یکشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۳
از پسرم برای رفع گره‌های داستانی کمک می‌گیرم

استفان منگان می‌گوید پسر ۱۴ ساله‌اش نقش مهمی در روند نگارش کتاب‌هایش دارد. او وقتی در داستان به بن‌بست می‌خورد، با پسرش فرانک مشورت می‌کند و از پیشنهادهای او برای رفع ناسازگاری‌های داستانی بهره می‌برد.

سرویس بین‌الملل خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) - الهه شمس: استفان منگان، ۵۶ ساله، در انفیلد از والدینی ایرلندی به دنیا آمده است. او در رشته حقوق در کمبریج تحصیل کرد اما برای مراقبت از مادرش یک سال مرخصی گرفت؛ مادری که در ۴۵ سالگی بر اثر سرطان روده درگذشت. چند هفته پس از مرگ مادرش، او با موفقیت در آزمون ورودی مدرسه بازیگری رادا شرکت کرد و سپس به عنوان یک بازیگر تئاتر مشغول به کار شد. او همچنین نویسنده شش کتاب پرفروش کودکانه است که هفتمین کتابش هم ماه می منتشر می‌شود.

خواهرت، آنیتا، تصویرسازی کتاب‌هایت را انجام می‌دهد. همکاری با یکی از اعضای خانواده چه حسی دارد؟

خیلی سرگرم‌کننده است. در اصل، ما داریم سعی می‌کنیم یکدیگر را بخندانیم، درست مثل زمانی که کودک بودیم. اما از آنجایی که من برادر بزرگ‌تر و کمی آزاردهنده‌اش هستم، عمداً چیزهایی در کتاب می‌گذارم که کشیدنشان سخت باشد.

آیا از سه پسرت به عنوان گروه آزمایشی استفاده می‌کنی؟

از پسر ۱۴ ساله‌ام به عنوان مشاور داستان استفاده می‌کنم. اگر جایی در داستان گیر کنم، با فرانک صحبت می‌کنم. او خیلی خوب می‌تواند به من کمک کند تا ناسازگاری‌های منطقی داستان را برطرف کنم. بعد جک، که الآن ۹ ساله است، نسخه پیش‌نویس را می‌خواند و من سعی می‌کنم آدمی نباشم که مدام می‌پرسد: «کجای داستان خندیدی؟ چرا این قسمت را نخندیدی؟»

برای نوشتن به چه چیزهایی نیاز داری؟

غذا و قهوه زیاد. با یک سینی پر از قهوه، آجیل و سیب به دفترم می‌روم. بعد سعی می‌کنم موقع غذا خوردن، مثل یک سنجاب دیوانه، مدام به بیرون زل نزنم. بازیگری یک کار گروهی است اما نوشتن کاری کاملاً فردی است؛ برای همین رفت‌وآمد بین این دو دنیا برایم جالب و دلپذیر است.

اخیراً از چه فعالیت‌های فرهنگی لذت بردی؟

مثل خیلی‌های دیگر، سریال «نیلوفر سفید» را دیدم. پسرم فیلم «یک ناشناس کامل» را دید و عاشق باب دیلن شده و حالا با هم همه مستندهای دیلن را می‌بینیم. پادکست‌های تاریخی زیاد گوش می‌دهم و کتاب هلن کستر درباره ریچارد دوم را تازه تمام کردم. از لحاظ رمان هم، عاشق «نیش زنبور» اثر پل ماری، «شاهکارهای باشکوه» از فردیا لنون و «وزارت زمان» نوشته کالین برادلی شدم.

شما در حال نزدیک شدن به پایان اجرای خود در نمایش «یونی‌کورن» اثر مایک بارتلت در وست اند هستید. آیا از این تجربه لذت بردید؟

خیلی لذت بردم. این نمایش پر از ایده‌های خوب و دیالوگ‌های فوق‌العاده است. همچنین ارین (دوهرتی) و نیکولا (واکر)، همبازی‌هایم، جزو بهترین‌ها هستند. هر دو روی صحنه کاملاً حضور دارند. گاهی پیش می‌آید با بازیگرانی همکار شوی که اجرای خود را قبلاً در حمام خانه تمرین کرده‌اند و بدون توجه به شرایط همان اجرا را، چه به دلخواه باشد و چه نه، ارائه می‌دهند. چیزی که این تجربه را دوست‌داشتنی می‌کند این است که ما واقعاً به صحبت‌های یکدیگر گوش می‌دهیم و هر شب اجرا به‌راستی متفاوت است. واقعاً عالی است که یک نمایش تازه، این‌قدر در وست اند موفق بوده و به‌طور کامل امروزی و معاصر به نظر می‌رسد.

واکنش تماشاگران چطور بوده است؟ آیا نمایش باعث آغاز گفت‌وگو یا حتی الهام‌بخش شده؟

در پایان اجرا معمولاً تماشاگران به پا می‌ایستند و تشویق می‌کنند، اما در عین حال گاهی هم کسانی بعد از ۱۰ دقیقه سالن را ترک می‌کنند. می‌دانم برخی افراد بعد از نمایش، مسیر برگشت با تاکسی را با احساس ناراحتی سپری کرده‌اند. برخی تریپل‌ها بعد از نمایش کنار درِ پشت صحنه با ما صحبت کرده‌اند. مثلاً یک روز مردی با دو زن، که ۴۰ سال با هم بودند، آمدند. یا سه زنی که بیست سال با هم بوده‌اند. در واقع من برای آنها سوالات بیشتری دارم تا اینکه آنها از من سوال بپرسند!

آیا اِرین دُهِرتی را در سریال Adolescence دیده‌ای؟

فعلاً آن را ندیده‌ام چون داریم با هم در این نمایش بازی می‌کنیم و فکر می‌کنم تماشای آن الان کمی عجیب باشد. همین که اجرای «یونی‌کورن» این هفته تمام شود، آن را تماشا می‌کنم. بخشی به این دلیل که ارین و استیون گراهام، که فوق‌العاده است، در آن حضور دارند. بخش دیگر هم این است که خودم سه پسر دارم و فکر می‌کنم تماشای این سریال مهم است.

نقش رؤیایی تو چیست؟

اخیراً نقش آدم‌های کاملاً خوب یا احمق‌های دست و پا چلفتی را بازی کرده‌ام. دوست دارم نقش کسی را بازی کنم که واقعاً آدم ناخوشایندی باشد. بازی در چنین نقش‌هایی همیشه لذت‌بخش است چون می‌توانی بخش‌هایی از وجودت را به چالش بکشی.

دوست داری نقش یک شخصیت ایرلندی را بازی کنی؟

بله، کاملاً! آخرش من اینجا آقای ایرلندی هستم — حتی اگر ظاهرش را نداشته باشم. خیلی‌ها فکر می‌کنند من یک پسر انگلیسی اعیانی هستم، که تا حدی واقعیت دارد. تربیت انگلیسی اعیانی‌ای داشته‌ام، اما ریشه خانوادگی‌ام کاملاً ایرلندی است. مادرم، مری دونوه، موهای قرمز و کک و مک داشت.

همسرت، لوییز دلامر هم بازیگر است. اگر پسرانت بخواهند حرفه‌ای بازیگری کنند چه حسی خواهی داشت؟

خب، این شغل زندگی فوق‌العاده‌ای به من داده است. همیشه بابت اینکه تصمیم گرفتم وکیل نشوم و به بازیگری رو آوردم، قدردانم. چرا دلم نخواهد چنین چیزی نصیب فرزندانم شود؟ البته کاملاً واقفم که این حرفه چقدر بی‌ثبات است و ممکن است سرنوشت چطور دست آدم را بازی دهد.

در اوقات فراغت چطور آرامش پیدا می‌کنی؟

من از سال ۱۹۹۷ کارت فصلی تاتنهام اسپُرز را دارم. امسال واقعاً عذاب‌آور بوده؛ شبیه شرکت در یک جلسه بزرگ گروه‌درمانی است، جایی که شصت هزار نفر در حلقه‌ای نشسته‌اند و سعی می‌کنند بفهمند در زندگی‌شان دقیقاً چه اشتباهی رخ داده که به اینجا رسیده‌اند! همچنین دویدن برایم خیلی مهم است. دویدن دو ساعته مدیتیشن من است. همین هفته در ماراتن لندن شرکت می‌کنم.

پیانو می‌زنی و در مدرسه عضو یک بند پراگرسیو راک بودی. آیا در دل، آرزوی ستاره راک شدن نداری؟

فکر می‌کنم همه بازیگرها دوست دارند ستاره راک شوند. اما خوبیِ بازیگری این است که حتی وقتی هشتاد ساله می‌شوی، هنوز می‌توانی ادامه بدهی و هیچ‌کس نمی‌گوید: «چرا این هنوز دارد بازی می‌کند؟»

منبع: گاردین، ۲۰ آوریل ۲۰۲۵

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها