دوشنبه ۳ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۲:۵۹
گسیختن شیرازه مملکت

پس از اشغال ایران توسط متفقین، یکی از موضوعات مهم برای دولت انگلیس و شوروی مسأله جانشینی برای رضا شاه بود. انگلیسی‌ها به خاطر قدر ناشناسی رضا شاه از به قدرت رسیدن وی و گرایش او به آلمان سخت عصبانی بودند. شوروی نیز به خاطر آینده ایران، معتقد بود که باید به جای رژیم سلطنتی یک رژیم جمهوری روی کار بیاید.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) -آناهید خزیر: کتاب «ذکاءالملک فروغی و شهریور ۱۳۲۰» نوشته باقر عاقلی از سوی انتشارات علمی سال ۱۳۶۷ منتشر شده و پس از انتشارات بدرقه جاویدان این کتاب را بازچاپ کرده است. این کتاب زمان کوتاهی را در تاریخ معاصر ایران مورد نقد و تجزیه تحلیل قرار می‌دهد.

کتاب «ذکاءالملک فروغی و شهریور ۱۳۲۰» به عنوان یک اثر پژوهشی و تاریخی، به شرح وقایع و جایگاه ذکاء‌الملک فروغی در آن دوره حساس از تاریخ ایران می‌پردازد. در این کتاب از حمله قوای نظامی شوروی و انگلیس به خاک ایران و گسیختن شیرازه نظام مملکت، نخست وزیری فروغی، استعفای رضاخان و برقراری محمدرضا پهلوی به تخت سلطنت و پیمان سه جانبه بین دو دولت متخاصم و ایران سخن رفته است و ما به روشنی، نقش محمدعلی فروغی را در استحکام رژیم پهلوی و استقرار محمدرضا به پادشاهی می‌بینیم.

واقعه شهریور ۱۳۲۰ و اشغال ایران توسط نیروهای متفقین یکی از مهمترین حوادث تاریخ معاصر ایران است. جنگ جهانی دوم نیز همانند جنگ اول، از وقایع مصیبت بار تاریخ، برای جامعه ایران بوده است. محمدعلی فروغی (ذکاء الملک) اولین و آخرین نخست وزیر رضا شاه بود. فروغی از میان کسانی که به اشاره سفارت انگلیس و یا بنا به اقتضای روحیه خود در طرفداری از قدرت، برای رساندن «رضاخان» به جایی که «رضا شاه» شود، زحمت‌ها کشیده بودند، بیشتر از بقیه شایسته زمامداری بود. بنابراین در ۲۸ آذر ۱۳۰۴ اولین دولت را در رژیم پهلوی تشکیل داد که تا ۱۵ خرداد ۱۳۰۵ دوام آورد.

گسیختن شیرازه مملکت
محمدعلی فروغی و رضا شاه

با پایان مراسم تاجگذاری رضا شاه، مأموریت فروغی به اتمام رسید و تیمورتاش از او خواست تا استعفا دهد. شهریور ۱۳۲۰ فروغی بار دیگر برای انجام مأموریتی مهم به عرصه سیاست کشور، بازگشت. پس از اشغال ایران توسط متفقین، یکی از موضوعات مهم برای دولت انگلیس و شوروی مسأله جانشینی برای رضا شاه بود. انگلیسی‌ها به خاطر قدر ناشناسی رضا شاه از به قدرت رسیدن وی و گرایش او به آلمان سخت عصبانی بودند. شوروی نیز به خاطر آینده ایران، معتقد بود که باید به جای رژیم سلطنتی یک رژیم جمهوری روی کار بیاید.

در مدت کوتاه پس از اشغال بحث‌های جدی در سفارت خانه‌های متفقین وجود داشته است تا جایی که موضوع بازگشت قاجار نیز در دستور کار قرار گرفت. اعضای کابینه انگلستان بازگشت یکی از افراد سلسله سابق قاجار به تخت سلطنت را مورد بررسی قرار دادند، ولی معلوم شد که شخص مورد نظر یک کلمه هم فارسی بلد نیست.

