سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ کتاب «به بهانه حقوق زنان ظهور فموناسیونالیسم» نوشته سارا آر. فاریس با ترجمه مهدیس صادقی پویا به تازگی توسط نشر افکار جدید منتشر شد.
این کتاب واکاوی دقیقی از پدیدهای است که نویسنده آن را «فموناسیونالیسم» مینامد؛ ترکیبی از فمینیسم، ناسیونالیسم و سیاستهای ضد مهاجرتی که در دهههای اخیر در اروپا و برخی جوامع غربی سر برآورده است. فاریس با تمرکز بر سه کشور فرانسه، هلند و ایتالیا، نشان میدهد چگونه گفتمانهای رسمی درباره حقوق زنان، به ابزاری در خدمت سیاستهای مهاجرتی سختگیرانه و نژادپرستانه تبدیل شدهاند.

در این تحلیل، فریس بهوضوح روندی را ترسیم میکند که در آن دولتها، احزاب راستگرا و حتی برخی گروههای فمینیستی، با تأکید بر «نجات زنان مهاجر» از فرهنگهای بهاصطلاح «عقبمانده»، به تقویت تصویری از مهاجران، بهویژه مسلمانان، بهعنوان تهدیدی علیه ارزشهای غربی میپردازند. او نشان میدهد که چگونه مفاهیمی مانند آزادی، برابری جنسیتی و سکولاریسم، در این چارچوب به شکلی گزینشی بهکار گرفته میشوند تا مرزهای فرهنگی و نژادی را تثبیت کنند. یکی از نکاتی که فاریس به آن توجه دارد، نقش زنان در این پروژههای سیاسی است. برخلاف تصور رایج که زنان را قربانی این گفتمانها میداند، او به حضور فعال برخی زنان در شکلدهی و تقویت ناسیونالیسم فمینیستی اشاره میکند. از زنان سیاستمدار راستگرا گرفته تا فمینیستهایی که در همکاری با ساختارهای قدرت، به بازتولید نگاه برتریجویانه فرهنگی نسبت به جوامع مهاجر میپردازند. فاریس این پدیده را «همدستی فمینیستی با قدرت ناسیونالیستی» میخواند.
همچنین این کتاب با مستندسازی چگونگی عملکرد فرایند «کالاییسازی مراقبت» که منجر به توسعه بازار نیروی کار زنان مهاجر به عنوان پرستار (کودک، سالمند و…) شده است، روشهای پیچیدهای را که زنان مهاجر مسلمان و غیرغربی از طریق آنها تبدیل به اصلیترین ارائهکنندگان (نیروی) بازتولیدگری اجتماعی در شرایط افزایش تقاضای خدمات مراقبتی شدهاند بررسی خواهد کرد.
علاوه بر این از طریق تحلیل دادههای مربوط به عملکرد اقتصادی مهاجران غیرغربی بین سالهای ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۳، و بخشها و جریانهای اشتغالی که در آنها حضور داشتهاند، نشان خواهد داد که زنان مهاجر غیر غربی و مسلمان نه تنها از این بحران جان سالم به در بردند، بلکه نرخ اشتغال و فعالیتهای آنها در این بازه زمانی افزایش نیز یافته است. بر خلاف مردان مهاجر غیر غربی که اغلب میباید در بخشهای اقتصادی به دنبال کار باشند که روشهایی مانند انتقال یا تعطیلی سایتهای تولیدی به سادگی و به منظور کاهش نیروی کار تحت عنوان ابزارهای «مدیریت بحران» مورد استفاده قرار میگیرند زنان مهاجر غیر غربی بیشتر و بیشتر در اقتصاد مراقبتی و خدمات خانگی استخدام میشوند. این همان بخشی است که عملیات مدیریت بحران سنتی سرمایه در آن به کار گرفته نمیشود.
در نهایت در این کتاب از طریق بررسی فلسفۀ نولیبرالی برنامههای ادغام مدنی که از آغاز قرن بیست و یکم و از سوی کمیسیون اروپا ارائه شدهاند، به تحلیل استفاده از زمینههای مختلف برابری جنسیتی در کارزارهای ضد اسلام و ضد مهاجرت میپردازد. همچنین جزئیات دستور کار نولیبرالی مرتبط با کار و اشتغال را که به مهاجرت تخصصی اولویت میبخشد و مسأله ادغام مهاجران را در چارچوب نوعی مسئولیت شخصی و مشارکت اقتصادی مورد ارزیابی قرار میدهد بررسی میکند.
بررسی اجمالی فصول کتاب
فصل اول فموناسیونالیسم به بازسازی نوعی تبارشناسی انتقادی بسیج حقوق زنان در هلند فرانسه و ایتالیا، از سال ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۳ خواهد پرداخت. این فصل به بررسی جزئیات روشهایی میپردازد که سه حزب راستگرای ناسیونالیستی از طریق آنها و به شکلی فزاینده، پیرامون موضوع برابری جنسیتی سخن راندند، تا از این طریق، برنامههای کاری ضد مهاجرت و ضد اسلام خود را پیش ببرند. در این فصل همچنین، ردپای مشارکت برخی روشنفکران و سیاستمداران سرشناس فمینیست، سازمانهای زنان و فموکراتها در کارزارهای ضد مردسالاری اسلامی و برخورد منحصر به فرد زنان مسلمان با زن ستیزی و خشونت جنسیتی پیگیری و بررسی خواهد شد. ادعای اصلی این فصل این است که ایجاد فضایی مشترک که نیروهای مخالف یکدیگر مانند فمینیسم و ناسیونالیسم راستگرا بتوانند در آن به صورت مشترک، خشونت جنسیتی را نوعی مشخصه منحصر به فرد «دیگری» های مسلمان معرفی کنند ناشی از باور مشترک آنان به برتری ارزشهای غربی است.
فصل دوم، «فموناسیونالیسم پوپولیسم نیست» با این بحث آغاز میشود که چگونه جامعهشناسان و دانشمندان علوم سیاسی در دهه گذشته بهرهبرداری احزاب راستگرا را از برابری جنسیتی به مثابه نوعی عوامگرایی ارزیابی کردهاند. استدلال اصلی این فصل با به چالش کشیدن این نگرش این است که مفهوم عوامگرایی هیچ ارتباطی با مرکزیت و محوریتی که این احزاب به بحث برابری جنسیتی دادهاند، ندارد. در عوض و به باور نویسنده اگر هدف ما شناخت و درک دلایل اهمیت ویژهای است که به طور ناگهانی و البته ابزاری به وسیله احزاب راست گرا به مسائل فمینیستی داده شده است باید به نظریههای ناسیونالیستی که در محتوای فمینیسم پسااستعماری و مطالعات انتقادی نژادی مطرح شدهاند، توجه ویژه داشته باشیم بدین منظور در این فصل به بررسی ظهور و اوجگیری فموناسیونالیسم در شرایط تاریخی استعمارزدایی از کشورهای غیر غربی و استعمار مجدد سوژههای غیر غربی در اروپا و در غرب پرداخته شده و همچنین تلاش شده تا ارتباط میان این مباحث و مفاهیم «نژادی سازی جنسیتزدگی و جنسیتیسازی نژادگرایی» بررسی شود.
در فصل سوم مولف «سیاستهای ادغام و نهادیسازی فموناسیونالیسم»، به قانونگذاریهای اخیر درباره سیاستهای ادغام مدنی که در کشورهای هلند، فرانسه و ایتالیا بین سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۳ از سوی دولتهای نولیبرال و با حمایت احزاب ناسیونالیست به اجرا درآمدهاند، پرداخته و با تمرکز بر برنامههای ادغام مدنی نشان میدهد که چگونه برابری جنسیتی و حقوق زنان از جمله ارزشهای بسیار مهمی هستند که مهاجران ناچار به پذیرش و درونیکردنشان میشوند. در حالی که تفاسیری که از تأثیرگذاری سیاستهای ادغام مدنی ارائه میشود، بر این ادعا پافشاری میکنند که برابری جنسیتی اعمال شده در این سیاستها، نشانگر ماهیت لیبرالی و مخالفت آنها با ملیگرایی (و گاهی نژادگرایی) هستند، تلاش نویسنده این است که نشان دهد آنچه در واقعیت در جریان است، به طور کامل خلاف این ادعاست و اینکه سیاستهای ادغام، مدنی ملموسترین و موذیانهترین اشکال نهادیسازی فموناسیونالیسم به عنوان نوعی صورتبندی ایدئولوژیکی است.
