به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اخیراً کتاب «کار رمان» نوشته جوزف اپستاین با ترجمه سولماز کاکایی در نشر عینک منتشر شده است. این اثر در ۱۷ بخش تقسیمبندی شده و نویسنده در بخش اول تأکید کرده که رمان بر خلاف دیگر شکلهای ادبی، حقیقت مهمی را روشن میکند که در هیچ جای ادبیات و هیچ جای دیگر در دسترس نیست. در بخش دوم کتاب، تذکر داده که بهترین رمانها و داستانها همگام با خوانندهشان تغییر میکنند و با هربازخوانی باقی عمر بهتر میشوند؛ در بخش سوم نیز اشاره کرده دانشی که فرد از طریق خواندن رمان کسب میکند، تفاوت دارد با دانش کسب شده از طریق خواندن تاریخ، زندگینامه، علوم، نقد، پژوهش و هرچیز دیگر. در بخش چهارم کتاب درباره پیرنگ رمان مباحثی مطرح شده و در بخشهای دیگر نیز درباره قابلیتهای رمان، راز بزرگش، یادکرد سه رماننویس سبکمحور، چالشهای تدریس رمان، نحوه قضاوت در میزان قدرت یک رمان، رابطه رمان و زمان، فرمهای فرعی این قالب ادبی، فواید رمانخوانی، معرفی تعدادی از رمانهای کمتر شناخته شده ولی ارزشمند، تصویر جهان بدون داستان و تعریف رمان جدی.
انتشار این اثر کاربردی در شناخت همهجانبه رمان بهانهای شد تا در گفتوگو با سولماز کاکایی، مترجم این کتاب، به بررسی دیدگاههای جوزف اپستاین در باب رماننویسی بپردازیم.
کتابهای مختلف و متنوعی درباره داستان و داستاننویسی نوشته و منتشر میشوند. «کار رمان» بین این کتابها چه ویژگیای داشت که به ترجمهاش ترغیب شدید؟ آیا خودتان رمان زیاد میخوانید و علاقه شخصی به رمان در ترجمه این کتاب دخیل بوده است؟
کتاب ابتدا از سوی آقای حبیب پیریاری، دبیر ترجمه انتشارات عینک، پیشنهاد شد که با توجه به دقت نظر و شناخت عمیق وی از ادبیات، در درجه اول به انتخابش اعتماد دارم. در ادامه خوشبختانه وقتی کتاب را مطالعه کردم متوجه شدم که مسأله نویسنده تا حد زیادی با دغدغه و ذهنیت من در زمینه ادبیات همراستاست؛ اینکه رمان در جهان مدرن بسیار مهم است، که برای من هم هرگز یک سرگرمی نبوده و ضرورت بوده است. نه فقط وقتی که رشته دانشگاهیم بود و نه فقط وقتی که بخشی از شغلم به آن مربوط بود، بسیار پیشتر از اینها هم ادبیات برای من جدی بوده و اساساً بشر را بی داستان نمیتوانم متصور شوم و عالیترین شکل داستان رمان است. این اشتراک ذهنی، من را ترغیب کرد که حتماً کتاب را به فارسی برگردانم که افراد با دغدغه مشابه هم پاسخ برخی از پرسشهای خود را بیابند.
یکی از ویژگیهای کتاب «کار رمان» این است که بهجای بحثهای کارگاهی و فنی و آموزشی درباره رماننویسی، از رمان و پیوند آن با زندگی حرف میزند. قبول دارید که این کتاب بیشتر درباره چگونه رمان خواندن و نقش رمان در پیدا کردن نگاهی عمیق به زندگی و جهان و آدمها و پیچیدگیهایشان است، تا درباره چگونه نوشتن رمان؟
بله دقیقاً همینطور است. کتابهای بسیاری برای آموزش داستاننویسی به طور کلی ترجمه شدهاند و خیلی هم کتابهای مفید و لازمی هستند و نمونههای تالیفی ارزشمند و درجه یکی هم داریم. از این نظر میتوان گفت منابع کافی و غنی داریم. قبل از رسیدن به این مرحله اول باید به این موضوع بپردازیم که در دوره اینترنت پرسرعت، هوش مصنوعی و فراوانی سریال، آیا رمان هنوز خواندنیست و اگر هست بشر با رمان چه ارتباطی دارد که با آنهای دیگر ندارد؟ «کار رمان» از همین زاویه به ماجرا نگاه میکند و تفاوت این شکل روایی را با دیگر اشکال روایت شرح میدهد.
نکته دیگر این است که نویسنده در این کتاب ما را به یک گردش کوتاه در تاریخ رمان، از سروانتس تا داستایفسکی و تولستوی و پروست و کوندرا میبرد و نقشه راهی برای رمانخوانی بهدست میدهد. آیا میتوان گفت که در این کتاب، در عین اختصار و فشردگی، با تصویری از تاریخ رمان، با همه تنوع و گستردگی آن، مواجهیم؟
درست است. این کتاب با وجود حجم کم، بسیار پرارجاع است؛ البته خلاصه تاریخ ادبیات ارائه نمیدهد؛ حداقل نه به آن شکلی که برایمان آشنا و تکراری است. تاریخِ اندیشیدن از مسیر رمان را شرح میدهد و ما را به سفری درون رمان میبرد تا نوع خاصی از بینش و تفکر انسانی را کشف کنیم. نقشه راهی به دستمان میدهد که مسیر ذهن و زندگی خودمان را بیابیم و از طریق مرور تاریخ این بینش و جهانبینی، رمان و جایگاهش در زندگی مدرن را بهتر بفهمیم.

اپستاین معتقد است که سبک در رمان آنقدرها مهم نیست و برای نوشتن رمان بزرگ، قلب بزرگ لازم است؛ او کشمکشهای اخلاقی و پیچیدگیهای جهان و انسان را لازمه نوشتن رمان بزرگ و جدی میداند. در واقع اپستاین بیشتر از فلسفه رمان حرف میزند و از اینکه رماننویس خوب کسیست که جهانبینی عمیق و دید وسیع داشته باشد و پیچیدگیها را ببیند. چنین نگاهی چقدر میتواند برای داستاننویسی امروز ما راهگشا باشد؟
چنین نگاه جسورانه، عمیق و الهامبخشی قطعاً راهگشاست؛ در دورهای که افراط در فرم و تکنیک، نفس رمان را گرفته، دید اخلاقی و انسانی، زندگی تازهای به رمان میبخشد. مخاطب امروزی باید پیچیدگی محتوا و ارتباط فلسفی و انسانی را در رمان ببیند تا قدردان این شکل از روایت باشد. نویسنده امروزی باید در درجه اول با همین دید آغاز به کار بکند تا بتواند مخاطب خود را بیابد و جذب کند.
نکته دیگر بهروز بودن کتاب است. مثلاً از تاثیر فضای مجازی بر رمان حرف میزند، یا از تاثیر تراپی و نزاکت سیاسی که مسائل روز هستند.
یکی دیگر از دلایلی که من را به ترجمه این کتاب علاقهمند کرد همین بود؛ اینکه نویسندهی آن، رمان را دقیقاً در موقعیت کنونی بررسی کرده با همه چیزهایی که احاطهاش کردهاند: نزاکت سیاسی به جای اخلاق که خودبه خود بدترین نوع سانسور را در ادبیات به همراه دارد، فرهنگ تراپی که وارد قلمروی میشود که اتفاقاً به رنج و تناقض نیاز دارد نه نسخه فوری درمان، روایتهای تصویری مسلط بر ذهن مخاطب مدرن به جای روایت کلمهمحور، فضای مجازی که با سرعت بالای دیده شدن و خوانده شدن فرصت تامل را از مخاطب میگیرد. «کار رمان» بر تحقق رمانخواندن و رماننوشتن در عصر حاضر با قلب بزرگ، با نگاه تماماً انسانی و با اجتناب از مغلطههای مدرن تاکید دارد و اصولاً زیستن در عصر حاضر، این گونه امکان خواهد داشت.
نظر شما