شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۰۹:۲۴
«کتیبه شرق»؛ ۸۰ سال کتاب فروشی با عشق، تعهد و خاطره

کرمانشاه- در قلب شلوغی کرمانشاه، کتاب‌فروشی «کتیبه شرق» بیش از هشتاد سال است که ایستاده؛ ساده، آرام و وفادار به فرهنگ. جایی که عشق به کتاب، از سود فراتر رفته و هنوز بوی تعهد از میان قفسه‌هایش به مشام می‌رسد.

سرویس استان‌های خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - سمیه نوری: اگر از خیابان مدرس عبور کرده باشید، بی‌تردید چشمتان به ویترین ساده اما پر رمز و راز کتاب‌فروشی‌ای افتاده که سال‌هاست بی‌سروصدا در هیاهوی شهر ایستاده؛ همچون پیرمردی باوقار که لبخندی آرام دارد، اما هزار داستان ناگفته در دل پنهان کرده است. اینجا «کتیبه شرق» است؛ نه صرفاً یک کتاب‌فروشی، بلکه بخشی از حافظه جمعی شهر کرمانشاه؛ مکانی که از دل دو کتاب‌فروشی قدیمی زاده شده، از «شرق» تا «کتیبه» و اکنون با تلفیق آن دو، می‌توان ردپایی از گذشته و حال را توأمان در آن به تماشا نشست.

اینجا بوی کاغذ کهنه با عطر کتاب نو درهم آمیخته و اگر دمی درنگ کرده و گوش بسپارید، صدای ورق خوردن خاطرات را خواهید شنید. در شلوغی بازار و ازدحام فروشگاه‌ها، این مغازه گویی مکانی است بیرون از زمان؛ سنگری برای کتاب و پناهگاهی برای دوستداران مطالعه. پشت پیشخوان این سنگر، مردی ایستاده که کتاب‌فروشی برایش صرفاً یک شغل نیست، بلکه شیوه‌ای از زیستن به شمار می‌رود.

علیرضا پدرام، فرزند رضا پدرام، وارث یکی از قدیمی‌ترین کتاب‌فروشی‌های کرمانشاه است. پدری که سال‌ها پیش، کتاب‌فروشی «شرق» را بنیان نهاد و آن را از بازار زرگرها به دل بازار کتاب آورد. اکنون فرزند او با ترکیب دو نام، «کتیبه شرق» را زنده نگه داشته و داستانی را روایت می‌کند که در آن، پای عشق، تعهد، مقاومت و خاطره در میان است.

با او به گفت‌وگو نشستیم؛ گپ‌وگویی صمیمانه میان کتاب‌ها، خاطرات و دغدغه‌هایی که گاه با آهی از ته دل همراه می‌شد. گفت‌وگویی که از دل آن، تصویر مردی ترسیم می‌شود که اگرچه از نبود حمایت دلخور است، اما همچنان دل در گرو کتاب دارد.

«کتیبه شرق»؛ ۸۰ سال کتاب فروشی با عشق، تعهد و خاطره

کتیبه‌ای از شرق

می‌گوید: بنیان‌گذار کتاب‌فروشی «شرق» در کرمانشاه هستم. پدرم این کتاب‌فروشی را حدود ۸۳ سال پیش راه‌اندازی کرد؛ مکانی برای کتاب و نوشت‌افزار. من نیز از حدود سال ۱۳۶۲ یا ۱۳۶۴ به وی پیوستم. سال‌ها در کتاب‌فروشی پدر فعالیت داشتم، شاگردی می‌کردم و آموخته‌هایی فراگرفتم و در سال‌های بعد، کتاب‌فروشی مستقلی با نام «کتیبه» تأسیس کرده و حدود ۱۵ تا ۱۶ سال آن را اداره کردم.

پس از درگذشت پدر، که حدود هفت هشت سال پیش رخ داد، مجدداً به مغازه پدری بازگشتم. به دلیل قدمت آنجا و خاطرات فراوانی که با آن داشتم، کتاب‌فروشی «کتیبه» را تعطیل کرده و به این مکان آمدم. نام کتاب‌فروشی در ابتدا «شرق» بود و با توجه به نام قبلی مغازه خودم که «کتیبه» بود، تصمیم گرفتم نام جدیدی برای آن انتخاب کنم: «کتیبه شرق».

کتاب‌فروشی یعنی تعهد

از همان دوران کودکی در کتاب‌فروشی بزرگ شده‌ام. با کتاب عجین بوده‌ام. کتاب برای من صرفاً یک کالا نیست، بلکه بخشی از زندگی است. حقیقتاً، کتاب‌فروشی هیچ توجیه اقتصادی ندارد؛ اما این عشق و تعهد است که مرا پابرجا نگه داشته است.

همواره تلاش کرده‌ام کتاب‌هایی عرضه کنم که باکیفیت بوده و از ناشران معتبر باشند. در بازار امروز، که از کتاب‌های جعلی و ترجمه‌های ضعیف اشباع شده است، مقاومت دشوار است. با این حال، سعی کرده‌ام سراغ کتاب‌هایی بروم که ارزش فکری داشته باشند. از همین‌رو، هیچ‌گاه به سراغ کتاب‌هایی که صرفاً فروش بالا دارند اما از محتوای تهی برخوردارند، نرفته‌ام.

می‌گوید: واقعیت آن است که با اینکه از قدیمی‌ترین کتاب‌فروشی‌های شهر هستیم، حتی یک‌بار هم مورد پشتیبانی قرار نگرفته‌ام؛ نه تسهیلات، نه حمایت و نه هیچ‌گونه مساعدتی. تنها خودم بوده‌ام و این قفسه‌های چوبی.

«کتیبه شرق»؛ ۸۰ سال کتاب فروشی با عشق، تعهد و خاطره

«قول شریفه» و درسی که از یک مشتری گرفتم

یکی از خاطراتی که همواره در ذهنم باقی مانده، مربوط به پیرمردی روستایی است که در زمستانی سرد به کتاب‌فروشی آمد. مردی لاغر اندام با سیمایی نورانی که از من کتابی درخواست کرد که در انبار موجود بود گفتم فردا صبح مراجعه کند و قول داد که ساعت ۹ صبح خواهد آمد.

اما همان شب برفی سنگین و فلج‌کننده‌ای بارید از همان برف‌هایی که مدرسه‌ها را تعطیل می‌کردند. با هزار زحمت حوالی ۱۰:۳۰ صبح به مغازه رسیدم. دیدم آن مرد پشت در مغازه در آن سرمای طاقت‌فرسا روی برف‌ها منتظر مانده بود.

با تعجب پرسیدم: آقا در این برف شدید چرا آمدید؟ پاسخ داد: شما گفتید ساعت ۹ اینجا باشم و به همین خاطر چه برف می‌آمد چه نمی‌آمد من باید ساعت ۹ اینجا می‌بودم زیرا قول، شریفه است.

این جمله، «قول شریفه است»، تا امروز در ذهنم باقی مانده و دریافتم که برخی افراد هنوز حرمت سخن خود را نگاه می‌دارند و همان زمان دریافتم کتاب فروش نیز باید همین‌گونه باشد؛ وفادار، متعهد و در هر شرایطی پایبند به عهد خود.

دهه هشتاد و نودی‌ها کتاب فروشی‌ها را زنده نگه داشته‌اند

می‌گوید: بسیاری بر این باورند که جوانان دیگر کتاب نمی‌خوانند؛ اما به نظر من دهه هشتادی‌ها و نودی‌ها هستند که کتاب‌فروشی‌ها را زنده نگه داشته‌اند. بیشتر مراجعه‌کنندگانم از همین نسل هستند، هرچند تحت تأثیر فضای مجازی قرار دارند.

اما مشکل آنجاست که اغلب کتاب‌هایی که خریداری می‌کنند، از محتوای خاصی برخوردار نیستند. نه اینکه مبتذل باشند، اما صرفاً جنبه هیجانی دارند و برای وقت‌گذرانی تهیه می‌شوند. تلاش می‌کنم کتاب‌های بهتری به آنان معرفی کنم، اما توان مقابله با فضای مجازی را ندارم. با این حال، هرگز تسلیم نخواهم شد.

«کتیبه شرق»؛ ۸۰ سال کتاب فروشی با عشق، تعهد و خاطره

روزی بانویی وارد کتاب‌فروشی شد و پرسشی عمیق و اندیشیده مطرح کرد: «اگر فردی در طول زندگی‌اش تنها بتواند یک کتاب را مطالعه کند، شما چه کتابی را به وی پیشنهاد می‌کنید؟»

این پرسش ساده اما معنادار، مرا به تفکر واداشت، چراکه انتخاب تنها یک کتاب، مسئله‌ای بسیار دشوار و پیچیده به شمار می‌رود. بر این باور بودم که هیچ کتابی به تنهایی قادر نیست تمامی نیازها، پرسش‌ها و تجربه‌های زندگی یک انسان را پاسخگو باشد.

اما آن بانوی مشتاق و مُصر، بر دریافت پاسخی روشن پافشاری می‌کرد. پس از لحظاتی تأمل، با وجود باور به گستردگی و تنوع نیازهای مخاطبان، کتاب «شازده کوچولو» را به عنوان گزینه‌ای بی‌زمان و جهانی معرفی کردم؛ اثری که با زبانی ساده اما ژرف، به مفاهیمی چون دوستی، محبت، مسئولیت و معنای زندگی می‌پردازد و برای تمامی سنین آموزنده و دلنشین است.

این تجربه برایم یادآور شد که گاه، یک کتاب می‌تواند دریچه‌ای باشد به قلب مسائل بنیادین انسانی و در میان انبوه آثار انتخاب کتابی که به‌جا و به‌موقع باشد هنری است که هر کتاب‌فروش باید آن را بیاموزد.

«کتیبه شرق»؛ ۸۰ سال کتاب فروشی با عشق، تعهد و خاطره

آرزوی ساده‌ی یک کتاب‌فروش

امیدوارم روزی فرا رسد که در هر خیابان، چندین کتاب‌فروشی مشاهده شود؛ کتاب‌فروشی‌هایی واقعی نه صرفاً فروشگاه‌هایی با ظاهر کتاب‌فروشی جاهایی که کتاب را بفروشند نه کالا.

اینجانب به عنوان کوچک‌ترین عضو این جامعه تنها تلاش کرده‌ام صادقانه عمل کنم و اگر از ادعا پرهیز کنیم هنوز نیز بر سر عهد خود ایستاده‌ام؛ عهدی که شریفه است.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

تازه‌ها

پربازدیدترین