به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کاووس حسنلی استاد ادبیات دانشگاه شیراز، به دعوت رئیس گروه باستانشناسی دانشکده مطالعات فلسفی، تاریخی و بینالمللی دانشگاهِ موناش، در مراسمی که در این دانشگاه (شهر ملبورنِ استرالیا)، به مناسبت جشن مهرگان و یادروز حافظ برگزار شده بود با موضوع این سخنرانی «حافظ شیرازی و مرزهای رواداری» سخنرانی کرد.
حسنلی ابتدا به ناشناختگی زندگی حافظ اشاره کرد و گفت: از جزئیات زندگی حافظ آگاهیهای استوار و اخبار مستند در دست نیست. برای دریافتن بعضی از چندوچونهای زندگی و شخصیت حافظ ناگزیریم از دو راه وارد بشویم، یکی اینکه در سرودههای او به صورت جدی و شایسته درنگ کنیم و دوم اینکه تاریخ اجتماعی زمان زندگیاش را بهدرستی واکاوی و بررسی کنیم؛ اما در همین دو راه هم پیچوخمها و گردنهها و گریوههای تاریک و دشوار کم نیست.
او با تاکید بر وجوه هنری شعر حافظ و تأویلپذیری آن، دربارهی مفهوم رواداری در این سرودهها توضیح داد و با یادکرد نمونههایی از کلام حافظ گفت: اینکه در سده هشتم کسی بر پوشیدگی حقیقت و متکثربودن آن اینهمه تاکید میورزد، نشان روشنی از اندیشه مداراگرایانه، روادارانه و آشتیجویانهاوست و جهان امروز بیش از همیشه به شنیدن اینگونه پیامها نیازمند است.
استاد دانشگاه شیراز در ادامه صحبتهای خود، نمودهای رواداری در غزلهای حافظ را دستهبندی و هرکدام از آنها را با تکیه بر کلام حافظ تبیین کرد؛ از جمله: عیبپوشی، امیدواری، خوشخویی، پرهیز از خودبینی و خودرایی و…
او سپس به عنصر «زبان» به عنوان یکی دیگر از نمودهای رواداری پرداخت و گفت: یکی دیگر از نشانههای رواداری و مداراجویی حافظ این است که زبانش عفیف و محترم است. کسی که باورهای دیگران را به رسمیت میشناسد و به آنها احترام میگذارد، زبان و لحنِ گفتارش هم از خشونت، بدزبانی و بیحرمتی فاصله میگیرد. اشخاص متعصب و یکسونگر، معمولاً اندیشه دیگران را برنمیتابند، ترشرویی میکنند و زبانی عصبی، پرخاشگر و نامحترم! دارند؛ اما زبان حافظ گرایش به دشنام و پرخاش ندارد.
حسنلی سپس به خط قرمزهای حافظ در رواداری پرداخت و گفت: حافظ با همه تأکیدانش بر مدارا و آشتی، در رواداری خط قرمزهایی هم دارد که بارها در سراسر شعرهایش بر آنها پافشاری کرده است؛ خط قرمزهای او کردارهای نکوهیدهایست مانند تزویر، ریا، دروغ، غرور و آزار…
او در بخش پایانی سخنرانی خود گفت: انگار ما هنوز و همچنان به شعر حافظ نیازمندیم؛ شعری که ما را خجستگی دعوت میکند؛ شعری که ما را به امیدواری فرا میخواند؛ شعری که میگوید: میتوان با دردهای جامعه آشنا بود ولی امیدوار ماند. میتوان زخم داشت، ولی از پا درنیامد. میتوان درد داشت، ولی شادمانه زیست. شعر او ما را تنها به آسمان حواله نمیدهد؛ نمیگوید اینجا را برای خودت جهنم کن تا روزی به بهشت موعود برسی. اتفاقاً میگوید: در عیش نقد کوش که چون آبخور نماند / آدم بهشت روضهی دارالسلام را.
نظر شما