فصل چهارم «فموناسیونالیسم نولیبرالیسم و تولید اجتماعی»، به بررسی یکی از نقاط همگرایی ضداسلام سیاستهای ناسیونالیستی و نولیبرالی یعنی سیاستهای مربوط به ادغام اقتصادی زنان مهاجر غیر غربی که به وضوح نادیده گرفته شده، اختصاص داده شده است. مولف این بررسی را با نشان دادن این مسأله آغاز میکند که تلاش برای افزایش مشارکت این زنان در عرصه اشتغال در نظامهای اشتغال محور چارچوببندی شده است. پس از آن تلاش میکند نشان دهد که تفسیر این سیاستها به خصوص از جانب برخی سیاستمداران برجسته فمینیست سازمانهای زنان و نهادهای برابری جنسیتی دولتی که به صورتی فعالانه در حال سوق دادن زنان مهاجر غیر غربی (مسلمان یا غیر مسلمان) به سمت بخشهای مراقبت و خدمات خانگی (تولید اجتماعی) بر این اساس است که این بخشها عموماً بخشهایی «زنانه» تلقی می شود. تناقض بیشتر زمانی آشکار میشود که به یاد میآوریم این دقیقاً خلاف تقسیم کار جنسیتی مردان در سپهر عمومی و زنان در سپهر خصوصی است. فمینیستها در طول تاریخ مبارزات فمینیستی با آن به مقابله برخاستهاند.
فاریس نوشته است: «برای فهم بهتر امکان و مسیر ظهور چنین تناقضهایی، به گمان من بهتر است به بازسازی تبارشناسی پیچیده فمینیستی استقلال اقتصادی و مفاهیم مربوط به کار بازتولیدی که به صورت تاریخمند در نقطه مقابل تولید اجتماعی قرار گرفته است، بپردازیم. این بازسازی انتقادی به ما در درک بهتر اینکه چرا برخی فمینیستها و فموکراتها با ایدئولوژی فموناسیونالیسم همگرا شدهاند، کمک خواهد کرد.»
فصل پنجم، «اقتصاد سیاسی فموناسیونالیسم»، بر این نکته تأکید میکند که سیاستهای دوگانه به کار گرفتهشده درباره مهاجران که در آنها، مردان، «دیگریهای خطرناک»، و زنان، «قربانیهای نیازمند نجات» تعریف میشوند از نوعی منطق سیاسی اقتصادی پیروی می کنند. استدلال اصلی من در این فصل این است که نیاز اصلی امروز ما، بازاندیشی و به چالش کشیدن فرضیه رایجی است که در آن، زنان و مهاجران سازنده نوعی «ارتش ذخیره نیروی کار» هستند.
فاریس در این زمینه چنین نوشته است: «با تحلیل نقش استراتژیک زنان مهاجر غیرغربی چه مسلمان و چه غیرمسلمان در بخش تولید اجتماعی مراقبت و خدمات خانگی و با در نظر گرفتن عقبنشینی دولت از سازوکارهای مراقبت عمومی، افزایش سن جمعیت و مشارکت گسترده زنان اروپای غربی در بازار کار، تلاش میکنم نشان دهم که نیروی کار ارزان زنان مهاجر تبدیل به عنصری اساسی برای بخش تولید اجتماعی جوامع و اقتصاد اروپای غربی شده است. حتی نرخ اشتغال زنان مهاجر در بخش مراقبت و خدمات خانگی طی بحران اقتصادی اخیر درست برخلاف اشتغال مردان مهاجر در بخشهای دیگر، رشد نیز داشته است، این خود شاهدی است بر نوعی تفاوت اساسی بین نیروی کار مهاجران مرد و زن در جوامع معاصر اروپای غربی. زنان مهاجر بر خلاف همتایان مردشان به نوعی ارتش جاری نیروی کار تعلق دارند این دستهبندی ما را در رمزگشایی از منطق اقتصادی ای که ورای بازنمایی زنان مهاجر مسلمان غیرغربی به عنوان «سوژههای قابل نجات» وجود دارد، یاری خواهد رساند.»
در نهایت اینکه هدف از تحلیلهای ارائه شده در این کتاب فهم بیشتر و بهتر این موضوع است که چگونه به کارگیری حقوق زنان در کارزارهای بیگانههراسی، تنها محدود به لفظپردازیهای سیاسی نیست، بلکه به تحلیلی جزئیتر از مبانی اقتصاد سیاسی چنین کاربردهایی نیاز داریم تا نه تنها نقدهایی پرقدرتتر از آن ارائه کنیم، بلکه مشخصاً بتوانیم با ابداع اقدامات سیاسی جایگزین با عواقب ویرانگر آنها به مقابله برخیزیم.
کتاب «به بهانه حقوق زنان ظهور فموناسیونالیسم» نوشته سارا آر. فاریس با ترجمه مهدیس صادقی پویا در ۳۱۷ صفحه به بهای ۳۸۰ هزار تومان از سوی نشر افکار جدید منتشر شده است.
نظر شما