محمدعلی فروغی، نقش خود را درباره جلوگیری از خطر تغییر رژیم ایران در شهریور ۱۳۲۰ به خوبی ایفا کرد. روز ۲۴ شهریور که خبر رسید ارتش سرخ در کرج است و می واهد به تهران وارد شود، رضا شاه بسیار ناراحت شد و از فروغی کسب تکلیف کرد. نخست وزیر با ملایمت خاص خود گفت: آنها فقط با خود اعلیحضرت کار دارند. رضا شاه گفت می‌دانم دشمن من هستند. آنها می‌خواهند همان طوری که نوکرهایشان را که در ایران می‌خواستند افکار کمونیستی رواج بدهند، محاکمه کردیم، مرا هم محاکمه کنند، خیر من حاضرم از سلطنت استعفا دهم و از ایران به گوشه امنی بروم.

فروغی از این مسأله استقبال کرد و متن استعفای و متن استعفای رضاخان رابه قلم خود می‌نویسد: «نظر به اینکه من همه قوای خود را در این چند ساله مصروف امور کشور کرده و ناتوان شده ام، حس می کنم که اینک وقت آن رسیده است که یک قوه و بنیه جوان تری به کارهای کشور که مراقبت دائم لازم دارد، بپردازد و اسباب سعادت و رفاه ملت را فراهم آورد، بنابراین، امور سلطنت را به ولیعهد و جانشین خود تفویض کردم و از کار کناره نمودم. از امروز که روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ است، عموم ملت از کشوری و لشکری، ولیعهد و جانشین قانونی مرا باید به سلطنت بشناسد و آنچه از پیروی مصالح کشور نسبت به من می کردند، نسبت به ایشان منظور دارند… کاخ مرمر تهران به تاریخ ۲۵ شهریور ۱۳۲۰

گسیختن شیرازه مملکت

در بخشی از کتاب «ذکاءالملک فروغی و شهریور ۱۳۲۰» چنین می‌خوانیم: «تا شهریور ۱۳۲۰ زندگی ما دور از غوغای سیاست به آرامی می‌گذشت. پدرم به مناسبت پیدا شدن سه نوه سخت سرگرم بود و مدتی در روز وقت خود را با نوه ها می‌گذرانید. یک سالی بود که فرستنده رادیویی در ایران تأسیس شده و روزانه چند ساعت برنامه داشت. ولی ما سعی می‌کردیم فرستنده‌های خارجی را بگیریم تا از اخبار جنگ بین‌المللی مطلع شویم شب‌ها چند ساعتی وقت صرف گرفتن رادیوهای خارجی و شنیدن اخبار جنگ می‌شد.

پدرم گذشته از تسلط به زبان‌های فرانسه انگلیسی و عربی زبان‌های دیگری را هم تا حد رفع احتیاج می‌دانست زبان‌های ترکی و آلمانی را به خوبی می‌فهمید. با وجود پیشرفت‌های برق آسای آلمان معتقد بود پایان جنگ به نفع متفقین خواهد بود. همچنین عقیده داشت بی طرفی ایران حفظ نخواهد شد؛ زیرا به راه‌های ایران از نظر سوق الجیشی احتیاج است.

از ابتدای سال ۱۳۲۰ پدرم جسته گریخته حمله به ایران را پیش‌بینی می‌کرد و عقیده داشت اگر ایران راه به متفقین ندهد آنها به زور وارد ایران خواهند شد. در همان ایام چندبار محمود جسم وزیر دربار و شکوه‌الملک رئیس دفتر مخصوص شاه به منزل ما آمدند ظاهراً دیدار دوستانه بود ولی باطناً رضا شاه آنها را می فرستاد تا از نظریات پدرم در باب جنگ مطلع شود.

