دوشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۴ - ۱۳:۴۸
زن، آینه‌ آفرینش

قرائتی زنانه از الهیات ابن عربی؛

زن، آینه‌ آفرینش

دریچه‌ای است به سوی فهم هستی از راه مشارکت و درون‌بود

الهیات ابن عربی از درون تجربه‌ای زنانه زاده شد، حتی اگر زبانش مردانه بود. او از زنان آموخت که معرفت، در درون می‌جوشد، نه در سلطه‌ی عقل. او در زن، نه نقص، بلکه کمال دید؛ و در عشق به زن، نه لغزش، بلکه عبادت. برای او، خدا خود زنی است که جهان را در آغوش گرفته و هر لحظه می‌زاید.

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - افسانه نجاتی، پژوهشگر و مترجم؛ در سراسر تاریخ عرفان، زن بیشتر حضوری خاموش داشته است: حاضر در خیال، غایب در نظر. اما در میان آن همه مردان سالک و متفکر، یکی هست که نه فقط زن را موضوع عشق، که مظهر خدا می‌بیند؛ کسی که در زن، خدا را می‌جوید و خدا را می‌بیند: محیی‌الدین ابن عربی. در سنتی که عقل مردانه، مراتب وجود را بر پایه‌ی تفکیک و تفوق می‌چید، او جهان را همچون زنی دید که در زهدان خود همه‌چیز را می‌پرورد و به هستی می‌آورد. برای او، خدا نه سلطانِ بیرون از عالم، بلکه زنی است در درون هر چیز، که هستی را می‌زاید، می‌پرورد و در آغوش می‌گیرد. این نگاه زنانه به خدا یا بهتر بگوییم، این نگاه خدا به خویش در آینه زنانه از تجربه‌ای درونی زاده شد، نه از تئوری. ابن عربی شاگرد زنانی بود که معرفت را از جانشان می‌آموختند، نه از کتاب. و شاید همین تجربه است که الهیات او را چنان نرم و زنده کرده است، چنان مادینه و زاینده.

شاگردی نزد زنان و آغاز شهود زنانه
در زندگی ابن عربی نام دو زن چون ستاره می‌درخشد: فاطمه بنت المثنی و شمس ام‌الفقرا. او آنان را «مشایخ» خود می‌خواند، بی‌آن‌که از شأن‌شان بکاهد یا در قالب تقدیس خشکشان کند. می‌گوید از فاطمه «ذوق معرفت» آموخت؛ ذوقی که در مکتب هیچ مردی یافت نمی‌شد. فاطمه، زنی بود از اندلس، عارفه‌ای سالخورده که به قول ابن عربی، از نظر مقام معنوی «برتر از بسیاری از مردان صوفی» بود.
او در حضورش می‌نشست و از او، نه درس عقل، که درس حضور می‌آموخت. زنان در نگاه ابن عربی، آموزگارِ نوعی شناخت‌اند که عقلِ نرینه از آن ناتوان است: شناختِ شهودی، عشق‌محور و حسی از یگانگی. زن در اینجا، نه نماد ضعف و احساس، بلکه دریچه‌ای است به سوی فهم هستی از راه مشارکت و درون‌بود، نه تسلط و تفکیک. همان‌گونه که مادر، جهان را در خود می‌زاید و در خویش می‌پرورد، سالک نیز باید جهان را در خویش تجربه کند، نه بیرون از خویش. و این، همان درسی است که ابن عربی از زنان استادش آموخت: «حقیقت را نمی‌توان تصرف کرد، تنها می‌توان در او زیست.»

زن، آینه‌ آفرینش
عنوان

زن، آینه‌ی خداوند
ابن عربی در الفتوحات المکیه می‌نویسد: «خداوند را جز در آینه‌ی زن نمی‌توان کامل دید.» این جمله، اگر از زبان فیلسوفی امروزی می‌آمد، شاید آن را استعاره‌ای شاعرانه می‌پنداشتیم، اما در نظام فکری ابن عربی، این گزاره بنیاد هستی‌شناسی است. برای او، جهان مجموعه‌ای از آینه‌هاست که خدا در آنها می‌نگرد تا خود را ببیند. هر موجودی آینه‌ای است برای تجلّی یک نام از نام‌های الهی، اما زن، آینه‌ی تمام‌قد است: آینه‌ای که خدا در آن، نه فقط «خالق» بلکه «زاینده» خویش را می‌بیند. در زن، خدا قدرت خویش را در صورت آفرینندگی تجربه می‌کند.
به همین دلیل ابن عربی می‌گوید: «عشق حقیقی تنها در نگاه به زن ممکن است.» چرا که زن در خود، هم مخلوق است و هم خالق؛ هم پذیرنده‌ی بذر و هم پرورنده‌ی آن. او مظهر دوگانگی در وحدت است، همچون خدا که در عین یکی بودن، خود را در دوگانگی می‌نمایاند. در زن، خدا خود را به یاد می‌آورد: همان گونه که او از نیستی، هستی را به دنیا می‌آورد، زن از خویش، دیگری را. اینجاست که زن، نه سایه‌ی مرد، بلکه سایه‌ی خداست.


الهیات عشق و چهره زنانه خدا
عشق در عرفان ابن عربی نه احساس است و نه اخلاق؛ زبان خداست برای سخن گفتن با خویش. و چون خدا در زن خویش را می‌بیند، عشق در نگاه او همیشه چهره‌ای زنانه دارد. در ترجمان الأشواق، زنی به نام نظام الهام‌بخش اوست؛ اما نظام، نه معشوقه‌ای زمینی، بلکه صورت انسانی حقیقت الهی است.
عشق او به نظام، عشقی است به خدا در جامه‌ی زن. وقتی می‌گوید: «او را در چهره‌ای دیدم که هرگز از یادم نرفت»، در واقع از رؤیت خدا در پیکر زن سخن می‌گوید. در این رؤیت، خدا دیگر مردانه و داورانه نیست، بلکه عاشق و زاینده است. در جهان مردسالارِ معنا، خدا معمولاً فرمان می‌دهد و می‌آمرزد؛ اما در الهیات ابن عربی، خدا می‌زاید و می‌نوازد.
در این جهان، خلاقیت، عشق است؛ و عشق، شکل زنانه‌ی الوهیت. به تعبیر او، «عشق، روحِ جهان است و زن، جسم آن.» این پیوند میان عشق و بدن، میان روح و مادّه، یکی از اصیل‌ترین شهودهای عرفان اوست. زن، تجسد همان عشقی است که خدا از خود دارد. از این‌رو، عشق به زن، نه شهوتی زمینی، بلکه عبادتی است که در آن انسان به خالق نزدیک می‌شود. عاشق در آغوش معشوق، در آغوش خداست.

زن، آینه‌ آفرینش


زن به عنوان شریک آفرینش
ابن عربی در جایی دیگر می‌نویسد: «زن تنها آفریده‌ای است که در آفرینش دیگری، شریک خداوند است.» این سخن، انقلابی است در نگاه دینی به زن.

در سنت‌های دینی، زن اغلب موضوع گناه نخستین است؛ اما در نگاه ابن عربی، زن نه آغاز سقوط، بلکه سرچشمه‌ی تداوم است. او تنها موجودی است که می‌تواند آنچه را خدا آغاز کرده، ادامه دهد. در زایش زن، خدا خویشتن را دوباره می‌آفریند. به همین سبب، هر تولد انسانی تکرار لحظه‌ی آفرینش است،
و زن در آن لحظه، مظهرِ کاملِ اسمِ «الخالق» است. در این معنا، زن خود آیه‌ی وجود است. او یادآورِ آن است که خدا در کارِ پیوسته‌ی زایش است،
و جهان هنوز تمام نشده است.
در فلسفه‌ی ابن عربی، خدا هر لحظه در حال آفرینش است؛ اما این آفرینش در زن محسوس می‌شود. زن، صورتِ قابل لمسِ این استمرار است. در بدن او، روحِ الهی مجرایی می‌یابد تا به ماده درآید. از این روست که ابن عربی می‌گوید، «زن محل تجلّی خداست در زیباترین وجه.» زیبایی زنانه، در این معنا، نه آرایش ظاهری، بلکه نشانه‌ی قدرتِ حضور است؛ زیبایی، خودِ خداست که در نگاه، در لطافت، در زایش و در مهر، چهره می‌گشاید.


وحدت در دوگانگی
ابن عربی از «زوجیت» به عنوان اصل هستی سخن می‌گوید. هر چیز، دو نیمه دارد که با هم یکی می‌شوند: ظاهر و باطن، عاشق و معشوق، خالق و مخلوق.
اما این دوگانگی، جدایی نیست؛ راهی است برای درک وحدت. زن و مرد نیز چنین‌اند: دو چهره از یک حقیقت، که تنها در اتحادشان، الوهیت آشکار می‌شود.
اگر مرد مظهر «وجود» است، زن مظهر «ظهور» است.
وجود بی‌ظهور، خاموش است؛ و ظهور بی‌وجود، بی‌ریشه. به همین سبب، در عرفان ابن عربی، هیچ مرتبه‌ای از کمال ممکن نیست مگر در تعادل این دو.
و چون زن مظهر ظهور است، خدا از طریق او خویش را به دیدن می‌آورد. در این دید، خدا نه در ارتفاع آسمان، بلکه در درون زنی است که زندگی را در خود می‌پرورد. آنجا که رحم او تپیدنِ هستی را حس می‌کند، جهان در حال عبادت است.

