دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۴ - ۰۷:۴۷
داستان جاه‌طلبی زنی در پاکستان معاصر

اثر جدید دورِ عزیز آمنه:

داستان جاه‌طلبی زنی در پاکستان معاصر

رمان «شکاف» شکاف‌های جنسیتی و طبقاتی را افشا می‌کند

رمان «شکاف»، اثر جدید دورِ عزیز آمنه، با ترسیم مسیر موازی یک خواهر و برادر برای فرار از فقر، نشان می‌دهد که چگونه جامعه مردسالار حتی ابزارها و مسیرهای رسیدن به رؤیاها را برای زنان و مردان به شکلی بنیادین متفاوت تعریف می‌کند. این کتاب روایتی بی‌پرده از جهانی است که در آن جنسیت و طبقه، سرنوشت انسان‌ها را رقم می‌زند.

سرویس بین‌الملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: دورِ عزیز آمنه، که پیش‌تر با رمان دقیق و شاعرانه‌اش تب آمریکایی (American Fever) توجه‌ها را به خود جلب کرده بود، در دومین اثر خود، شکاف (A Splintering)، به سراغ فضایی تاریک‌تر و پیچیده‌تر می‌رود. این رمان که در ۴ سپتامبر ۲۰۲۵ توسط انتشارات داک‌ورث منتشر می‌شود و تحسین نویسندگانی چون کامیلا شمسی و محسن حامد را در پی داشته، با انرژی و تنشی مهارنشدنی، داستان جاه‌طلبی زنی در پاکستان معاصر را روایت می‌کند.آمنه در این اثر با مهارتی کم‌نظیر، شکاف‌های عمیق طبقاتی و جنسیتی را به تصویر می‌کشد و با خلق شخصیتی فراموش‌نشدنی به نام تارا، نشان می‌دهد که چگونه میل به رهایی و قدرت می‌تواند هم‌زمان نیرویی سازنده و ویرانگر باشد.

محور اصلی رمان شکاف، سفر درونی و بیرونی شخصیت اصلی آن، تارا، است. او یکی از پنج فرزند یک خانواده فقیر کشاورز در مزیناگَر، منطقه‌ای دورافتاده در پنجاب، است؛ جایی که به گفته خودش، مردم «بی آن‌که دیده شوند، زندگی می‌کنند و می‌میرند.» آمنه با قلمی تیز و گزنده، این جغرافیا را نه یک روستای شاعرانه، بلکه باتلاقی از «تاریکی و کثافت» به تصویر می‌کشد که تارا مصمم است از آن بگریزد. او هیچ تعلق خاطری به این اصالتِ خودساخته ندارد و شب‌ها با خیره شدن به ستاره‌ها، رؤیای زندگی شهری، سرشار از پول و دارایی را در سر می‌پروراند.

ازدواج با یک حسابدار از طبقه متوسط، دروازه ورود او به پایتخت می‌شود، اما این گریز اولیه کافی نیست. زندگی به‌عنوان یک زن خانه‌دار محترم، به‌سرعت عطش او را برای خواستنِ بیشتر شعله‌ور می‌کند. او همان امکاناتی را می‌خواهد که مادران ثروتمند در مدرسه فرزندانش دارند؛ همان قدرتی را که شوهران آن‌ها از آن بهره‌مندند. این میل به ثروت و آزادی، به‌تدریج به وسواسی تمام‌عیار بدل می‌شود.

آمنه در یکی از هوشمندانه‌ترین بخش‌های کتاب، تارا را در موقعیتی متناقض قرار می‌دهد: او که خود حاضر است برای کسب منفعت مادی، دست به «سازشی زندگی‌ساز (و ویرانگر)» بزند، ناچار است به دخترش که از داشتن کتاب‌های دست‌دوم گله‌مند است، فضیلت قناعت را بیاموزد. در جهان تارا، ترس از بی‌حرمتی، حتی از جانب شوهر کتاب‌خوان و آرامش، همواره حاضر است و او به این نتیجه می‌رسد که «پول تنها سد در برابر بی‌حرمتی است.» این بخش از کتاب که به تحول روانی تارا و منطق درونی او برای عبور از مرزهای اخلاقی می‌پردازد، هسته اصلی و قدرتمندترین لایه روایی رمان است.

جدال تارا و لطیف:

یکی از دستاوردهای ساختاری برجسته آمنه در شکاف، ترسیم مسیرهای موازی تارا و برادر ستیزه‌جویش، لطیف، است. هر دو شخصیت می‌کوشند از شرایط محقر خود فراتر روند و به ثروت دست یابند، اما ابزارها و محدودیت‌هایشان به شکلی بنیادین متفاوت است. لطیف، با بهره‌مندی از امتیازات ناعادلانه مردسالاری، پسرش را به مدرسه خصوصی می‌فرستد اما دخترانش را از تحصیل بازمی‌دارد و نمی‌خواهد خواهرش بیرون از خانه کار کند. در مقابل، تارا به‌عنوان زنی که همواره در معرض قضاوت و موشکافی است، برای تحقق همان رؤیاها باید مسیرهایی پرخطر و پنهانی را طی کند.

این روایت دوگانه، شکاف‌های کوبنده جنسیتی و طبقاتی را با وضوحی بی‌رحمانه افشا می‌کند. در حالی که لطیف آزادی عمل دارد، تارا باید با سایه تهدیدآمیز او که همچون یادآوری دائمی گذشته‌اش عمل می‌کند، دست‌وپنجه نرم کند. در پس‌زمینه این جدال فردی، رویدادهای تاریخ معاصر پاکستان—از خشونت‌های سیاسی تا بلایای طبیعی—به‌طور نامحسوس در تاروپود داستان تنیده شده و بستری هیپنوتیزم‌کننده برای نبرد طبقاتی تارا فراهم می‌آورند. در نقطه اوج رمان، جایی که ترس تارا از برادر سلطه‌گرش به اوج می‌رسد، داستان به پایانی ویرانگر ختم می‌شود و خواننده را با این پرسش رها می‌کند: آیا او در مسیر ساختن زندگی‌ای برای خود، بیش از آنچه به دست آورده، از دست داده است؟

زنانگی در جدال:

اگرچه تارا نیروی محرک اصلی داستان است، شخصیت‌های زن دیگر، به‌ویژه مادرش، به رمان عمق روان‌شناختی بیشتری می‌بخشند. مادر تارا، با زبان تند و تلخ خود، آینه تمام‌نمای زنانی است که هم با نظام مردسالار جنگیده‌اند و هم قربانی آن بوده‌اند. او که پس از یک عمر خدمت به شوهرش در روستا، برای زندگی با پسر ثروتمندش به شهر آمده، بار دیگر خود را در موقعیتی استثمارشده می‌یابد. او وجدان بیدار داستان است و تمام گستره «زن بودن» در پاکستان قدیم و جدید را نمایندگی می‌کند. به تعبیر نویسنده، در این جهان، «شیوه‌های مردسالارانه همه چیز را تعریف می‌کنند؛ حتی قواعد سرکشی را برای زنانی که می‌خواهند آزاد و قدرتمند شوند.»

صحنه‌هایی که تارا و مادرش را کنار هم قرار می‌دهد، از پرکشش‌ترین لحظات رمان است. پیوند میان دختری که حاضر است برای رؤیاهایش هر کاری بکند و مادری که با تجربه و شناخت از دنیا حامی اوست، با جزئیاتی دقیق و زیبا جان می‌گیرد. در مقابل این پیوند، نویسنده از ابزاری روایی استفاده می‌کند که شاید تنها نقطه ضعف جزئی کتاب باشد: پناه بردن تارا به فیلم‌های خیالی‌ای که در ذهنش کارگردانی می‌کند. این خیال‌پردازی‌ها، که احتمالاً قرار بوده نشانی فراداستانی از میل او برای نوشتن سرنوشت خودش باشند، گاهی از برندگی و تنش روایت اصلی می‌کاهند. با این وجود، شکاف در مجموع یک دستاورد شگفت‌انگیز است؛ روایتی پرکشش، هوشمند و فراموش‌نشدنی از زنی که هم معمار و هم ویرانگر زندگی خویش است.

منبع: آمازون و گاردین

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها