به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در قزوین، مهرزاد پرهیزکاری عصر سهشنبه در این نشست در خانه تاریخی یاهیل، سخنانی ارائه کرد که بر اهمیت توجه به «سیاق» و «زمینه» در مطالعات معماری تاکید داشت.
این پژوهشگر گفت: دیدگاهی که امروز در حوزه مطالعات معماری گسترش مییابد، نگاه صرفاً کالبدی به بنا را کنار میگذارد. در گذشته، وقتی از معماری یک خانه صحبت میشد، معمولاً به نقشه، نما یا مصالح آن توجه میکردیم. اما در بحث «چیستی معماری»، باید به «سیاق» و «زمینه» پرداخت؛ یعنی تمام عوامل فرهنگی، اجتماعی و زیستی مرتبط با بنا. از نحوه غذا خوردن و آداب ورود به خانه گرفته تا شیوه مهمانپذیری، همه در شکلگیری معماری تأثیر دارند.
وی افزود: باستانشناسان، برخلاف معماران، از ابتدا این ارتباط را مدنظر داشتهاند، زیرا یکی از پرسشهای اصلی آنها همواره این بوده که انسان گذشته چگونه زندگی میکرده است. آنها بخشی از پاسخ را از طریق معماری مییافتند. معماران اما غالباً جریان زندگی در بنا را کنار گذاشته و به خود کالبد پرداختهاند.
پرهیزکاری در ادامه با اشاره به اهمیت جزئیات زندگی روزمره در نقشههای معماری بیان کرد: برای مثال، نقشههایی که از بناهای تاریخی ترسیم شده، معمولاً بدون نمایش مبلمان یا جزئیات زندگی روزمره است. حال آنکه در گذشته، حتی محل رختخواب و نحوه چیدن آن بر طراحی داخلی تأثیر میگذاشته است.
او به تحول تدریجی معماری از دورههای پیش از تاریخ تا دورههای قاجاری اشاره کرد و افزود: این سیر تحول را میتوان از خانههای بسیار ساده پیش از تاریخ تا خانههای پیچیده امروز دید. در گذشته، یک فضای اصلی به نام «فضای سکنی» برای همه فعالیتهای زندگی وجود داشت و یک پستو یا انبار کوچک برای ذخیره محدود مواد غذایی. اجاق، جزو لاینفک این فضا بود. این ساختار ساده به مرور به تفکیک اتاق نشیمن، خواب و دیگر بخشها تبدیل شد.
وی ادامه داد: با مطالعه یکی از متون متوجه شدم در خانههای قزوین یک اتاق اصلی وجود داشته است که بعضاً به آن میگفتند تالار یا «شکمدریده» کنار این اتاق دوتا فضای ورودی بوده که به اصطلاح به آن میگفتند بروار. در بروجرد به همین اتاقها میگفتند قهوهخانه. چون کارکرد آن محلی بوده است برای آماده کردن قهوه برای مهمانها. تصور کنید امروز با اتاقی به نام قهوهخانه مواجه شویم ولی هیچ اطلاعی از اینکه در آن زمان به چه شکل در آن محل قهوه درست میکردند نداشته باشیم. در قزوین هم احتمالاً خانههایی با این ویژگی داشتیم چون من به سندی دست یافتم که به این موضوع اشاره کرده بود. صحبت من این است که یک فتجان قهوه تا چه میزان میتواند در معماری تاثیر داشته باشد.

او همچنین بر اهمیت حضور عناصر طبیعی و فرهنگی در معماری تأکید کرد و گفت: حتی عناصر حیاط مانند حوض یا درختان که بخش جداییناپذیر تجربه زیستی بودهاند، در بسیاری از نقشهها ثبت نشدهاند. اینها همه نشان میدهد که معماری در پیوند کامل با زندگی انسان است و نمیتوان آن را جدا از بستر فرهنگی و اجتماعی مطالعه کرد.
پرهیزکاری در پایان اذعان کرد: همین نگاه باعث شد که من، با وجود آنکه تخصصم باستانشناسی نبود، وارد این حوزه شوم. معتقدم معماری قزوین، چه در دورههای تاریخی و چه در قرون اخیر، ریشه در معماری پیش از تاریخ دارد. در این مسیر، برای کار علمی لازم بود زبان باستانشناسی را بیاموزم، زیرا حتی نقشههای باستانشناسان با نقشههای معماران متفاوت است. مطالعه محوطههای مختلف در فلات ایران و بهرهگیری از راهنمایی متخصصان، بخشی از این فرآیند بود. در واقع هدف نهایی، شناخت معماری پیش از تاریخ قزوین بهعنوان کلید فهم بهتر معماری امروز است.
کتاب «خوانش قزوین در بستر فلات ایران؛ هزاره هشتم تا قرن هشتم قبل از میلاد (ادوار پیش از تاریخ)» تالیف مهرزاد پرهیزکاری با ۳۰۰ صفحه و شمارگان ۳۰۰ نسخه به تازگی از سوی انتشارات رهآورد مهر منتشر شده است.
نظر شما