سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ سالها از جنگ تحمیلی میگذرد و در این مدت آثار متعددی درباره آن نگارش شده و همچنان نوشته میشود. ادبیات دفاع مقدس در این سالها رنگ و بوی جدیتر و تخصصیتری به خود گرفته است، اما همچنان چالشهایی در این حوزه وجود دارد. یکی از این چالشها این است که روایتهای جنگ در سالهای اخیر به سمت نگاه زنانه و عاطفی گرایش پیدا کرده و کتابهایی منتشر میشود که بیشتر به زندگی همسران و مادران شهدا میپردازد. این روند باعث شده است که بخشی از فضای حماسی جنگ کمرنگ شود و تمرکز بیشتر بر عاطفه و احساسات قرار گیرد. ورود زنان به عرصه نگارش دفاع مقدس، اگرچه با افزایش نگاه عاطفی و زنانه همراه بوده است، اما بدون شناخت مقدماتی و آشنایی با تاریخ جنگ، عملیاتها و ارزشهای دفاع مقدس، میتواند تعادل روایتهای جنگ را تحت تأثیر قرار دهد. تجربه نشان داده است که اگر نویسندگان زن با تسلط کافی بر این مبانی وارد عرصه شوند، میتوانند هم جنبه حماسی و هم نگاه زنانه را به شکل متعادل و اثرگذار در آثار خود منعکس کنند.
با توجه به اهمیت این موضوع و به مناسبت روز دوم هفته دفاع مقدس که به نام «زنان، مدافعان حریم خانواده و جامعه» نامگذاری شده و به نقش زنان و خانواده در دفاع مقدس پرداخته میشود، گفتوگویی انجام دادیم با مرضیه نظرلو، پژوهشگر و نویسنده ادبیات پایداری انجام دادیم.
چرا گفتمان جنگ در ایران غالباً مردانه است و به زنان و نقششان در دفاع مقدس کمتر در روایتها پرداخته میشود؟
اصولاً این مسئله تنها مربوط به ایران نیست و در سطح جهانی نیز چنین است. جنگ به ذات خود فضایی است خشن و دشوار که با آسیبهای فراوان جسمی و روحی همراه است؛ بنابراین در هیچ کجای دنیا و در هیچ تاریخی زنان در ابتدا و به طور عمومی وارد جنگ نمیشوند، مگر اینکه موارد خاصی پیش بیاید که خود مستقیماً سلاح به دست گرفته و در میدان نبرد حضور داشته باشند. از این رو، در ابتدا باید تأکید کرد که این مسئله مختص ایران نیست و تاریخ جنگهای جهان نیز نشان میدهد، همیشه مردان اکثریت را در میادین نبرد داشتهاند پس طبیعی است که بیشترین روایتها و خاطرات از جنگ توسط مردان شکل میگیرد. زیرا آنان هستند که تجارب و مشاهدات بیشتری برای بازگو کردن دارند. در عرصه جهانی نیز تنها کتاب شاخصی که به حضور زنان می پردازد کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد» است و باز سهم مردان در روایت و داستان بیشتر است و این به ماهیت جنگ و حضور اکثریت بازمیگردد. در جنگ ایران نیز همین روال مشاهده میشود؛ زیرا میدان نبرد به طور عمده مردانه بوده و زنان نقش خود را در پشت جبهه ایفا کردهاند. با این حال، نقش زنان در خانواده، فعالیتهای امدادی و حمایت از جبهه نیز اهمیت ویژهای دارد و نباید نادیده گرفته شود. نقش زنان در دفاع مقدس به عنوان عنصرهای عاطفی که خانواده و جامعه را حفظ میکنند، بسیار حیاتی است؛ از مادرانی که فرزندانشان را به جبهه میفرستادند تا زنان فعال در پشتیبانی و امدادگری نباید از نظر دور بمانند. با این حال، طبیعی است که باز هم نسبت و حجم روایتهای مردان بیشتر باشد.
برای مثال همه ما شاهنامه را به عنوان کتابی حماسی از فردوسی میشناسیم. شاهنامه روایتگر شهامتها، دلاوریها، شجاعتها، وطندوستیها و رویینتنیهاست. کتابی که حماسه ایرانیان را روایت کرده اما تقریباً در آن داستانی وجود ندارد که زن حضور نداشته باشد. فردوسی؛ نقش و حضور زن را لازمه داستان حماسی میداند اما هنر اوست که نسبتها و جایگاهها را به اندازه دیده و حماسه تحت تاثیر عنصر عاطفی زن قرار نگرفته است. در ادبیات دفاع مقدس نیز باید چنین باشد؛ یعنی؛ اگرچه روایتهای مردانه بیشتر است، اما نقش زنان به نسبت و در جایگاه خود باید شناخته و دیده شود. به نظر من، کمیت روایتها مسئله نیست؛ بلکه مهم آن است که هر کسی به اندازه سهم خود حضور و اثرگذاری داشته باشد. البته در سالهای اخیر، توجه به نقش زنان در دفاع مقدس افزایش یافته و به هیچ وجه نمیتوان گفت که نقش زنان در این زمینه نادیده گرفته شده است.
به نظر شما چگونه میتوان از روحیهٔ مقاومت زنان در انقلاب و دفاع مقدس برای الگوگیری در جامعهٔ امروز استفاده کرد؟
در جامعه امروز، وقتی از زنان صحبت میکنیم، نباید بهطور کلی همه زنان را در نظر بگیریم؛ زیرا نه تنها در ایران، بلکه در سراسر جهان، وقتی جنگ شکل میگیرد، زنان نیز مواضع مختلفی دارند. برخی موافق جنگ هستند، برخی مخالف آن، برخی بر استقلال و استقامت تأکید دارند و عدهای ترجیح میدهند برای بقای خود تلاش کنند، صلح و سازش کنند یا تسلیم شوند.
روایتهای زنانهٔ دفاع مقدس تا چه اندازه بر روحیه و شیوهٔ مقاومت زنان امروز مخصوصاً در جنگ ۱۲ روزه تأثیر گذاشته است؟
در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل علیه ایران، زنان به طور عام؛ نتوانستند حضور خود را به صورت محسوس نشان دهند. در واقع، حتی مردان نیز حضور گستردهای نداشتند؛ زیرا این جنگ علاوه بر زمان کوتاه بیشتر شامل بمبارانها و حملات هوایی هدفمند بود که عمدتاً تاسیسات و مناطق و افراد مشخصی را هدف قرار داد. بنابراین، امکان تشخیص اینکه زنان در چنین موقعیتی چه نقشی میتوانستند داشته باشند، بسیار محدود بود. علاوه بر این، با توجه به جابجاییها و تغییر جمعیت در برخی شهرها، حضور مردم در این جنگ پراکنده و غیر محسوس بود. در نتیجه، شاید نتوانستیم مشارکت فعال و جمعی زنان را در سطح عمومی شاهد باشیم. هر چند که اقدامات فردی و خودجوش زیادی انجام شده ولی الان منظور ما اقدامات عمومی و فراگیر است.
حالا اگر جنگ طولانیتر و فرسایشی میشد و به صورت جنگ زمینی یا شهری درمیآمد، آنگاه میتوانستیم مشاهده کنیم که زنان چه نقشهایی میتوانستند ایفا کنند. به همین خاطر بیشتر روایتها حول صبر و استقامت خانوادههای آسیب دیده است؛ خانوادههایی که عزیزانشان را از دست دادند که بیشتر شامل دانشمندان و نظامیان میشود. این خانوادهها عموماً روحیه بالا و صبر و استقامت خوبی از خود نشان دادند که البته به نظر میرسد بیشتر به سبک زندگی و تربیت آنان و نحوه مواجهه آنان با موضوع شهادت برمیگردد تا مطالعه کتاب و روایتهای زنانه! بنابراین، نمیتوان قضاوت قطعی درباره تأثیر روایتهای زنانه بر روحیه خانوادهها در جنگ ۱۲ روزه داشت. اگر جنگ طولانیتر میشد و شیوه آن تغییر میکرد، آنگاه شاید میتوانستیم شاهد نقش فعال زنان همانند دوران دفاع مقدس باشیم؛ حضور در مساجد، آشپزی و پشتیبانی برای نیروها، راهی کردن همسران به جبهه، شرکت در مراسمات دعا، امدادگری، یا حتی شستوشوی شهدا و اموات.
برخی معتقدند ادبیات دفاع مقدس در سالهای اخیر «زنانه» شده؛ یعنی نه فقط حضور زنان نویسنده بیشتر شده، بلکه حتی قلم و نگاه آثار هم عاطفیتر و جزئینگرتر شده است. شما با این تعبیر موافقید یا مخالفید؟ چرا؟
بله، کاملاً موافقم. ادبیات دفاع مقدس به سمت روایتهای عاطفی و زنانه پیش رفته است؛ روایتهایی که بیشتر بازگوکننده تجربههای زنان، همسران شهدا و مدافعان حرم هستند. این روند طبیعی است، زیرا عموم مردم از فضای احساسی و عاطفی استقبال میکنند و ناشران نیز با مشاهده این استقبال، به چاپ این آثار روی آوردهاند. با این حال، گاهی افراط در این زمینه مشاهده میشود. جنگ به معنای واقعی، شامل حماسه، شجاعت، دلاوری، جانبازی و شهادت است. بستر عاطفی میتواند در کنار این فضا وجود داشته باشد، همانطور که در شاهنامه نیز شاهد عنصر عاطفی در دل حماسه هستیم، اما نباید غالب شود. اگر فضای عاطفی جایگزین فضای جنگ شود، مفهوم واقعی جنگ و حماسه از بین میرود. تأثیر این روند به چند عامل بازمیگردد، نویسندگان زن، که شناخت کاملی از ذات و تاریخ جنگ ندارند، بیشتر به خاطرات همسران شهدا میپردازند؛ این خاطرات احساسی و عاطفی است و وقتی مخاطب از آن استقبال میکند، چرخه نشر به همین سمت متمایل میشود. ناشران، چه خصوصی و چه دولتی، با مشاهده بازخورد مثبت، باز هم به چاپ این آثار میپردازند و این روند باعث میشود فضای جنگ بیشتر جنبه عاطفی پیدا کند. به نظر من، جنگ باید بستر حماسی خود را حفظ کند و عواطف و احساسات به عنوان ادویه و مکمل در آن حضور داشته باشند. اگر فضای عاطفه بر حماسه غالب شود، پس از مدتی ممکن است حتی ارزشهای حماسی و رشادتها به ضد ارزش تبدیل شود. مدیریت و کنترل این مسئله اهمیت زیادی دارد.
آیا عاطفی و احساسی بودن روایتها باعث میشود تحلیل و نقد وقایع جنگ کمرنگ شود، یا برعکس باعث درک انسانیتر جنگ میشود؟ تجربهٔ شما چه میگوید؟
وقتی فضای کتاب به طور عمده عاطفی و احساسی شود، دیگر کسی به وقایع واقعی جنگ، خشونت، شهادت و از دست دادنها توجه نمیکند. انسان به طور طبیعی به سمت فضای احساسی تمایل دارد و در نتیجه کمتر به ابعاد سخت و خشن جنگ، و سایر واقعیات آن توجه میشود. این روند به تدریج باعث فاصله گرفتن ما از فضای واقعی و عینی جنگ میشود. اگر این روند ادامه پیدا کند و نویسندگان زن و حتی برخی آقایان که این نوع نگارش را انتخاب کرده اند؛ همچنان این شیوه را دنبال کنند، ما با تحولاتی مواجه خواهیم شد که ماهیت جنگ را تحت تأثیر قرار میدهد.
متأسفانه، بخشی از این جریان به دلیل موفقیتهای مالی و فروش این دست کتابهاست. ناشران و نویسندگان با مشاهده استقبال مخاطبان از این دست آثار، به سمت تولید و انتشار چنین کتابهایی سوق داده میشوند. در حالی که وظیفه اصلی ما این است که واقعیت جنگ و ارزشهای انسانی را با چاشنی عاطفه به درستی منتقل کنیم. اگر این وظیفه به درستی انجام شود، کتابها نیز به دلیل اصالت و حقیقت خود به فروش میرسند، نه صرفاً به خاطر جذابیت احساسی. مشکل اصلی این است که وقتی آثار تنها بر احساسات و عشق تمرکز میکنند، ممکن است ارزشهای واقعی جنگ، شجاعت، دلاوری و حماسه را به مرور تحت تأثیر قرار دهند؛ یعنی زندگی با هر شرایطی اصالت بیشتری پیدا میکند و آن وقت است که زندگی تحت بردگی بهتر از مرگ با عزت است. برای نمونه، وقتی کتاب زندگی عاشقانه و پر از صلح و صفای زوجی را به تصویر میکشد بدون اینکه جایگاه ارزشهای ملی و دینی و انسانی وحماسی در آن مشخص و برجسته باشد؛ کدام شخص عاقلی میپذیرد که مرد جوان این زندگی را رها کند و دل به خطر و مرگ بسپارد!؟ در حالی که نویسنده موفق باید بتواند مخاطب را به جایی برساند که اولویت اعتقاد و ارزشهای انسانی بر احساسات و عاطفه برایش روشن شود. یک مثال تاریخی در این زمینه آیتالله قاضی، استاد اخلاق و عرفان در نجف است. ایشان شرط میگذاشتند که شاگردان درس اخلاق باید مجتهد باشند و شریعت را بشناسند تا در مسیر اخلاق و عرفان گمراه و گرفتار مسیرهای انحرافی نشوند. ما نیز باید به نویسندگان و علاقهمندان این حوزه توصیه کنیم که پیش از پرداختن به فضای عاطفی و احساسی، تاریخ جنگ، سلحشوری، مقاومت، عملیاتها، موفقیتها و شکستها و اصلاً دلایل شروع جنگ و پایان آن و دلایل ایمانی و اعتقادی آن را بشناسند. تنها پس از شناخت کامل این موارد میتوان عناصر عاطفی را به شکل صحیح و اثرگذار به آثار اضافه کرد. درک انسانی جنگ باید گسترده و متوازن باشد اما آنچه اکنون در کتابها اتفاق میافتد، بیش از حد بر جنبههای عاطفی و احساسات تمرکز دارد و تعادل لازم رعایت نمیشود. این مورد در خاطرات همسران شهدا محسوس تر است و باز روایت مادران شهدا افق بالاتری دارد و در آن ایثار و دل کندن مادرها را میتوان پیدا کرد که در مسیر آرمان والاتری فرزند را به تقدیر میسپارند و میتوانند الگوی صبر و استقامت برای جامعه باشند.
حضور زنان در مقام نویسنده چه تأثیری بر محتوای آثار دفاع مقدس گذاشته است؟ آیا نمونههایی میشناسید که نشان دهد زنان توانستهاند نگاه متفاوتی چه مثبت چه منفی به جنگ بدهند؟
فرقی نمیکند هر کسی که بخواهد وارد عرصه ادبیات پایداری شود، باید مقدماتی را بدانند و بر اساس آنها پژوهش و نگارش کند. ورود به این حوزه و افزودن عناصر عاطفی و قلم زنانه بسیار مفید است، اما تنها زمانی اثرگذار خواهد بود که این مقدمات شناخته شده باشد. در غیر این صورت، نتیجه کار مشخص نیست و ممکن است به بیراهه برود. حضور زنان در این عرصه باید مدیریت شده باشد تا با حجم گسترده و انبوه خاطرات زنانه مواجه نشویم و تعادل از بین نرود. در هر شرایطی، باید نگاه زنان را در کنار وقایع تاریخی، تحلیلهای جنگ و دیگر ابعاد موضوع داشته باشیم، اما همواره تعادل رعایت شود. اگر تعادل رعایت نشود، آسیب ایجاد میشود.
در سالهای اخیر، با افزایش روایتهای زنانه و عاطفی، فضای احساسی غالب شده است. جنگ دارای چند وجه است و هر وجه باید به اندازه و متناسب با اهمیتش بیان شود تا حق مطلب تاریخ و واقعیت ادا شود. هدف نباید صرفاً فروش باشد، زیرا فروش ممکن است تأثیر موقت داشته باشد؛ آنچه مهم است نهادینه کردن ارزشها در مخاطب است. نهادینه کردن ارزشها نیز فرآیندی دارد که بسیار مهم و حیاتی است و باید در نظر گرفته شود. تا کنون، نمونه شاخصی از نویسنده زن ندیدهایم که توانسته باشد با نگاه متفاوتی، درباره جنگ جریانسازی کند. اکثر آثار موجود بیشتر تلاش برای بیان خاطرات است و هنوز به عمق مسائل نپرداختهاند تا نگاه عمومی را تغییر دهند. اما اگر حجم این دست از تولیدات عاطفی افزایش چشمگیری پیدا کند؛ ممکن است تأثیرگذار و جریانساز باشد. آن هم یک جریان منفی ضد جنگ که در آن زندگی برجسته و ارزشها کمرنگ می شوند. چرا که تمرکز بیش از حد بر فضای عاطفی در حالیکه مخاطب به همان اندازه در روایت با حقانیت ارزشها روبرو نیست به مرور زمینهساز ایجاد جریان ضد جنگ میشود و مخاطب ممکن است بپرسد چرا فردی در اوج خوشبختی زندگی خود را فدای هیچ کرده است!؟ بنابراین، مدیریت، هدایت و کنترل حضور زنان در حوزه دفاع مقدس و تولید روایت های زنانه از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است تا در عین حفظ تعادل؛ ارزشها؛ حقایق جنگ و تاریخ به درستی محفوظ بمانند.
نظرات