به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اخیراً رمان «انیما» به قلم وجدی معوض، داستاننویس لبنانی- کانادایی با ترجمه سوگل فراهانی توسط نشر چشمه عرضه شده است. «انیما» از آثار مطرح وجدی معوض، نمایشنامهنویس، بازیگر، کارگردان و داستاننویس لبنانی - کانادایی است و معوض برای این رمان که متن اصلیاش اولین بار در سال ۲۰۱۲ منتشر شده جوایزی را دریافت کرده است.
داستان «انیما» درباره یک مرد مهاجرِ ساکن کانادا به نام وحش است که روزی به خانه میآید و با جسد غرقه به خون همسرش مواجه میشود. رمان اما از همان آغاز با شیوه روایتش به ما میگوید که با یک داستان جنایی کلاسیک و متعارف طرف نیستیم. هر پاره از رمان از نظرگاه یک حیوان روایت میشود و ما داستان وحش را از وقتی با جسد همسرش روبهرو میشود تا جستوجوی قاتل، از چشم آنها دنبال میکنیم.
در ادامه گفتوگوی ما را با سوگل فراهانی، مترجم اثر درباره سبک نوشتاری نویسنده و زوایای پنهان و آشکار محتوا و پیام کتاب «انیما» میخوانید.
ترجمه انیما با توجه به نوع روایتش که از زبان و منظر حیوانات است به نظر میرسد که کار دشواری بوده درست است؟ چه چالشهایی حین ترجمه در انتقال سبک و زبان و لحن متن داشتید؟
رمان انیما تا امروز سختترین و پیچیدهترین متنی بوده که من ترجمه کردهام. اولاً برای درک و دریافت درستتر، آثار دیگر معوض را خواندم و متوجه شدم که انیما با بقیهشان فرق بسیاری دارد. از چالشهای اصلی مترجمها یکدست بودن ترجمه است که با توجه به لحن متفاوت حیوانات امکان یکدست شدن ترجمه متن به آن شکل وجود نداشت. بیشتر سعی کردم لحن تکتک حیوانات درست باشد و نهایتاً هارمونی بین این روایت فاخر زیبا از آب در بیاید.
گویا نوشتن این رمان هفت سال زمان برده است. آیا ترجمهاش هم وقت زیادی از شما گرفت؟
بله. معوض در مصاحبهای با رادیو فرانسه در مورد شخصی بودن انیما صحبت کرده است. بعد از خواندن کتاب، قبل از اینکه ترجمهاش را شروع کنم چند هفتهای ذهنم درگیر داستان و شخصیت اصلیش بود. با شروع ترجمه حدوداً دوسال هر روز زمان زیادی را از واقعیت محیط جدا و با وحش روانه سفر میشدم. همین هم باعث شد خیلی متوجه گذر زمان نشوم.
عنوان فصلها آیا نام حیواناتی است که هر بخش از رمان را روایت میکنند؟ آیا (با توجه به اینکه متن به زبان فرانسه نوشته شده) نویسنده به این دلیل از نام فرانسوی حیوانات استفاده نکرده که خواننده خودش حین خواندن رمان هویت هر حیوان را شناسایی کند یا دلیل دیگری هم داشته است؟
بله. ما از نحوه روایت هر بخش متوجه میشویم که دیدگاه تغییر کرده و حدس اینکه کدام حیوان راوی شده به نظر من جایزهای است که خواننده از خواندن متن میگیرد.
انیما یک رمان چندلایه است. در لایه اول با رمانی جنایی مواجهیم اما هرچه جلوتر میرویم میبینیم که رمان از یک داستان جنایی کلاسیک و متعارف فاصله می گیرد و وجوهی دیگر پیدا می کند و بحثهایی مثل هویت، خشونت، بحران زیستمحیطی و بحرانهای سیاسی، تاریخی و اجتماعی را پیش میکشد. قبول دارید که وجدی معوض خیلی خوب توانسته بین این وجوه رمان با وجه جنایی و معمایی آن تعادل برقرار کند و ضمن طرح ایدههایی فلسفی و سیاسی و اجتماعی و روانشناختی خواننده را دنبال خود میکشاند؟
دلیل اصلی کشش متن این است که معوض اساساً ذهن به شدت خلاقی در تولید نمایش دارد و به خاطر سابقه در کارگردانی تئاتر دقیقاً میداند چطور مخاطب را مسحور تصاویری کند که اغلب گویای رنجهای درونیش هستند؛ در عین حال اشراف بینظیرش به ادبیات را در این رمان کاملاً به رخ کشیده و انیما را از یک داستان جنایی به نمایشی باشکوه از رنج انسان تبدیل کرده است.
یکی از نقاط قوت رمان به لحاظ تکنیکی کارکرد زاویه دید در آن است. اینکه حیوانات راوی رمان هستند ضمن اینکه یک عمق معنایی به رمان میدهد ترفند تکنیکی هنرمندانهای برای دادن اطلاعات به خواننده است. خواننده از دید راویهای حیوان، داستان و فعل و انفعالات وحش (شخصیت اصلی رمان) را دنبال میکند و با او همراه میشود. به این شکل ما از طریق نشانههای بیرونی پی به احساسات درونی وحش میبریم. نظرتان درباره کارکرد زاویه دید در این رمان چیست؟
در انیما انتخاب حیوانات به عنوان راوی بسیار هوشمندانه است. به لحاظ اینکه حیوانات در این داستان بعضاً از جایگاه بالاتری نسبت به انسان برخوردار هستند. آنها دانای کلاند اما قضاوت نمیکنند. نقاط مشترک بین رنج وحش و خودشان را میبینند و به آن نزدیک میشوند؛ آن اندازه نزدیک که قهرمان آنها را میبیند و این رابطه واقعاً بینظیر است. اینکه در بخش نهایی که اوج مواجهه وحش با هویتش است، سگ شاهد تکتک پوستاندازیهای وی میشود و تیمارش میکند مثل رویای به واقعیت پیوسته است.

آیا نشانههای تجربههای تئاتری وجدی معوض را هم میتوان در این رمان دید؟
بله تصویری که از خواندن انیما در ذهن ما مجسم میشود بسیار وهمآلود و در عین حال واقعی است و معوض توانسته نمایشی بیبدیل، این بار در قالب رمان، خلق کند.
تعابیر شاعرانه خلاقانهای در این رمان وجود دارد. این شاعرانگی به نظرتان چقدر با راویهای حیوان در این رمان هماهنگ و با هرکدام از این راویها مرتبط است؟
طبیعتاً حیوانات از خلق و خوی متفاوتی برخوردارند و همین تفاوت در شاعرانگی متن بارز است. در بعضی از این بخشها شاعرانگی اوج میگیرد. شخصاً معتقدم لحن پرندهها و اسبها در داستان بسیار شاعرانهتر از سایر حیوانات است.
ممکن است قدری هم درباره وجه تسمیه عنوان رمان و بعد اساطیری و روانشناختی این داستان که در مقدمه ترجمهتان هم به آن اشاره کردهاید توضیح دهید؟ آیا حیوانات در این رمان معنایی اساطیری هم دارند و چه پیوندی بین آنها و وحش وجود دارد؟
انتخاب عنون انیما برای کتاب نشانهای از نیروی تاریک و غریزی است که قهرمان را درگیر میکند. در واقع انیما به کلیت رابطه انسان با وجه حیوانی، غریزی وسرکوب شده روان هم اشاره دارد و حیوانات در داستان نقش پیامآور ناخودآگاه را بر عهده گرفتهاند. به تعبیر یونگ همان «تصاویر آرکیتایپی» هستند که از عمق روان جمعی بر میآیند و پژواک وحشِ درون قهرمان هستند. کشش به خشونت یا میل به حقیقتی عریان را یادآور میشوند؛ مثلاً پرندگان سیاه اغلب پیامآور مرگ و نشانه دنیای پس از حیاتند. در این روایت پرندگان بیشتر با مفهوم وحش و ویرانی گره خوردهاند، انگار از جنگل و خرابه میآیند و حامل خاطره خون و جنایتاند.
چقدر از تجربه زیسته وجدی معوض به عنوان نویسندهای که تجربه مهاجرت دارد و جنگ داخلی لبنان را در کودکی تجربه کرده در رمان انیما بروز داشته است؟
این رمان آینه تمامنمای معوض به عنوان یک مهاجر است؛ مهاجری بسیار حساس به مفاهیمی مثل بیگانگی فرهنگی، تبعید و ریشهها. قهرمان داستان زخمهای ملموسی دارد چون نویسنده اکثر آن زخمها را زندگی کرده و همین هم متن را به شدت تاثیرگذار میکند.
با توجه به تنوع حیواناتی که راوی رمان هستند از سگ و گربه گرفته تا پرندگان و خزندگان و حشرات و … چقور به ویژگیهای هر حیوان در نوع روایتش توجه شده است؟
ویژگیهای هر حیوان بسیار در نحوه روایتش بارز است؛ بعضی حیوانات حساستر، بعضیها نزدیکتر به انسان و بعضیها دورتر، بعضیها عجیب و با درایت هستند و این موضوع باعث میشود ما داستان را هر بار از زاویه دید تازهای ببینیم.
مهاجرت و پیامدهای آن و نیز بحرانهای زیستمحیطی در داستانهای این سالها خیلی مورد توجهند. در این رمان هم با این دو موضوع مواجهیم؛ اینکه انسانها در حال ویرانی جهانند و جنگهایی که باعث آوارگیاند و پیامدهای خشونتباری دارند. چه چیزی در این رمان نگاه وجدی معوض را به این دو موضوع، خاص و متمایز میکند؟
بله خیلی از داستانها در سالهای اخیر به این مضامین اشاره کردهاند اما چند مسأله این رمان را متمایز میکند. اول تکنیک خلاقانه روایت و اینکه انگار حیوانات راوی باعث میشوند ما اصلاً در جایگاه قضاوت نباشیم و فقط مشاهده کنیم، دوم اینکه معوض به هیچ وجه شعار نمیدهد و آن قدر به جزئیات عمیق مسائل میپردازد که هیچ جای روایت خبری از کلیگویی نیست و در آخر هم به قول معروف «هر آنچه از دل برآید بر دل بنشیند»، معوض شخصاً خلاء ناشی از تبعید را میشناسد و میداند ریشهنداشتن چه معنی دارد و استادانه عواطفش را با کلام به نمایش میگذارد.
نظر شما