ایشان همیشه متوسل به این نکته میشد که غرق در کارهای فلسفی و ادبی است و فرصت خواندن روزنامه و شنیدن اخبار رادیو از او سلب شده است و با زیرکی خاصی از این مشورت‌ها شانه خالی می‌کرد تا اینکه شهریور ۲۰ فرا رسید و روز سوم از شمال و جنوب به کشور ما حمله شد و جمعی از سربازان و افسران و مردم شهرها کشته شدند. ظرف ٤٨ ساعت شیرازه کشور فرو ریخت روزهای سوم و چهارم اخبار ناگواری به گوش می‌رسید از بمباران شهرها و انهدام سربازخانه‌ها و فرار فرماندهان داستان‌ها شنیده می‌شد.

روز پنجم شهریور طبق معمول از خواب برخاستیم پدرم بیمار بود. اولین شخصی که به خانه ما آمد دکتر سعید مالک (لقمان الملک) بود که مداوای پدرم تحت نظر او انجام می‌گرفت. پس از انجام دادن معاینات کامل مقداری داروی تازه تجویز کرد. او خبر داد که تمام دکاکین تعطیل است و مردم به خارج شهر فرار می کنند.

گسیختن شیرازه مملکت

احضار به کاخ سعد آباد

حدود ساعت ۹ با مداد تلفن منزل به صدا درآمد طبق معمول گوشی را برداشتم. مخاطب صدای مرا شناخت و گفت: محسن خان شما هستید؟ متوجه شدم طرف مکالمه کسی جز نصر الله انتظام رئیس تشریفات دربار نیست. بین خانواده ما و فامیل انتظام از قدیم دوستی و مودت وجود داشت و باغ بزرگ آنها در خیابان امیریه جنب منزل سابق ما بود.

انتظام گفت به بابا بگویید بعد از ظهر ساعت چهار، در قصر سعدآباد شرفیاب شوند. احضار شده‌اند. وقتی مکالمه تلفنی پایان پذیرفت به اتاق پدرم رفتم و ایشان را از جریان امر آگاه کردم.

در آن تاریخ اتومبیل نداشتیم دستور دادند وسیله نقلیه فراهم شود. لقمان‌الملک چون پزشک معالج بود مداخله کرد و گفت اطلاع بدهید حال مزاجی ایشان مساعد برای حرکت نیست، ولی پدرم اعتنا نکرد. قبل از شرفیابی در منزل ما بحث بر سر احضار پدر بود. ایشان معتقد بودند برای مشورت و گره گشایی از کارها دعوت شده‌اند.

یک ساعت قبل از موعد آقای انتظام بدون اطلاع قبلی، در منزل ما حاضر شد و اضافه کرد: شاه دستور داده‌اند شخصاً خدمت برسم و به اتفاق به سعد آباد حرکت کنیم. هیچ گونه صحبتی با انتظام در منزل صورت نگرفت که چرا احضار شده اند و چه کاری شاه با ایشان دارد.

وقتی پدرم به اتفاق انتظام و محمود برادر کوچک‌ترم که مونس و منشی ایشان بود به سوی سعد آباد حرکت می‌کنند می‌پرسند: شاه تنها هستند؟ انتظام می‌گوید: خیر، جلسه هیئت وزیران صبح و بعد از ظهر در حضور شاه تشکیل یافته گویا آقای منصور نخست وزیر از کار کناره گیری کرده اند و اعلی حضرت در این موقع بحرانی هیچکس را بهتر از جناب عالی برای حل مشکلات ندارند. و از این رو حضرت عالی را برای ریاست دولت دعوت کرده اند.

گسیختن شیرازه مملکت

دروازه کاخ سعد آباد را به روی ایشان می‌گشایند و اتومبیل به داخل هدایت می‌شود. این باز شدن در سعدآباد برای اولین بار بود؛ زیرا غیر از اتومبیل شاه و ملکه و ولیعهد هیچ اتومبیلی نمی‌بایستی داخل سعد آباد می‌شد. انتظام افزوده بود چون اعلی حضرت از کسالت شما با خبر بودند. دستور دادند اتومبیل حامل جناب عالی تا جلو ساختمان بیاید. پدرم پس از پیاده شدن از اتومبیل به هدایت آقای انتظام، به سمت ساختمانی می‌روند که جلسه هیئت وزیران به ریاست شاه در آن برقرار بود. او پس از برکناری از نخست وزیری دوم خود هرگز شاه را ملاقات نکرده بود.

او را به مراسم رسمی دعوت نمی‌کردند؛ یا خود به معاذیری از قبول دعوت طفره می‌رفت. شاه به محض دیدن ایشان با لبخندی می‌گوید نه فروغی آنقدرها هم که فکر می‌کردیم پیر نشده است. آنگاه او را سمت راست خود که معمولاً جای نخست وزیر بود می‌نشاند و به طور موجز و مختصر می‌گوید: آقای فروغی با وجودی که اعلام بی طرفی کرده بودیم اینها ناجوانمردانه به ما شبیخون زدند همه گونه آمادگی برای همکاری با آنها را داشتیم ولی برخلاف تمام مقررات بین‌المللی به ما حمله کردند و حاصل چندین سال زحمات من و شما را بر باد دادند. حال باید فکری بکنیم که این آتش خاموش شود. امروز آقای منصور استعفای خود را تقدیم کرد و معتقد بود روس و انگلیس حاضر به مذاکره با ایشان نیستند. پس از استعفای او بعضی از وزیران عقیده دارند در حال حاضر هیچکس بهتر از شما برای نخست وزیری نیست.

در این موقع شاه دستور می‌دهد شکوه رئیس دفتر مخصوص، شرفیاب شود. آنگاه به شکوه دستور می‌دهد فوراً فرمان نخست وزیری پدرم را صادر کند تا آن را توشیح کند. بعد رضا شاه ادامه می‌دهد با همین وزرا کار کنید چون واقف به امور جاری و گذشته هستند نهایت چون سهیلی زبان هر دوی آنها را می‌فهمد برود به وزارت امور خارجه و عامری هم جای سهیلی در وزارت کشور بنشیند. در همان جلسه هیئت وزیران مذاکرات آغاز می‌شود و شاه تأکید می‌کند که تشریفات ظاهری را فوراً انجام دهند و مذاکره با دو سفارتخانه را آغاز کند. در ضمن در همان جلسه برای جلوگیری از خونریزی و خرابی تصمیم به ترک مخاصمه گرفته می‌شود.

در همان وقت سرلشکر ضرغامی که ستاد جنگ تشکیل داده بود احضار می‌شود و دستور ترک مخاصمه به وی ابلاغ می‌شود تا او به کلیه لشکرها و پادگان‌ها ابلاغ کند. همان روز موضوع ترک مخاصمه از طریق وزارت امور خارجه به دو سفارتخانه اعلام می‌شود ولی آنها قبول آن را موکول به نامه رسمی می‌کنند. توقف پدرم در دربار بیش از سه ساعت به طول انجامید و ما مستقیماً به هیچ وجه از جریان کار مطلع نبودیم ولی به طور غیر رسمی اخباری می‌رسید مبنی بر اینکه پدرم نخست وزیر شده است.

یک ساعت پس از حرکت پدرم به دربار رئیس خبرگزاری رویتر به منزل تلفن کرد و اطلاع داد که فروغی نخست وزیر خواهد شد و همکاران او وزیران سابق هستند. در غیبت پدرم مرتب به منزل تلفن می‌شد و هر کس به نحوی از آنجا می خواست اخباری به دست بیاورد. اولین دوستی که برای تبریک و تهنیت به خانه ما وارد شد دکتر عیسی صدیق بود. او در آن تاریخ ریاست کل انتشارات و تبلیغات را که ظاهراً جزو وزارت فرهنگ بود ولی رئیس آن مستقلاً کار می‌کرد بر عهده داشت.

