سرویس میهن و مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)؛ گلستان جعفریان، نویسنده و فعال در حوزه ادبیات پایداری و دفاع مقدس، تا کنون آثار متعددی در این زمینه منتشر کرده است. او در آخرین اثر منتشر شده خود با عنوان «پاییز آمد»، به روایت عاشقانهای از زندگی شهید احمد یوسفی، فرمانده واحد مهندسی رزمی سپاه ناحیه زنجان و فخرالسادات موسوی، همسرش پرداخته است. این کتاب توانست با استقبال خوبی مواجه شود و در شمار آثار پرفروش انتشارات سوره مهر قرار گیرد. ضمن اینکه مقام معظم رهبری بر آن تقریظ نوشتند و این باعث توجه بیشتری به کتاب شد.
کتابی که روایت خاطرات فخرالسادات موسوی، همسر سردار شهید احمد یوسفی است، روایتی که متفاوت با سایر خاطرات حوزه دفاع مقدس است. نویسنده در این اثر سعی کرده فارغ از روایت کلیشهای که از خاطرات جنگ در ذهن داریم زندگی زنی جوان را به مخاطب نشان دهد که شبیه یک انسان معمولی زندگی میکند با این تفاوت که همسرش در جنگ حضور دارد و او باید تنها زندگی را اداره کند. در عین حال زنی که یادش نرفته که زندگی به جنگ گره خورده و باید در عین اینکه خانه را اداره کند و مادر هم باشد اما همسری است که شوهرش را دوست دارد و با او در این زندگی دشوار همراه و همدل است. به عبارتی جعفریان در کتاب «پاییز آمد» سعی کرده زندگی زن و شوهری را به تصویر بکشد که مانند مردم معمولی زندگی میکنند، اما با جنگ درگیری بیشتری دارند، اما خودشان و روابط صمیمانه عاشقانه حتی در دل جنگ را فراموش نکردند. همین چند سطر کافی است تا دریابیم گلستان جعفریان درصدد برآمده تا روایت متفاوتی از زندگی در دل جنگ را روایت کند. با جعفریان درباره متفاوت نوشتن از جنگ گفتوگو کردیم و او به سوالات ما پاسخ داده است.
بسیاری از پژوهشگران حوزه دفاع مقدس بهدنبال بازنمایی نقش مستقل زنان در دوران جنگ هستند. شما نیز در چند اثر خود به روایت زندگی و تجربههای زنان پرداختهاید. در این روایتها، دقیقاً بهدنبال چه هستید و بر چه جنبههایی تأکید دارید؟
این مسئلهای است که من بهتدریج و در طول زمان به آن دست یافتم؛ اینکه در حوزه زنان و ادبیات پایداری، به دنبال چه چیزی هستم. شاید حدود سه دهه پیش که نوشتن را آغاز کردم، این موضوع برایم چندان روشن نبود و بیشتر آن را به دست سوژه میسپردم؛ سوژهای که مرا هر جا میخواست با خود میبرد. اما بهمرور زمان دریافتم که آنچه در بحث جنگ و زنان در تاریخ کشور ما رخ داد، در واقع این بود که امکان یافتن نقش مستقل زنانه را، فراتر از تحصیلات یا کسب مهارت، فراهم کرد.
زنی که خانهدار بود و تنها نقش مادری داشت، توانست به شخصیتی تأثیرگذار در جامعه تبدیل شود. بهنظر من، انقلاب و جنگ در رسیدن زنان به استقلال نقش مؤثری داشتند. زنانی که حتی خانهدار بودند، مادر بودند و تحصیلات آکادمیک نداشتند، به زنانی مستقل تبدیل شدند؛ زنانی که یاد گرفتند رانندگی کنند، و آموختند اگر ماشینشان در مسیر مدرسه فرزندشان خراب شد، چگونه آن را تعمیر کنند.
شرایط خاص آن دوران، این زنان را از فضاهای بسته خانه یا بهبیان بهتر، از نقش صرفاً مادری وارد عرصه اجتماع کرد و نشان داد که زنان ما در این حوزه نیز میتوانند بسیار موفق باشند. پیش از انقلاب، تصور غالب از نقش زن در جامعه این بود که حتماً باید به دانشگاه برود، تحصیل کند و در نهایت معلم، مهندس یا پزشک شود. اما آنچه در حوزه ادبیات پایداری برای من جالب توجه است، مسئله استقلال زن است؛ اینکه چگونه دختری ۱۸ ساله، پس از شهادت یا اسارت همسرش، ناگهان با شرایطی مواجه میشود که ناگزیر است چرخ زندگی را به تنهایی به حرکت درآورد.
