سرویس هنر خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ اقتباس در آثار نمایشی از این جهت میتواند جذاب باشد که کارگردان با خلاقیت خود میتواند لایههایی تازه به داستان اضافه کند و آن را به زبان بصری و اجرایی ارائه دهد و تماشاگر را با خود همراه کند. رمان «مفیستو» نوشته کلاوس مان، از آن دسته از آثاری است که به نظر میرسد برای اقتباس نمایشی پیچیدگیهایی دارد. این رمان شامل مفاهیم سیاسی، اخلاقی و روانشناختی است که انتقال آنها روی صحنه تئاتر نیازمند خلاقیت و مهارت زیادی است. داستان درباره شخصیتی است که دچار یک سیر تدریجی از جاهطلبی تا سازش با قدرت و از خودبیگانگی است و چاپ این رمان تا سالها در آلمان ممنوع بوده است.
نمایش «بررسی آناتومی و زوایای پیشرفت شغلی آقای بازیگر در شب کریسمس یا مفیستوفلس» اقتباسی از رمان «مفیستو» به کارگردانی مرتضی اسماعیلکاشی است که پس از هشت سال به صحنه تئاتر بازگشته است. نویسنده این نمایش، خود این کارگردان و هاله مشتاقینیاست. این نمایش تا چهارم مهر ماه روی صحنه است و این روزهای آخر نمایش خود را سپری میکند. با مرتضی اسماعیلکاشی درباره این نمایش به گفتوگو نشستیم.
رمان «مفیستو» در دهه ۳۰ میلادی نوشته شده و با گذشت چندین دهه همچنان مورد توجه هنرمندان برای اقتباس است. چرا این رمان همچنان برای هنرمندان و مخاطبان اهمیت دارد؟
این نمایش مربوط به اهالی تئاتر و مربوط به گروه کارگردان و بازیگرانی است که در آن نمایش کار میکنند. رمان به زندگی شخصیتی میپردازد که خودش بازیگر بوده و این مستند است. در واقع کلاوس مان این رمان را از روی زندگی «گوستاف گروندگنس»، هنرپیشه بزرگ آلمانی نوشته است که با او نسبت خویشاوندی هم داشت. از این جهت این رمان برای کسانی که در این حرفه کار میکنند همچنان جذابیت دارد که این بازیگر از نقطهای در شهر هامبورگ شروع میکند تا اینکه به سمت مدیریت تئاتر دولتی کشور میرسد. شهرتی هم که داشته به خاطر بازی نقش «مفیستو فلس» در نمایشنامه فاوست گوته بوده است.
در واقع مهمترین اثرش بعد از نقشآفرینی در چند فیلم، نقش «مفیستو فلس» بوده است. برای من این بسیار جذاب است که این داستان موضوع نمایشی شود که گروههای دیگر بتوانند آن را تمرین کنند و پشت صحنه نمایشها و زندگی آدمهایی که روی صحنه میآیند و وجوه مختلف یک تئاتر را ببینند. به نظرم سرنوشت این آدم جذابیت دراماتیک دارد. البته ما در نوشتن متن نمایش تنها از رمان استفاده نکردیم و در بخشهایی از آن شخصیتهایی خلق شدند که در رمان نیستند و از طرفی سرنوشت این آدم هم در رمان نیست. به نوعی از زندگی این فرد با چاشنی تخیل استفاده کردیم. از نظر من موضوعاتی که به هنر و تئاتر میپردازد حائز اهمیت است. از این جهت این انتخاب صورت گرفت که ما بتوانیم نمایشی کار کنیم که در آن بتوانیم به مسئله تئاتر بپردازیم.

با توجه به فرمگرا بودن نمایش، چه چالشهایی برای اقتباس از رمان داشتید؟
بزرگترین چالش این بود که ما در این نمایش سیر زندگی ۱۰-۱۵ ساله یک فرد را میبینیم و گنجاندن این موضوع در قالب یک نمایشنامه یکی، دو ساعته کار سختی است. چون تعدد صحنهها و شخصیتها و تاثیرگذاری آنها در طول زندگی این فرد بسیار زیاد است. مهمترین مسئلهمان برای رسیدن به ایده این بود که نمایشنامه شبیه به یک فیلم سینمایی باشد و به این سمت رفتیم که فارغ از مسئله و صحنهها و قصه تجربهای داشته باشیم و چیزی حدود ۸۰ سکانس برای نمایشنامه نوشته شد و سکانسها با توجه به طراحی دکور، ساختاری مانند یک فیلم داشت. این کمی چالش برانگیز بود و دوست داشتیم تجربهاش کنیم.
از نظر شما این رمان را باید یک اثر سیاسی دانست یا یک نمایشنامه روانشناختی؟
چاپ رمان «مفیستو» به دلیل اینکه زندگی واقعی «گوستاف گروندگنس» را روایت کرده تا مدت زیادی در آلمان شرقی ممنوع بود. چرا که تا حدود زیادی رابطه هنر و سیاست را روایت میکند. من به آن برچسب سیاسی بودن نمیزنم؛ سعی میکنم زمانی که نمایشنامهای را کار میکنم چیزی که در رمان یا نمایشنامه آمده را منتقل کنم. مهمترین مسئلهای که در این نمایشنامه وجود دارد، هنر و تئاتر است. وجوه مختلفی که در این نمایش بررسی میشود، مسئله تئاتر به عنوان هنر، وسیلهای برای سرگرمی، وسیلهای برای رسیدن به قدرت و پیشرفت و …. برای نگارش تنها یک وجه مدنظرمان نبوده است.
رمان نقدهای اجتماعی زیادی دارد که با خواندنش میتواند در هر نقطه جغرافیایی اتفاق بیفتد؛ از نظر شما آیا این رمان بدون تاریخ است؟
چون مسئله این نمایشنامه، مسئله انسان است و راجع به اخلاقیات و هنر حرف میزند، چیزی نیست که تاریخ مصرف داشته باشد. در هر دوره و هر جغرافیایی روایت این رمان میتواند جریان روز باشد. برای همین امروز میبینیم در خود آلمان یا جاهای دیگر این رمان اقتباس و اجرا میشود و محدودیتی ندارد. به نظرم دلیلش مسئله اخلاقیات در عالم تئاتر و در مسائل انسانی است. از این جهت این رمان و نمایش در هر دورهای میتواند جذابیت داشته باشد.
شما تجربه خوبی در تألیف نمایشنامه دارید. چرا این روزها نمایشنامههای تألیفی خوب کمتر به روی صحنه میرود؟
در واقع من چندان این جریان را دنبال نکردهام و نمیتوانم درباره آن صحبت کنم. شاید بخش عمده آن ضعف درامنویسی در کشور باشد. چون در جریان سینما هم این مسئله وجود دارد و بسیار کم پیش میآید که فیلمی درخشان ببینیم.
از نظر شما اقتباس از رمانها مثل کاری که در سینما انجام میشود چقدر میتواند به رشد و پیشرفت تئاتر کشورمان کمک کند؟
من فکر میکنم این بستگی به خود اثر دارد. ممکن است اقتباسی داشته باشید که نتواند در نهایت نتیجه موفقی داشته باشد و قطعاً به همان تناسب هم تاثیر مثبتی هم نخواهد داشت. باز هم به جریان درامنویسی برمیگردد.

خودتان رمان دیگری در نظر دارید که در کارهای دیگر بخواهید از آن اقتباس کنید؟
بله. چند رمان را بسیار دوست دارم و امیدوارم که روزی بتوانم آنها را کار کنم.
میتوانم اسم رمانها را بپرسم؟
اجازه دهید فعلاً چیزی نگویم.
در سینما اقتباس را میدانی برای خلاقیت و بازآفرینی یک اثر میدانیم. آیا نظر شما اقتباس در تئاتر هم همین شکل است یا باید اصول و قواعد دیگری را رعایت کرد؟
هر دو مدیوم امکاناتی دارند که میتوانند شکل متفاوتی از اقتباس از آن اثر را داشته باشند. قطعاً به دلیل اینکه میتوان تغییر لوکیشن داشت و امکانی که دوربین ایجاد میکند و تکنیکها و جنس خود سینما، این امکان را به هنرمند و فیلمساز میدهد که نوع دیگری از انتقال را تجربه کند و تئاتر هم به دلیل امکانات صحنهای که دارد، خروجیهای کاملاً متفاوتی دارند.
شما در این نمایش با بازی رنگ و نور و قابهای کارت پستالی خلق میکنید که برای مخاطب جذاب است. چطور به ایدهها میرسید؟
بخشی از آن شاید به علاقه، تجربه و جنس فعالیتهای سالهای قبلم برگردد. من دوست ندارم به این مدل شکل و شمایل برچسبی بزنم که بگویم رئالیستی یا فرمگراست. حقیقت این است که ایدههای من همیشه از یک تصویر شروع میشود. تصویر برایم بسیار اهمیت دارد. مثلاً نقاشی و ترکیببندی در نقاشیها برایم بسیار جذاب است. در شاخههای تجسمی علاقه زیادی به مجسمهسازی دارم. برای همین بخشی از تجربهام روی صحنه از این موضوع نشأت میگیرد. گاهی در کارگردانی صحنه برایم تبدیل به یک بوم نقاشی میشود که با ترکیب نور و دکور و هنرپیشهها سعی میکنم تابلویی را بسازم؛ شاید اگر نقاشی بلد بودم یا دست به قلم بودم سراغ تئاتر نمیرفتم. وجه نقاشی کردن روی صحنه تئاتر برای من بعدی جذاب است؛ در واقع صحنه برایم به مثابه بوم است، بومی که میتوانم در آن آدمها را قرار دهم و چیدمان و نور و دکور را تغییر کنم. این موضوع علاقه شخصیام است و گاهی ممکن است در جاهایی فرم شکل بگیرد.
نظر شما