در سال ۱۳۱۹ وقتی اداره کل انتشارات و تبلیغات تشکیل یافت ریاست شورای عالی آن به پدرم تفویض شد و از این رو دکتر صدیق در خانه ما رفت و آمد داشت. آن روز برای تبریک و تهیه خبر و پخش آن در رادیو و مطبوعات آمد. پس از او به ترتیب عباس مسعودی نماینده مجلس و مدیر روزنامه «اطلاعات»، مجید موفر مدیر روزنامه «ایران» و وکیل مجلس شکر الله صفوی مدیر روزنامه کوشش» و نماینده مجلس و احمد ملکی مدیر روزنامه «ستاره» در منزل ما حضور یافتند. ما هم با چای و شربت از آنها پذیرایی کردیم و هر کدام خبرهای وحشتناکی از شهرهای جنوبی و شمالی به ما دادند.

در همان جلسه مطلع شدیم فرمانده نیروی دریایی و چند افسر و سرباز براثر حمله انگلیسی‌ها شربت شهادت نوشیده‌اند و بیشتر شهرهای شمالی بمباران شده و قوای روس و انگلیس به سوی تهران در حرکت هستند.

گسیختن شیرازه مملکت

یک رویداد ویژه تاریخی در شهریور ۱۳۲۰

هنگامی که ایران توسط نیروهای بیگانه اشغال شده بود و دل هر میهن دوستی به درد می‌آمد، روزی حسین گل گلاب صحنه دردناکی را می‌بیند که یک هموطن او از سربازی انگلیسی کتک می‌خورد و فحاشی می‌شنود و همان سرباز بیگانه به افسری ایرانی نیز که قصد مداخله داشت، سیلی می‌زند.

گل گلاب از دیدن آن حادثه چنان منقلب می‌شود که با چشمانی اشک‌بار نزد روح‌الله خالقی؛ آهنگساز نامدار ایرانی، می‌رود و با تاثر و اندوه می‌پرسد: «کار ما به اینجا رسیده که سرباز اجنبی توی گوش نظامی ایرانی بزند؟» خالقی به او می‌گوید: «ناراحتی تاثیری ندارد، بیا کاری کنیم و سرودی بسازیم.»

همان جا گل گلاب شروع به زمزمه شعری می‌کند و خالقی موسیقی آن را می‌نویسد. زنده‌یاد غلامحسین بنان نیز آن را با صدای هوش ربا و فراموش نشدنی خود می‌خواند و در زمانی کوتاه سرود «ای ایران» توسط ارکستر بزرگ ملی ایران ساخته می‌شود و بر سر زبان‌ها می‌افتد: «ای ایران ای مرز پرگهر، ای خاکت سرچشمه هنر، دور از تو اندیشه بدان، پاینده مانی تو جاودان…»

گسیختن شیرازه مملکت
باقر عاقلی

باقر عاقلی (۱۰ فروردین ۱۳۰۸ خورشیدی در قزوین - پنج‌شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۲ در تهران)، نویسنده، روزنامه‌نگار، پژوهشگر و مورخ ایرانی بود. او دارای مدرک دکترای علوم سیاسی از دانشگاه تهران و دکترای تاریخ از دانشگاه میشیگان در ایالات متحده آمریکا بود و تألیف صدها مقاله و تألیف ۲۵ جلد کتاب در حوزه‌های تاریخی و سیاسی را در کارنامه خود داشت. محمدابراهیم باستانی پاریزی که خود از بزرگ‌ترین مورخان ایرانی محسوب می‌شود، عاقلی را آگاه‌ترین و مطلع‌ترین مورخ معاصر در زمینه شناخت رجال ایران در عصر قاجار و پهلوی دانسته است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

پربازدیدترین

تازه‌ها

پربازدیدها