یکشنبه ۹ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۰:۳۶
سیمای دیگر متفکر پوچ‌گرا

آن‌چه در این نامه‌ها می‌خوانید آلبر کامویی متفاوت را به شما نشان می‌دهد. در میانه‌ نامه‌ها حتی یک بار نمی‌بینید کامو چیزی درباره‌ خودکشی بنویسد. به‌نظر می‌رسد او سخت دلبسته زندگی بوده است. این اندیشمند را باید شخصی تاریخ‌مند دید که دامنه تأثیری‌گذاری‌اش بیش از مفاهیم سیستماتیک فلسفی است. او فردی‌ست که تا حد امکان تصمیم‌های درستی گرفت و مواضع صحیحی اختیار کرد

سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): مجموعه خطاب به عشق، نامه‌های عاشقانه آلبر کامو و ماریا کاسارس با ترجمه زهرا خانلو، توسط نشر نو منتشر شده است. هومن هنرمند، پژوهشگر به این مناسبت یادداشتی نوشته که از نظر می‌گذرد:

***

سیمای دیگر متفکر پوچ‌گرا
هومن هنرمند

با توجه به عمر نسبتاً کوتاه آلبر کامو و تقریباً پرهیز او از سامان دادن به یک دستگاه فلسفی نظام‌مند و گسترده، همیشه این گمان می‌رود که شاید دیگر چیز جدیدی نشود درباره‌ی کامو نوشت. شاید نوشته‌های دیگری از او وجود نداشته باشد. مگر آدم تا ۴۶ سالگی چه‌قدر می‌تواند بیاندیشد، بنویسد و اندیشه‌ها و نوشته‌هایش برای نسل‌های بعد هم‌چنان طراوت و تازگی داشته باشند؟!

با انتشار دو جلد مجموعه خطاب به عشق که قرار است که جلدهای بعدی آن هم منتشر شوند، باز چهره‌ی متفاوتی از کامو را می‌بینیم که تفاوتی معنی‌دار با تصور ما از او با توجه به رمان‌ها، نمایش‌نامه‌ها، نوشته‌های فلسفی و یادداشت‌های شخصی دیگر او دارد. بیش‌تر آدم‌ها کامو را با پوچی، نیهیلیسم، تفکراتش درباره‌ی خودکشی، طغیان و سرکشی و تنهایی اگزیستانسیالیستی به‌خاطر می‌آورند. این شاید به‌دلیل اهمیت تنها نوشته‌ی نسبتاً نظام‌مند او درباره‌ی اسطوره‌ی سیزیف باشد که سعی دارد با توصیفی تمثیلی معنایی برای زندگی انسان پیدا کند. معنایی که خود از پیش پوچی و هبوط انسان در جهانی فاقد معنا را پیش فرض گرفته است. در اسطوره‌ی سیزیف تلاش سیزیف برای بالا بردن تخته‌سنگ و توجهی مختصر به اطراف تنها کاری‌ست که از پس انسان برمی‌آید. همین کوشش مختصر برای زندگی و آفریدن معناهایی کوچک با توجه به پیرامون، به زندگی سیزیف معنا می‌دهد. سیزیفی که ناخواسته به عالمی پوچ و فاقد معنا پرتاب شده و از او خواستند که این هستی بی‌معنا را همچون کوله‌ای سنگین بالا ببرد و هر طور شده زندگی را به انتها برساند. چراکه از نظر کامو زندگی تازه زمانی شروع می‌شود که خودکشی دیگر محلی از اعراب ندارد، هرچند آدمی در کنج ذهن همیشه متوجه پوچی زندگی باشد.

سیمای دیگر متفکر پوچ‌گرا

در نامه‌های آلبر کامو به ماریا کاسارس سیمای متفاوتی از کامو می‌بینیم. انسانی که سخت دلبسته زندگی است و می‌خواهد هر طور شده برای عشق میان خود و ماریا کاسارس معنایی بیافریند. او شیفته کاسارس است و عاشقانه احساسات خود را با او شریک می‌شود. جالب است که اگر به تیترهای بالای نامه‌ها توجه نکنید و متوجه نباشید که نوشته‌ی کامو یا کاسارس است تقریباً نمی‌توانید نویسنده را تشخیص دهید. انگار وقتی پای نوشتن از عشق به‌میان می‌آید بازیگری مثل ماریا کاسارس می‌تواند به‌قدرت و کیفیت نویسنده‌ی برنده جایزه‌ی نوبل و یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم بنویسد.

نامه‌های جلد اول این مجموعه به اواخر دوران پایان جنگ جهانی دوم برمی‌گردد. شاید یکی از مهم‌ترین نیروهایی که بتواند جنگ را خنثی کند، نیروی عشق باشد. وقتی جان عزیزترین کس‌تان در خطر است متوجه دهشت و شوم بودن جنگ می‌شوید و در میانه‌ی بی‌اهمیت شدن جان انسان‌ها شما عاشق‌تر از همیشه دلبسته‌ی محبوب و عزیزترین کسان‌تان می‌شوید:

تا امروز بهترین خصوصیاتم را دیده‌ای و دوست داشته‌ای. شاید این اسمش دوست داشتن نباشد. شاید دوست داشتنت واقعی نباشد مگر وقتی که مرا با تمام ضعف‌ها و خطاهایم دوست بداری. اما تا کی؟ سخت شکوهمند اما هولناک است که باید یکدیگر را وقت مخاطره و تردید هم دوست بداریم، در قعر دنیایی که فرو می‌پاشد و در تاریخی که زندگی انسان پشیزی نمی‌ارزد. همین که چهره‌ات از ذهنم پاک می‌شود آرامشم را از دست می‌دهم. اگر نیایی طاقت خواهم آورد؛ اما چه طاقتی؟ در بطن اندوه، در برهوت دل.

آلبر کامو به ماریا کاسارس

جلد دوم به سال‌های ۱۹۵۰ برمی‌گردد. شعله‌های آتش عشق آلبر کامو و ماریا کاسارس برافروختگی جلد نخست را ندارند. گاه شاهد گلایه‌ها و ترس از دست دادن و تمام شدن این ارتباط عاشقانه هستیم. اما هم‌چنان کاسارس و کامو در تلاش و تکاپویی سخت سعی دارند این ارتباط را حفظ کنند و باز لحظه‌های شور و شوق اولیه را به ارتباط‌شان برگردانند:

به‌جز اضطراب‌های اندکم، حالم خوب است. از اندوه مطلق عبور می‌کنم و به جوش و خروش زندگی، به امید و به رؤیاهای شورانگیز می‌رسم. بعدش نوبت رخوت و تمایل است که مضاعف می‌شوند.

من هم قلمم خشک شده. قطعاً نامه‌های زیادی و جوهر زیادی میان ماست. پس ترجیح می‌دهم ساکت شوم و بی‌صبرانه منتظر برگشتنت باشم. هیچ چیز ندارم برایت بنویسم به‌جز کارها. نمی‌دانم آیا چیز دیگری هست که بهت بگویم یا نه. کل چیزی که می‌دانم و بهش مطمئنم این است که زود باید کنار تو باشم. دوستت دارم.

سیمای دیگر متفکر پوچ‌گرا
آلبر کامو و ماریا کاسارس

ماریا کاسارس به آلبر کامو

آن‌چه در این نامه‌ها می‌خوانید آلبر کامویی متفاوت را به شما نشان می‌دهد. در میانه نامه‌ها حتی یک بار نمی‌بینید کامو چیزی درباره‌ی خودکشی بنویسد. به‌نظر می‌رسد او سخت دلبسته زندگی بوده است. این اندیشمند را باید شخصی تاریخ‌مند دید که دامنه تأثیری‌گذاری‌اش بیش از مفاهیم سیستماتیک فلسفی است. او فردی‌ست که تا حد امکان تصمیم‌های درستی گرفت و مواضع صحیحی اختیار کرد که او را از متفکر تأثیرگذاری چون سارتر جدا می‌کند که نوشته‌های قطور سیستماتیک فلسفی‌اش به هزاران صفحه می‌رسند. آلبر کامو متفکری بود که زمانی به قتل با گیوتین اعتراض کرد که کمتر کسی به این سبک از گرفتن جان انسان اهمیت می‌داد. او شخصیتی متناقض داشت. کسی که از یک‌سو هستی را پوچ و فاقد معنا می‌دید و از سوی دیگر سخت وابسته به لذت‌های کوچک و دلبستگی‌های انسانی بود. احتمالاً هم‌چنان می‌شود از کامو و درباره‌ی کامو خواند. این اندیشمند به‌راحتی کهنه و تکراری نمی‌شود. او همواره در شکل و منظری متفاوت تصویری دیگر از خود برای آیندگان به‌نمایش می‌گذارد که هم‌چنان زنده و درخشان است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها