یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۶
آرامگاه منسوب به امام محمد غزالی

فرهاد همتی : معاصران ما مثل آرامش دوستدار توهین‌آمیز غزالی را دهاتی کله پوک و ماشین و رباط دینی می‌داند، از روی جهل او را دشمن فلسفه و عقلانیت می‌دانند و معتقدند که غزالی با تهافت الفلاسفه، ریشه عقلانیت را در ایران خشکانده است.

خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، فرهاد همتی: امام محمد غزالی از جمله شخصیت‌های بزرگ علمی ایران است که بسیار بد فهمیده شده است. از مذهبی‌های سنتی بگیر تا برخی روشنفکران دینی، تا روشنفکران لائیک و سکولار، همه او را به عنوان یک اشعری متعصب مخالف عقلانیت محکوم می‌کنند. او در دنیای قدیم بسیار بهتر فهمیده شده بود. در حدی مورد ستایش پیروانش بود که در موردش گفته بودند: اگر قرار بود بعد از محمد پیامبری ظهور کند، یقیناً امام محمد غزالی بود، معجزه‌اش هم «احیاء علوم دین» یکی از بزرگ‌ترین آثار دینی-عرفانی جهان اسلام است.

ابن تیمه غزالی را از آرامش دوستدار بهتر می‌شناسد

در اهمیت این کتاب گفته‌اند اگر تمامی کتب جهان اسلام نابود شود و فقط کتاب «احیاء علوم دین» باقی بماند، برای جهان اسلام بس است. حتی فقیه خشک مغزی چون ابن تیمیه از مخالفان معاصر ما غزالی را بهتر شناخته است. او در نقد غزالی می‌گوید در عجبم از او، با اینکه فقیه است و می‌داند و فلسفه را رد می‌کند، اما منطق ارسطو را قبول دارد و کتابی در منطق می‌نویسد. اما معاصران ما مثل آرامش دوستدار که توهین‌آمیز او را دهاتی کله پوک و ماشین و رباط دینی می‌داند، از روی جهل او را دشمن فلسفه و عقلانیت می‌دانند و معتقدند که غزالی با تهافت الفلاسفه، ریشه عقلانیت را در ایران خشکانده است.

ابن تیمه غزالی را از آرامش دوستدار بهتر می‌شناسد

اولاً این منتقدین درک درستی از عقلانیت خودبنیاد انتقادی ندارند. کسی که درک درستی از عقلانیت مدرن داشته باشد، کلام دینی یا الهیات طبیعی را عقلانیت فلسفی تلقی نمی‌کند. جایی که فلسفه در بند ایمان دینی است، کلام دینی است که متقلبانه خود را فلسفه می‌خواند. الهیات استدلالی را دیوید هیوم و جان لاک و بسیاری دیگر فیلسوفان و پایه‌گذاران فلسفه‌ی علم جدید هم رد می‌کنند. کانت بزرگ‌ترین فیلسوف دوران مدرن نیز الهیات استدلالی را رد می‌کند و معتقد است موضوعاتی مثل خدا، اراده و اختیار انسان و جاودانگی نفس و هدف‌مندی هستی، موضوع عقل نظری نیستند. زیرا در این موضوعات قضیه و نقیض آن به یک اندازه درستند. پس خدا، اراده و اختیار انسان و… موضوع عقل عملی هستند.

شلایر ماخر شاید اولین فیلسوف بعد از کانت است که می‌گوید: خدا نه موضوع عقل نظری است و نه موضوع عقل عملی، بلکه موضوع احساس و شهود است. غزالی پانصد، ششصد سال قبل از شلایر ماخر در شک و شناخت می‌گوید: دانش فلاسفه شش چیز است؛ حساب و هندسه، ریاضیات، سیاست مدن، اخلاق، طبیعیات و الهیات، آن پنج تا نه دینی‌اند، نه ضد دینی، تنها الهیات است که در ۱۷ مسئله به شرک می‌انجامد و در ۳ مسئله به کفر. دین موضوع شهود عرفانی است.

چیزی که از شلایر ماخر به بعد بزرگ‌ترین فلاسفه و متکلمان مدرن نظیر کیر که گارد و ویتگنشتاین بدان باور دارند. اما می‌ماند این اتهام که غزالی فلاسفه را در مقام یک فقیه اشعری محکوم به شرک و کفر کرده است. اولاً غزالی وقتی می‌خواهد با فلاسفه به مخالفت برخیزد، به تعبیر خودش تمام دانش فلاسفه را می‌آموزد و کتابی می‌نویسد به نام مقاصد الفلاسفه تا به آنان بگوید مقاصد شما این است. وقتی این کتاب به زبان‌های اروپایی ترجمه می‌شود، اروپائیان او را فیلسوفی ارسطویی در حد ابن سینا می‌دانند. بعد از اینکه مقاصد فلاسفه را منتشرکرد، با نوشتن تهافت فلاسفه تناقضات آنها را نشان می‌دهد.

شاید اشتباه غزالی این بود که در کتابی فلسفی از واژگان دینی شرک و کفر استفاده کرده است و موجب این سوء فهم و برداشت نادرست شده است که غزالی در مقام فقیهی اشعری فتوای فقهی صادر کرده است. توجه نکرده‌اند که در یک اثر فلسفی که به درستی ادله فلاسفه را وافی به مقصود نمی‌داند چه جای فتواست؟ او در سراسر این کتاب درخشان و بی‌نظیر علیه فلاسفه مشایی از استدلالات منطقی با قدرتی بی‌مانند استفاده می‌کند. مثلاً در پاسخ این سخن فلاسفه اصالت وجودی که می‌گویند در ممکنات وجود غیر از ماهیت است و تصور ماهیت چیزی اثبات وجود آن را نمی‌کند، اما در مورد واجب الوجود، وجود خدا عین ماهیت او است، صرف تصور ماهیت واجب، موجب تصدیق وجودش می‌شود، غزالی می‌گوید: «بم عرفتم؟» یعنی از کجا دانستید؟ یا باید از طریق تجربه دانسته باشید یا با استدلال اثبات شود یا بدیهی باشد. در صورتی که این ادعا نه تجربی است، نه استدلالی است و نه بدیهی است. غزالی در برهه‌ای از حیات علمی خود فقیهی اشعری بود. پس از تحول عظیمی که در احوالات او رخ داد در احیا، فقیهان را به تحقیر، مشتغلات علم ظاهر می‌داند.

در پاسخ یکی از منتقدانش می‌گوید: نه شافعی بر من خطی دارد و نه ابوحنیفه بر من براتی، در نقلیات پیرو قرآن و در عقلیات پیرو برهانم. ابن تیمیه بر خلاف معاصران ما درست می‌گوید غزالی منطق را قبول دارد. او کتابی در علم منطق دارد به اسم قسطاس مستقیم. کسی که منطق را ترازوی میزان اندیشیدن می‌داند چگونه می‌تواند دشمن عقلانیت باشد؟ ما بی توجه به آموزه‌های بزرگانی چون غزالی در حالی که او سیاست مدن را از دین جدا می‌دانست و برای علم ماهیتی مستقل و سکولار قائل بود، در دوره مدرن حکومت دینی تشکیل می‌دهیم و علوم را هم می‌خواهیم اسلامی کنیم. زهی خیال باطل.

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها