سرویس دین و اندیشه خبرگزاری کتاب ایران - محمدحسن ابوالحسنی: کتاب چهار جوی حکمت به قلم فریتیوف شوان شامل مجموعهای از مقالات وی است که تحت چهار عنوان حقیقت، نیایش، فضیلت، و زیبایی سامان یافتهاند. این عناوین، ارکان اساسی معنویت انسان را تشکیل میدهند. چیزی که انسان باید بداند همان حقیقت است؛ چیزی که باید انجام دهد نیایش است؛ چیزی که باید از آن برخوردار باشد فضیلت است؛ و چیزی که باید دوست بدارد زیبایی است. این کتاب با توجه به خصلت گزیده و گلچین خود، چکیدهای جامع از اندیشه شوان فراهم کرده است. فریتیوف شوان (۱۹۰۷-۱۹۹۸)، فیلسوف سوئیسی-آلمانی، یکی از نمایندگان مهم حکمت خالده بوده که دیدگاه بدیعی در متافیزیک عرضه داشته است. او متافیزیک را مبنای فهم انسان از جهان لحاظ کرده و هرچیزی را برآمده از یک حقیقت اعلی میداند. مطالعه آثار او میتواند در شناخت مبانی ادیان مختلف راهگشا باشد.
از دید شوان، انسان دارای سه مولفه اساسی است: ۱) عقل که بین واقعیت اعلی (اصل) و وهم (تجلی) تمایز برقرار میکند، ۲) اراده که کارکرد اساسی آن تمایز بین خیر و شر است، و ۳) نفس که قابلیت از خود گذشتن و عشق ورزیدن را دارد.

وظایف عقل
وظیفه عقل این است که بفهمد چگونه عالم تجلی از حقیقت اعلی پدید میآید و دوباره بدان بازمیگردد. عقل با تامل در این مسئله به متافیزیک دست مییابد. متافیزیک برای بیان مفاهیم خود از زبان نمادی (سمبولیسم) بهره میگیرد. سمبولیسم بین عالم تجلیات و عالم اعلی ارتباط برقرار میکند و همچون آیینهایست که واقعیتهای اعلی را در صور ظاهری نشان میدهد. برخلاف گرایشهای پوزیتیویستی قرن بیستم که با استفاده از الگوی علوم طبیعی، شناخت را تنها با استفاده از تجربه و مشاهده بنیان ممکن میدانستند شوان برای سمبولها ارزش قائل شده و آنها را در نظام فکری خود واجد معنای مهمی میداند. در پوزیتیویسم تنها مشاهده و قوانین منطقی است که اهمیت دارد اما شوان، شهود را جزئی انکارناپذیر از شناخت میداند. نزد شوان عقل کلی(intellect) آینه امر فوقحسی است و به نظاره واقعیت الهی و لایتغیر میپردازد درحالیکه عقل جزئی(raison) با استدلال، امور عمومی را درک میکند؛ عقل کلی به دلیل خصوصیت استعلایی(ترانساندانت) خود قادر است به درک خداوند نزدیک شود ولی عقل جزئی در تجربیات روزمره کارایی دارد؛ عقل کلی، با شهود عمل میکند ولی عقل جزئی با عملیاتهای منطقی. به نظر میرسد انسانهای عصر ما از عقل کلی صرفنظر کرده یا آن را تنها همچون یک امکان و بالقوگی محسوب میدارند. البته کشیدن مرزی قاطع بین عقل کلی و عقل جزئی ممکن نیست چراکه حتی استدلالهای عقل جزئی به وساطت عقل کلی صورت میپذیرند.
چرا نیایش میکنیم؟
اراده با نیایش ارتباط دارد و با انجام مناسک، در امر واقعی مشارکت میجوید. نیایش طلب یکی شدن با امر مطلق است. وقتی انسان، با عقل خود، امر مطلق را شناخت طبیعیتست که به سوی آن گرایش پیدا کند؛ نیایش همین گرایش به امر مطلق را نشان میدهد. شوان در شعری میگوید:« چرا خدا موهبت سخن را به ما عطا کرده است؟ برای نیایش. زیرا عنایت خدا بر قلب کسی که بر او توکل دارد وارد میشود. اولین صدای گریه در این زندگی یک نیایش است. به همین ترتیب آخرین نفس کلامی از امید است، هدیهای از جانب خدا.» نیایش بیانگر عمیقترین تردیدها، بیمها و آرزوهای انسان است و از این جهت یکی از طبیعیترین کارهاییست که میتوان انجام داد. نیایش به چندین صورت انجام میشود: نیایش فردی، نیایش جمعی و مبتنی بر مناسک، تفکر، و تمرکز محض. در نیایش فردی، یک فرد خاص است که محتوای درونی و سوبژکتیو افکار خود را با خدا در میان میگذارد درحالیکه در نیایش جمعی، انسان فینفسه یا انسان در مقام یک کل در مقابل خداوند قرار دارد. نیایش جمعی، حالت تشریعی(canonique) داشته و با استفاده از زبان مقدس و منسکی (liturgique) صورت میگیرد؛ در این نیایش یک نفر به نمایندگی از ما مومنان، خدا را مورد خطاب قرار میدهد. همینطور نوعی از نیایش هست که خدا عامل آن است: خدا با تجلی بخشیدن به خویش و پدید آوردن جهان ، درواقع نام خود را آشکار کرده است. انسان با کندوکاو در تجلیات خدا، درواقع نام او را تلفظ کرده و عبادت میکند. تمرکز محض نیز میتواند نوعی نیایش باشد به شرط آنکه مبنایی سنتی داشته و متمرکز بر خداوند باشد.
چرا باید فضیلتمندانه زندگی کنیم؟
نفس با فضیلت مرتبط است و با تمایل یافتن به سوی خیر، درواقع به واقعیت اعلی نزدیک میشود. فضیلت، تمایز نهادن عملی بین جوهر و عرض است. شوان معتقد است فضیلت را نباید با آداب و رسوم یا اخلاقیاتی که خصلت جغرافیایی دارند و میان ملل و اقوام گوناگون متفاوتند، اشتباه کنیم. فضیلت در وجود انسان ریشه دارد. شوان فروتنی، علوطبع و مداومت در طاعت را از جمله فضایل کلیدی میشمارد. بنابراین گرایش به فضیلت، فاصله گرفتن از تجلیات گوناگون و ناپایدار دنیوی و نزدیکی به منشا واحد خیر و زیبایی است. اگر شناخت، نائل آمدن اندیشه به حقیقت واحد باشد، فضیلت، التزام عملی به حقیقت واحد است.
فضیلت با میل به زیبایی ارتباط دارد. فضیلتگرایی بدون توجه به زیبایی، تنها چارچوبی خشک و نامنعطف برای زندگی کردن خواهد بود. گرایش به فضیلت، میل به آشکار کردن زیبایی هستی نیز هست. این زیبایی از طریق توجه به هارمونی، انسجام و وحدت جهان قابل مشاهده است. به بیان شوان «فضیلت، راه را در نفس برای زیبایی خداوند باز گذاشتن است.»
امروزه بسیاری تصور میکنند قریحه زیباشناختی، امری درونی و فردی است و معیارهای زیبایی میان انسانهای مختلف فرق میکند اما شوان زیبایی را امری ابژکتیو و دارای منشا الهی میداند؛ در این چارچوب میتوان درباره زیبایی گفتگو کرد و به توافق نظر رسید.
شوان به دنبال چیست؟
با توجه به گرایش مادی فزایندهای که در فرهنگ مدرن وجود دارد، غایت، معنا و انسجام به تدریج از زندگی ما رنگ میبازند. شوان به دنبال احیای غایت و معنا در زندگی مدرن است. او معتقد است که خداوند ذات هستی است و بدون حضور او هیچ چیز نمیتوانست وجود داشته باشد. خداوند عامل وحدت و انسجام در جهان است. مشاهده حضور الهی در همهچیز، به زندگی انسان معنا میبخشد و او را از جاودانگی برخوردار میکند. خیر و نیکی امتداد حضور الهی بوده و شر تنها فقدان این حضور در چیزهای جهان است. بدون درک حضور خداوند در جهان، تجربیات روزمره ما، ازهمگسیخته و تشویشآمیز به نظر میرسند و هر شکلی از وحدت، تصنعی و برساخته خواهد بود. بنابراین، «چهار جوی حکمت» در جهانی که روزبروز از معنای نمادین تهیتر میشود، امکان بازیابی حیات معنوی را فراهم میکند.
کتاب چهار جوی حکمت نوشته فریتیوف شوان، با ترجمه امیر جعفری و شنتیا یاراحمدیان در ۳۴۰ صفحه توسط انتشارات حکمت روانه بازار شده است.
نظر شما