زن، آینه‌ آفرینش


بازتاب در نگاه امروز
اگر این نگاه را از افق قرن هفتم هجری به امروز بیاوریم، درمی‌یابیم که ابن عربی ناخواسته الهیاتی آفریده است که بعدها در الهیات فمینیستی غرب با واژه‌هایی دیگر تکرار شد. در آن الهیات‌ها، خدا چهره‌ی زنانه می‌گیرد تا از سلطه‌ی پدرسالار رها شود.
اما ابن عربی پیش‌تر دریافته بود که خدا در اصل نه مرد است نه زن، بلکه در زن آشکار می‌شود، چون زن نزدیک‌ترین صورت به «زایشِ از نیستی» است.
در جهانی که هنوز در پیِ بازشناسی ارزش زنانه‌ی آفرینش است، خواندن ابن عربی به معنای بازگشت به آغاز است، آغازی که در آن خدا خود را نه در فرمان، بلکه در زایش تعریف کرد. زن در این نگاه، نه دیگریِ مرد، بلکه دیگریِ خداست: آینه‌ای که خدا در آن، خویشتن را دوباره می‌بیند.


نتیجه
در پایان، می‌توان گفت الهیات ابن عربی از درون تجربه‌ای زنانه زاده شد، حتی اگر زبانش مردانه بود. او از زنان آموخت که معرفت، در درون می‌جوشد، نه در سلطه‌ی عقل. او در زن، نه نقص، بلکه کمال دید؛ و در عشق به زن، نه لغزش، بلکه عبادت. برای او، خدا خود زنی است که جهان را در آغوش گرفته و هر لحظه می‌زاید.
اگر بخواهیم جهان ابن عربی را در یک تصویر خلاصه کنیم، شاید آن تصویر، زنی باشد که در سکوتِ خویش، جهان را بر دامن دارد. و در چشمان او، خدا به خود می‌نگرد و لبخند می‌زند.

منابع و الهامات
محیی‌الدین ابن عربی، الفتوحات المکیه و فصوص الحکم — سرچشمه‌ی نگاه او به زن، به عنوان مظهر تمام‌قد الوهیت. در این آثار، زن هم نشانه‌ی عشق است و هم حقیقت وجود.
محیی‌الدین ابن عربی، ترجمان الأشواق — مجموعه‌ای از غزل‌های عاشقانه که از دل دیدار با زنی به نام نظام برخاسته‌اند؛ زنی که برای او، صورت انسانی حقیقت الهی بود.
هنری کربن، تخیل خلاق در عرفان ابن عربی — تفسیر عمیق از زن به عنوان «فرشته‌ی حضور»؛ کربن نشان می‌دهد چگونه تصویر زن در عرفان اسلامی، واسطه‌ی تجلی خدا در خیال است.
ویلیام چیتیک، عشق الهی در عرفان اسلامی — خوانشی لطیف از نسبت عشق و الوهیت در آثار ابن عربی، با تأکید بر پیوند زن و خدا به عنوان دو چهره‌ی یک حقیقت.
رینولد نیکلسون و مارگارت اسمیت — در پژوهش‌هایشان بر عرفان اسلامی، به ندرت اما ظریف، از زنانی سخن گفته‌اند که در سلوک عرفانی، راه را برای اندیشه‌ی ابن عربی هموار کردند.
آنه‌ماری شیمل، ابعاد عرفان اسلامی — در فصل‌هایی از این کتاب، الهیات زنانه‌ی پنهان در تصوف را آشکار می‌کند؛ آن لطافت پنهان که در نثر و شعر ابن عربی حضور دارد.


و سرانجام، زنان خاموشی که در تاریخ عرفان گم شدند: فاطمه بنت المثنی، شمس ام‌الفقرا، و رابعة عدویّه —نام‌هایی که در حاشیه‌ی کتاب‌ها مانده‌اند، اما در عمق جانِ خدا جا دارند.

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 4
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • سیمین طهرانی IR ۲۰:۰۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۱
    بهترین ترجمه ای که خواندم که باعث شد به زن بودنم افتخار کنم عالی بود
  • سیمین طهرانی IR ۲۰:۰۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۱
    بهترین ترجمه ای که خواندم که باعث شد به زن بودنم افتخار کنم عالی بود
  • سیمین طهرانی IR ۲۰:۰۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۱
    بهترین ترجمه ای که خواندم که باعث شد به زن بودنم افتخار کنم عالی بود
  • سیمین طهرانی IR ۲۰:۰۲ - ۱۴۰۴/۰۷/۲۱
    بهترین ترجمه ای که خواندم که باعث شد به زن بودنم افتخار کنم عالی بود

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها