتند؛ برخی اشاره می‌کردند که از فلان جلد خوششان آمده یا فلان موضوع برایشان جذاب بوده است. این بازخوردها برایم بسیار ارزشمند بود.

من در دورانی بزرگ شدم که کتاب کودک و نوجوان به وفور امروز در دسترس نبود. هرچند عضو کانون بودیم، اما تنوع آثار به این اندازه نبود. شاید به همین دلیل، وقتی با این مجموعه کار می‌کردم، احساس می‌کردم به دوران کودکی خود بازگشته‌ام و از کتاب‌ها همان لذتی را می‌برم که آن زمان آرزویش را داشتم.

امیدوارم بچه‌هایی که امروز این کتاب‌ها را می‌خوانند، همان احساس را تجربه کنند؛ احساس آشتی با علم و کشف شیرینی دانش. من خودم در دوران تحصیل همیشه با درس ریاضی مشکل داشتم، اما وقتی یکی از جلدهای مربوط به ریاضیات را ترجمه کردم، تازه فهمیدم چقدر این درس می‌تواند جذاب و لذت‌بخش باشد اگر آن را درست آموزش دهند.

کاش در زمان ما هم ریاضی را این‌گونه یاد می‌دادند. امیدوارم کسانی که این مجموعه را می‌خوانند، همان تأثیر را بگیرند و با علم و دانش آشتی کنند.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها