به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ کتاب «نقش عقل» نوشته آلفرد نورث وایتهد با ترجمه پیمان غلامی به همت نشر لگا منتشر شده است. این کتاب اثری بنیادین است که همچنان به اندازه زمان انتشار خود در سال ۱۹۲۹ مرتبط و حائز اهمیت است.«نقش عقل» اثری کوتاه اما از نظر فکری پرمایه است، که از سلسله سخنرانیهای او در دانشگاه پرینستون استخراج شده، هدف واقعی عقلانیت انسان را بازتعریف میکند. وایتهد مستقیماً این دیدگاه رایج، که هم در فلسفه و هم در زیستشناسی غالب است، را به چالش میکشد که عقل تنها ابزاری برای بقا و سازگاری است—مکانیزمی برای عبور از خطرات جهان و تضمین وجود ما.

موضوع در دست بررسی _ نقش عقل [۱] _ یکی از قدیمیترین موضوعات در مباحث فلسفی است. نقش عقل در لابهلای ملغمۀ تجارب ذهنیمان، در میانۀ شهودها، هیجانها، منظورها، و تصمیمهایمان چیست؟ برای پاسخ به این پرسش باید طبیعت عقل یا ذاتش را در نظر بگیریم. شکی نیست که مضمون عقل بسیار مکرر است. مباحثه بر سر این مضمون به اولین دوران تفکر فلسفی برمیگردد. ولی کار فیلسوفان این است که چنین موضوعات بنیادینی را به مباحثه بگذارند و آنها را بر روی صحنهای ببرند که با راههای نوین تفکرمان روشن شده است.
عبارات مختلفی متبادر میشود که یادآور مناقشات بهخصوصی دربارۀ تعیین نقش واقعی عقل اند:
ایمان و عقل: عقل و مرجعیت: عقل و شهود: نقادی و تخیل: عقل، عاملیت، منظور: روششناسی علمی: فلسفه و علوم: عقلگرایی، شکاکیت، جزمیت: عقل و تجربهگرایی: عملگرایی.
هر کدام از این عبارات از گسترۀ عقل و محدودیت آن گستره خبر میدهد. بهعلاوه، تنوع موضوعات موجود در آنها نیز نشان میدهد که نباید حق مطلب را با یک عبارت زبانی موجز ادا کنیم.
وایتهد در این کتاب نوشته است: «اگرچه هشدار دادم که در تبیین نقش عقل بهتر است از عبارتی خشکوخالی استفاده نشود، درهرصورت کارم را با تعریفی مقدماتی از نقش عقل شروع میکنم، تعریفی که باید حین بحثْ ترسیم، دستکاری، و گسترده شود. نقش عقل اشاعۀ هنر زندگی است.
رفتارهای ذاتیتر حیوانات فعالیتهایی هستند که محیط را تغییر میدهند. سادهترین اشیای زنده اجازه میدهند که غذایشان به سمتشان بیاید. حیوانات پیچیدهتر غذایشان را تعقیب میکنند، آن را به چنگ میآورند و با دندان ریز میکنند. آنها با چنین عملی محیطشان را در راستای مقاصدشان دگرگون میسازند. برخی حیوانات برای رسیدن به غذایشان زمین را میکنند، برخی دیگر به کمین مینشینند. مسلماً آموزۀ رایج انطباق با محیط تمام این اعمال را در افقش دارد. اما این آموزه آن اعمال را بهطرزی نامناسب بیان میکند؛ و تحت لوای آن، رویدادهای واقعی خیلی راحت از نظر دور میمانند. صور حیاتی عالیتر فعالانه به تغییر محیطشان مشغولاند. در مورد انسانها، هجوم فعالانه به محیط بارزترین رویداد در وجودش است.
حالا این نهاده را طرح میکنم که تبیین این هجوم فعالانه به محیط ضرورتی سهگانه است: ۱) زیستن، ۲) خوب زیستن، ۳) بهتر زیستن. در واقع، هنر زندگی اولاً زندهبودن، دوماً زندهبودن بهطریقی رضایتبخش، و سوماً کسب رضایت بیشتر است. در این نقطه از استدلالمان است که باید به نقش عقل برگردیم، یعنی به ارتقای هنر زندگی. اولین نقش عقل هدایتِ هجوم به محیط است.»
[۱]. The Function of Reason
نظر شما