به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، رمان «یادداشت هشتم» که اخیراً به قلم امیر حاجیزاده منتشر شده، از ماجرای گم شدن دختری نقاش به نام ترگل در یک دورهمی دوستانه در بام تهران شروع میشود. ترگل دختری حدوداً بیستودوساله با ابعاد روانی پیچیده است که رشته مهندسی را برای خواندن روانشناسی ترک کرده و الان دانشجوی روانشناسی است. او به دلیل ورشکستگی پدر و دور ماندن از توجه خانواده و همچنین تبوتابهای درونیاش دچار افسردگی است و بیش از همه نقاشیهایی از «اسبها در خیابانهای تهران» را میکشد.
ترگل در شب حادثه قرار است نقش محققی را بازی کند که در یک کلینیک روانشناسی در سوئیس در حال تحصیل و مطالعه و تحقیق است و پس از آن بازی به طرز غریبی در گوشه دنج و خلوتی در بام تهران که رو به سوی منظره تهران دارد، به یکباره ناپدید میشود.
کسی که بیش از همه درگیر گم شدن ترگل میشود فردی است اهل فلسفه که به شکل مرموزی درگیر این ماجرا میشود. اعتقادات غریب وی و گذشته عجیبی که از سر گذرانده و باور به ارتباط آینهوار کلمات و واقعیت او را دچار این عذاب میکند که داستان از داستانهای او سرچشمه گرفته؛ در نتیجه بیش از همه سرگردان کوچه پس کوچههاست. او از سویی دیگر در خلوتی پر تلاطم از طریق تفسیر نشانههای عینی آن روز، یعنی آویز ماشینی که با آن به بام رفتند، موضوع بحثی که انجام شده بود، اتفاقاتی که در کافه رخ داده بود و حتی ماشین پراید پارک شده در مسیر بام تهران در یادداشتهای شخصی اش به دنبال کشف رمز و راز ماجرا میگردد.
دوستان ترگل پس از ناامیدی از یافتن او، به امید بازگشتش، نمایشگاهی از آثارش ترتیب میدهند ولی برگزاری گالری نتیجهای در بر ندارد. پیگیریهای بیشتر به سرگشتگیهای بیشتری میانجامد و هر چه پیش میرویم داستانهایی قدیمی سرباز میکنند و در دل داستانهای حاضر همچون دوایری متداخل ظاهر میشوند و درنهایت در دایرهای عظیم گرفتار میشوند.
رمان از یکسو روایتی واقعگرایانه از زندگی چند دوست را روایت میکند و از سویی دارای مایههای فلسفی است که جدی شدن آنها در مسیر روایت، به کار سویهای سوررئالیستی میبخشد.
در بخشی از کتاب میخوانیم: «بله ترگل را با دو چشمش در بیداری محض دید. الان میداند که او در تمام این مدت راحت بوده. اصلاً بهش سخت نگذشته. نهایتش اینکه خسته شده از این بازی ولی آیا چیزی بیش از این مهم است؟ مگر آرزویش نبوده که آن لطافت امتداد داشته باشد؟ مگر با تمام وجود آسایش او را نمیخواست و اینکه همه اینها خواب یا بازی باشد؟ ولی این قدر بیعار که مثل یک مشنگ و ملیجک و عروسک خیمهشببازی به بازی گرفته شود که از این خیانت بزرگ نرنجد چون او روبهراه بوده؟ ترگل کیست اصلاً؟ کسی که همپای بقیه به او خیانت کرده اصلاً به کمال چه که ترگل مرده یا هر سرنوشتی دارد…»
انتشارات نظامالملک اخیراً این کتاب را در ۵۲۰ صفحه عرضه کرده است.
نظرات