تمام مسئولیتهایی که عرفاً به عهده مرد بوده است یعنی نقشهای اجتماعی و وظایف بیرون از خانه ناخودآگاه بر دوش او قرار میگیرد و در عین حال، باید مدیریت امور داخل خانه را نیز بر عهده بگیرد. این موضوع برای من بسیار جذاب و الهامبخش بوده است، چون به عنوان کسی که متولد دهه پنجاه هستم، در مادر خود بیشتر نقش خانگی او را میدیدم.
در آثارم، همواره تلاش کردهام این بُعد از حضور اجتماعی زن را بهگونهای پررنگ و ملموس به تصویر بکشم.
چه عواملی موجب شد کتاب «پاییز آمد» دیده شود؟ به نظر شما وجه تمایز این اثر با سایر آثار حوزه ادبیات پایداری چیست؟ آیا نسل جوان امروز توانسته با این کتاب ارتباط برقرار کند؟
از مقطعی به بعد، من دیگر چندان بهدنبال پذیرش کار و سفارش نبودم. بهعبارت دیگر، تخصص و تجربیاتی که در آثار پیشین کسب کرده بودم این امکان را برایم فراهم ساخت که در انتخاب موضوعات و شخصیتها دست به گزینش بزنم؛ یعنی بتوانم تصمیم بگیرم که درباره چه کسی کار کنم و درباره چه کسی نه.
کتابهای «روزهای بیآیینه» و «پاییز آمد»، هر دو از جمله آثاری هستند که در آنها راویها را خودم انتخاب کردم؛ انتخابهایی که پشت هر یک، دلایل مشخص و روشنی وجود داشت.
منیژه لشکری در «روزهای بیآیینه»، همان دختر ۱۹ سالهای است که در همان سن، دارای پسری دوماهه است و همسرش به عنوان مفقودالاثر اعلام میشود. او میماند با انتظاری طولانی، یک زندگی و پسری که بهشدت به حضور مادر نیاز دارد
آنچه در این روایت برای من برجسته و تأملبرانگیز بود، توانمندی دختری ۱۹ ساله است که در خانوادهای نسبتاً مرفه پرورش یافته و اکنون باید مدیریت یک انتظار ۱۸ ساله را برعهده گیرد. نقشی که او در این کتاب ایفا میکند، بسیار پررنگ است. منیژه در این روایت، زنی است که نگاهی ایدئولوژیک به جنگ ندارد. خود او در جایی توضیح میدهد که «جنگ مثل طوفانی به زندگی من زد و من طوفانزده بودم؛ کسی که طوفانزده است، چارهای جز مقاومت ندارد.»
او تأکید میکند که هیچگاه ادعای انقلابیگری نداشته و صرفاً میخواسته مادر باشد؛ عاشق همسرش بوده و ۱۸ سال انتظار را پذیرفته تا او از اسارت بازگردد. در اینجا، ما با زنی مواجهایم که نقشهای «مادرانگی» و «عاشقانگی» را توأمان ایفا میکند؛ مفاهیمی که در زن ایرانی بهشدت پررنگ هستند.
در حالی که همه اطرافیانش او را به ازدواج مجدد تشویق میکردند و میگفتند همسرت مفقودالاثر است و فرزندت را به خانواده همسر بسپار، او ایستادگی میکند و به گواه دل خود باور دارد که همسر خلبانش بازخواهد گشت. این زن، با همان روحیه مادرانه و عاشقانه، پسرش را به موفقیت میرساند (او دندانپزشک میشود) و سرانجام، همسرش نیز از اسارت بازمیگردد و خانواده بار دیگر شکل میگیرد.
در مقابل، کتاب «پاییز آمد» تصویری کاملاً متفاوت ارائه میدهد. در این اثر، با زنی مواجه هستیم که برخلاف منیژه، بهشدت دارای رویکردی ایدئولوژیک است. او دختری انقلابی است، از اعضای گروههایی که با ملیشیا (شبه نظامی) و مجاهدین مبارزه میکردند. این در حالی است که خانوادهاش، بهویژه مادرش، بهشدت با فعالیتهای او و ازدواجش با یک نظامی مخالف هستند.
با این حال، او با یک پاسدار ازدواج میکند و از آنجا که زنی صاحب تفکر و تصمیمگیرنده است، مسیر زندگی خود را با آگاهی و انتخاب آگاهانه پیش میبرد. این دو شخصیت، دو رویکرد کاملاً متفاوت نسبت به جنگ، زن، و زیست اجتماعی را بازنمایی میکنند.
در «پاییز آمد»، ملاک و معیار، «عشق» است؛ موضوعی که بهگمان من، برای نسل امروز بسیار مهم است و جوانان به آن علاقهمندند. آنها عشق را نقطه آغاز کمال زندگی میدانند و باور دارند که با انتخاب عشقی درست، مسیر زندگی کامل خواهد شد.
این کتاب نیز بر همین اساس شکل گرفته است. من معتقدم ادبیات پایداری برای آنکه از کلیشهها فاصله بگیرد، باید مبتنی بر نیازسنجی روز جامعه باشد؛ باید بداند که چه چیزی امروز برای مردم مهم است. «پاییز آمد» دقیقاً بر همین نقطه تأکید دارد، عشق.
این کتاب دارای یک روایت عاشقانه است؛ اما لایهای درونی نیز دارد که از منظر من، به نوعی فلسفه ادبیات را بازتاب میدهد. عشقی که در این اثر به تصویر کشیده میشود، نه یک عشق اسطورهای، بلکه عشقی واقعی است؛ با سختیها و زیباییهای خاص خودش.

مقام معظم رهبری در تقریظی که بر کتاب «پاییز آمد» نوشتند، تأکید کردند که روایت صادقانه کتاب ایشان را خجالتزده کرده است. بهنظر شما، چه مؤلفه یا عاملی در روایت کتاب باعث بروز چنین واکنشی از سوی ایشان شده است؟
مقام معظم رهبری این کتاب را «روایتی صادقانه» توصیف کردند، این تعبیر برای من بسیار سنگین و تأثیرگذار بود. فرمایش ایشان که «ما از خواندن این کتاب خجالتزده میشویم»، واقعاً مرا متأثر کرد و باعث شد احساس مسئولیتی مضاعف نسبت به این روایتها داشته باشم. بیش از هر چیز، این جمله ایشان برایم دردناک و تأملبرانگیز است؛ چرا که این دو نفر از ارزشمندترین داشتههایشان گذشتند و این فداکاری، بسیار بزرگ و جانکاه است.
در ابتدا تصور میکردم که این کتاب بتواند مورد استقبال مخاطبان قرار بگیرد، اما هرگز فکر نمیکردم که مقام معظم رهبری شخصاً آن را مطالعه و برای آن تقریظی مرقوم فرمایند. نکته قابل توجه برایم این بود که تقریظ ایشان دقیقاً همان دغدغهای را بازتاب میداد که من در دل داشتم؛ عشقی عمیق و خالصانه که میان دو انسان شکل گرفته و باعث رشد شخصیتی هر دوی آنها شده است.
با توجه به اینکه «پاییز آمد» به خاطرات همسر یک شهید میپردازد و در حالی که آثار با کیفیت اندکی در حوزه ادبیات دفاع مقدس به نقش زنان میپردازند، ارزیابی شما از جایگاه زنان در روایتگریهای دفاع مقدس چیست؟ چرا این نقشها کمتر دیده شدهاند و شما شخصاً چگونه به این موضوع نگاه میکنید؟
در این کتاب، به نقش همسران شهدا میپردازم که امروزه کمتر مورد توجه قرار گرفته است؛ در حالی که آنها نقشی بسیار پررنگ و اثرگذار در این مسیر ایفا کردهاند. من زمانی به این سبک نگارش روی آوردم که خواستم نشان دهم زنان این سرزمین چگونه با گذشت، ایثار و درایت از همسرانشان حمایت کردهاند. این زنان میتوانستند همسران خود را از میدان عمل دور نگه دارند و با تکیه بر سختیهای زندگی و مسئولیت بزرگکردن فرزندان، مانع از حضور آنان در جبهه شوند. اما بالعکس، با تمام وجود تلاش کردند تا همراه و پشتیبان همسرانشان باشند و مانعی در مسیر آنها ایجاد نکنند.
نظر شما