گروه تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) – طاهره مهری: کسانی که سیرۀ نبوی را میخوانند، هماهنگی پیوسته و یکنواختی را در اقدامات راهبرانۀ پیامبر میبینند که خود را در امور زیر نشان میدهد: شفافیت دائمی اولویتها، درک روزآمدِ موازنهها، احاطۀ دقیق به جزئیات، آگاهی از پیشینه و حافظۀ تاریخی قبایل و جوامع، نگاه نافذ برای شناخت شکافهای استراتژیک میان بلوکهای مختلف و در نهایت، توان استفاده از همۀ این ویژگیها برای عقد قراردادها و تشکیل ائتلافها. کتاب «نخستین بهار: خوانش راهبردی-سیاسیِ سیرۀ نبوی» (The First Spring: POLITICAL & STRATEGIC PRAXIS OF THE PROPHET OF ISLAM)/ (الربیع الأوّل: قراءة سیاسیّة و استراتیجیّة فی السیرة النبویّة) رویکردی روزآمد به سیرۀ نبوی است که به قلم وضّاح خَنفر (wadah khanfar) در سال ۲۰۲۰ در بیروت و اخیراً با مجوز رسمی مؤلف، با ترجمۀ محمّدرضا مروارید از سوی نشر هرمس، در ۵۳۴ صفحه و بهبهای ۳۱۰ هزار تومان منتشر شده است. با مروارید دراینباره به گفتوگو نشستیم که در ادامه میخوانید.
کتاب «نخستین بهار» از چه ویژگی برخوردار است که آن را برای ترجمه انتخاب کردهاید؟
«نخستینبهار» در عین حال که به حیات پیامبر اکرم (ص) میپردازد، اما هرگز به معنای اصطلاحی، کتاب سیره نیست، بلکه خوانشی است نو از وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی عصر بعثت و زمینههای ظهور پیامبر و نویسنده در آن راهبرد حضرت محمد (ص) برای اجرای برنامۀ خود را تحلیل میکند.
گرچه کتاب ویژگیهای بسیاری دارد، اما تنها همین یک ویژگی کفایت میکند که مترجمی بخواهد چنین متنی را در اختیار فارسیزبانان قرار دهد تا خوانندگان با یک نگاه کلان به تحولات آن روزگار بنگرند و پیدایش اسلام و چگونگی گسترش آن در پهنۀ وسیعی از جهان آن روز را ارزیابی کنند.
نویسنده در مقدمهای که برای ترجمۀ فارسی نوشته، گفته است که از کودکی ذهنش درگیر این پرسش پرتکرار بوده که چرا این امت در مواجهه با پروژۀ صهیونیسم ناکام است، و چرا کشورها توانایی برپایی منظومههایی ژئوپولیتیک برای فراهم کردن امنیت و آرامش ملتهای مسلمان را ندارند؟ برای همین، سراغ سیرۀ پیامبر رفته تا با مطالعه و تحلیل کنش صاحب این رسالت در مواجهه با حوادث، درصدد یافتن راهی برای رهایی از اوضاع نگرانکنندۀ مسلمانان در جهان امروز باشد. آیا همین ویژگی کافی نیست که این کتاب برای ترجمه انتخاب شود؟

خوانش راهبردی – سیاسی سیره نبوی از نگاه وضّاح خَنفر را چگونه تبیین میکنید؟
وضاح خنفر در این کتاب، تمام تلاش خود را به کار بسته تا با بهرهگیری از آموختههای علمی و تجربی خودش، خواه در عرصۀ مطالعات بینالملل و خواه در زمینۀ فعالیتهای رسانهای، جایگاه شهر مکه و موقعیت قبیلۀ قریش و چگونگی برآمدن آن در بافت اجتماعی مکه تا نشستن بر کرسی مدیریت شهر را بررسی کند، به تحلیل زمینهها و ضرورتهای ظهور اسلام بپردازد و با مطالعۀ ویژگیهای شخصیتی پیامبر، به این پرسش پاسخ دهد که چگونه آن حضرت توانست با اقتدار و شکوهی چشمگیر به شهری برگردد که شبانه از آن هجرت کرده بود.
آقای خنفر «نخستینبهار» را با واقعۀ شکوهمند فتح مکه به پایان میبرد و آن رخدادها را اوج پیروزی پیامی میداند که با هدایت پیامبر توانست فرازونشیبهای بزرگی را پشت سر بگذارد و بیشتر دشمنان خود، از جناح سنتی قریش گرفته تا یهودیان مدینه و مسیحیان شبهجزیره را در برابر خود به تعظیم وادارد.
نویسنده در ترسیم فضای فتح مکه با متنی درخشان که عنوان «پردۀ آخر» را بر آن نهاده است، در آغاز کتابش خواننده را با صحنهای روبهرو میکند تا بهخوبی دریابد که چگونه یک رهبر توانسته است در سالهایی اندک، پیروانش را از امواج خروشان عبور دهد و با اقتدار بر کعبهای تکیه زند که روزگاری نماد بتپرستی و مخالفت با پیام آسمانی اسلام بوده است. آقای خنفر در خوانش راهبردی – سیاسی خود از سیرۀ نبوی همواره بر نقش جوانان تأکید دارد و آنان را نیروی پیشران اسلام میداند و بر این باور است که پیامبر بدون فروپاشاندن بنیان قبیلۀ قریش، با هوشمندی و درایت، موفق شد تا شاخۀ جوانان این قبیله را تقویت کند و آرامآرام چهرههای فرتوت و فرسوده و تغییرناپذیر مکه را از میان بردارد و راه را برای گسترش پیام خویش هموار سازد.
کتاب «نخستینبهار» زمانی که منتشر شد، اساساً در جهان عرب چه جایگاهی را به خود اختصاص داد؟
منابع اولیۀ اسلامی و کتابهایی که دربارۀ سیرۀ پیامبر نوشته شده، آکنده از دادههایی فراوان دربارۀ نبردهای پیامبر و فرستادگان نظامی آن حضرت است، اما هیچیک از این آثار، آنگونه که باید، به پیوند تکتک عناصر و رخدادها نپرداختهاند تا بتوانند از نظر سیاسی و استراتژیک در پی الگویی عملی برای مسلمان امروز باشند. ولی کوشش نویسنده در «نخستینبهار» پرداختن به چگونگی تعامل آن حضرت است؛ به همین دلیل، اصلاً به جزئیات حوادث تولد تا رحلت پیامبر نظر ندارد و حتی در بسیاری از رخدادهای بزرگ هم نکتههای مهمی را که همۀ سیرهنویسان به آنها پرداختهاند، فرو میگذارد و تنها به زمینههای بروز آنها و نقش آنها در موازنۀ قوا توجه میکند. روشن است که چنین رویکرد روزآمدی به سیرۀ نبوی بهخصوص در عصری که مسلمانان به این موضوعات نیاز بسیاری دارند، مورد استقبال قرار میگیرد و به آن توجه میشود.
پرهیز نویسنده از پرداختن به حَماسهسُرایی و نوشتههای عاطفی و احساسی و تنها ارائۀ یک قرائت سیاسی و انسانی از پیام اسلام با همۀ ویژگیهای آن، انسان امروز را به خواندن کتابش تشویق میکند و او را وامیدارد تا در میان انبوه کتابهای نو و کهنه دربارۀ زندگی پیامبر، در پی خواندن این کتاب باشد و راه امروز و فردای خود را از مطالعۀ تاریخ گذشتۀ خود بیابد.
هم متن عربی کتاب و هم ترجمههای آن به فارسی و ترکی و انگلیسی و پشتون در محافل علمی و پژوهشی مطرح شده و جایگاه شایستهای را به خود اختصاص داده است. نویسندۀ کتاب همچنین علاوه بر نگارش این متن، عمدۀ مطالب آن را در دیگر فرمتهای رسانهای، اعم از صوتی و تصویری عرضه کرده و بهشدت از آنها استقبال شده است. شاید یکی از دلایل توجه خوانندگان به این کتاب، نگاه خنفر به آینده باشد که آن را بسی روشن و تابناک میبیند و بر این اعتقاد است که اگر رابطۀ خود را با تاریخ بازسازی کنیم، اگر خود را از ذهنیت مطلقگرا و سفید و سیاه دیدن پدیدهها رها سازیم و اگر با دیگرانی که ارزشهای مشترکی داریم از درِ سازش درآییم، در آن صورت است که بهراستی حق رسالت پیامبر خود برای همۀ انسانیت را ادا کردهایم و مکارم اخلاق را به اوج رساندهایم و در پهنۀ زمین بر ضد فساد و تباهی شوریدهایم.

با توجه به اینکه وضاح خنفر یک روزنامهنگار است و از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰ سپتامبر ۲۰۱۱ مدیر شبکۀ الجزیره بود، آیا «نخستین بهار» نگاهی روزنامهنگارانه به سیرۀ پیامبر است یا اسلامشناسانه؟
بدون شک نگاه نویسنده در این کتاب، نگاه یک ژورنالیست و تحلیلگر سیاسی به رخدادی بزرگ همچون پیدایش اسلام است. آقای خنفر گرچه در کتابش به آیات قرآن هم استناد میکند و مثلاً در موضوع انتخاب شهر یثرب به عنوان هدف هجرت پیامبر، بر اساس آیات، به مقایسۀ آن با مناطقی همچون نجد و طائف و حبشه میپردازد، اما هرگز ادعا ندارد که با نگاه یک قرآنپژوه و اسلامشناس به این موضوع نگریسته است؛ و حتی در جایی از کتابش، آشکارا تصریح میکند که ما در این اثر، بسان یک تحلیلگر سیاسی و همچون یک خبرنگار، بر آن هستیم تا فارغ از موضوع وحی، به مطالعۀ چراییِ تصمیمگیریهای رسول خدا بپردازیم و خواننده را با اهمیت شهر مکه در مسیرهای تجاری آن روزگار آشنا کنیم و نشان دهیم که رهبران قریش و در پی آنها رسول خدا (ص) چگونه توانستند تا با ایجاد تغییر در راههای قدیم، معادلات جهانی را به سود شهر مکه به هم بزنند و با آوردن مکه از حاشیه به متن، همۀ نگاههای جهان سیاسی و اقتصادی آن دوره را به سوی آن شهر، که همیشه شهری بیطرف و حاکمگریز بوده است، برگردانند.
وی با برشمردن نام چهار تن از شخصیتهای استثنایی تاریخ یعنی داریوش اول، اسکندر مقدونی، ژولیوس سزار و امپراتور ژوستینین اول، میگوید که اینها با رفتار خود، در عمل همۀ نقشههای دنیا را دگرگون کردند و موازنۀ قوا را تغییر دادند، اما هر چهار نفر راهکار یکسانی داشتند: تحکیم قدرت از راه ثروتافزایی و اقدام نظامی؛ در حالی که با یک نگرش راهبردی خواهیم دید که پیامبر اسلام (ص) با اینکه یک انقلاب توفنده و ریشهدار پدید آورد، اما گوهرش با آن چهار نفر و تحولاتی که ایجاد کردند، تفاوت ماهوی و بنیادی دارد. این تحلیلها و امثال اینها، نگاه اسلامشناسانه نیست، بلکه نگرش یک شخصیت تحلیلگر و یک تئوریسین سیاسی یا دستکم یک چهرۀ مطبوعاتی و رسانهای به تحولات پیرامون است.
یکی دیگر از مهمترین نقاط توجه نویسنده، ائتلافها و پیماننامههای میان قبایل و دیگر تشکلهای عربستان است که آقای خنفر در این کتاب بسان یک مدیر باتجربۀ رسانهای که در بحرانیترین سالهای خاورمیانه مهمترین شبکۀ ماهوارهای این خطه را مدیریت کرده، توانسته است ابعاد گوناگون آن ائتلافها را بررسی کند و ضرورت انعقاد آنها را یادآور شود. اینها و بسیاری دیگر از نگاههای امروزی نویسنده به موضوع سیرۀ نبوی، نکتههایی است که «نخستینبهار» را از یک کتاب سیرۀ معمولی جدا میکند و آن را در زمرۀ آثار راهبردی و سیاسی بخشی از تاریخ منطقه مینشاند.
در کتاب دو مبحث روم و دینداری و ایران و دینداران قبل از بعثت پیامبر اسلام مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. نگاه به این دو قدرت زمان خود و تطبیق این دو از نگاه وضاح خنفر چگونه است؟
یکی از مهمترین تحلیلهای کتاب، نگاهی است که آقای خنفر به هفت قرن تنش پیوسته میان ایران و روم به عنوان دو قطب سیاسی و اقتصادی آن روزگار دارد و پیشرویها و عقبنشینیهای گاه و بیگاه این قدرت یا آن قدرت را ناشی از تحلیلهای درست یا نادرست رهبران آنها میداند و معتقد است که پیدایش اسلام در کشوقوس میان این دو ابرقدرت، در ابتدا یک روزنه و سرانجام دروازهای را برای گریختن رومیان و پارسیان از قرنها درگیری و جنگ پدید آورد. نویسندۀ «نخستین بهار» فقط تنشهای سیاسی را در برانگیختن حس بیاعتمادی میان مردم و فرمانروایان حاکم بر این دو خطه مؤثر نمیداند، بلکه بهرهبرداریهای بیجای حاکمان از باورهای دینی و کاربست نادرست آنها در امر سیاسی را یکی از دلایل بروز چالش در مناسبات میان مردم و دولت میشمارد و سیاستهای سرکوبگرانۀ پادشاهان را زمینهساز روگردانی مردم از دولت قلمداد میکند و سرانجام یادآور میشود که این امر بیشترین تأثیر را در خوشبینی نسبت به پیام تازهای داشت که در اسلام تبلور یافته بود.
نگاه این پژوهشگر به دین زرتشتی به عنوان آیین مردمان ایرانی در دوره هخامنشیان، پارتیان و ساسانیان چگونه است؟
نویسنده نگاه خاصی به آیین زرتشت ندارد بلکه گزارشی از گرایش ایرانیان به این آیین را ارائه میدهد و چگونگی مواجهۀ ساسانیان با آیین زرتشت را در گیرودار نفوذ مسیحیت تحلیل میکند و میگوید آنها به شاخهای خاص از دین مسیحیت اجازۀ تبلیغ دادند تا بتوانند آنها را تحت کنترل خود داشته باشند. وی در همین بحث، به مقاومت دولت ساسانی در برابر کیش مانی اشاره میکند که آن را آمیختهای از آیین مسیحیت و زرتشتی میدید و روشن است که چنین ائتلافی را برای خود خطرناک میشمرد.
مهمترین برگ برندۀ ایرانیان در آن دوره، به اعتقاد وضاح خنفر، تسلط بر راههای متعدد موسوم به ابریشم بود و چیرگی بر این کریدور حیاتی بینالمللی آنها را تشویق کرد که دایرۀ قدرت خود را گسترش دهند و به سرزمین یمن و تسلط بر گذرگاههای آبی آن منطقه چشم داشته باشند. همین سلطهجویی و دخالتهای بیپرده به انقلابی انجامید که آن سرزمین چند بار بین ایرانیها و یمنیها دستبهدست شد و در نهایت با اسلام آوردن فرمانروای آن سرزمین، یمن بهکلی از دست ایران بیرون رفت.
این تحلیلها همه برخاسته از نگاه راهبردی نویسنده به تحولات آن دوره و به تعبیری که روی جلد کتاب آمده، خوانشی راهبردی - سیاسی به سیرۀ نبوی است؛ امری که سبب تمایز این کتاب از دیگر کتابهای تاریخ زندگی پیامبر (ص) است.
در کل چه سجایای اخلاقی برای پیامبر در کتاب «نخستین بهار» برشمرده شده است که این سجایای اخلاقی سبب ماندگاری دین اسلام تا امروز شده است، آیا امروز مسلمانان پیرو همان سجایای اخلاقی هستند یا خیر؟
با اینکه وضاح خنفر از دریچۀ سیاست به زندگی و زمانۀ پیامبر پرداخته، اما برای سجایای اخلاقی آن حضرت سهم عمدهای در کردارها و کنشهای ایشان قائل است و میگوید که پیامبر همهجا، چه در نبردها و چه در ائتلافها و چه در گفتوگو با طرفهای خود، بر رعایت اصول اخلاقی و جوانمردی و تأثیرگذاری عاطفی بر دیگران پایبند بوده است.
رفتار پیامبر در تنظیم قرارداد موسوم به «پیمان مدینه» برای ترسیم معیارهای همزیستی با مسیحیان و یهودیان در آغاز ورود به یثرب، نظرخواهی از مسلمانان برای ماندن در مدینه یا بیرون رفتن از شهر در نبرد احد، اخلاقمداری در نگارش صلحنامۀ حدیبیه و چگونگی ورود فاتحانه اما خاشعانه به مکه و نماز گزاردن در خانۀ خدا، همه و همه نمونههایی از سجایای برجستۀ اخلاقی حضرت محمد (ص) است که در این کتاب بهخوبی بیان شده است.
توصیفی که نویسندۀ کتاب از رفتار پیامبر با دو تن از رزمندگان در جنگ بدر میآورد به قدری درخشان است که حیفم میآید عین آن را در اینجا نیاورم: «محمد به عنوان یک فرمانده، بذر آزادگی را در دل یارانش کاشته و به آنها چنان اعتماد به نفسی بخشیده است که بتوانند نظر خودشان را آزادانه ابراز کنند و بدون ترس و تردید، در حل مشکلات عمومی جامعه مشارکت نمایند، تا اگر مصلحتی به نظر یکی از آحاد مردم برسد سراغ رهبر برود و او را نصیحت کند و رهبر نیز از شنیدن سخنان پندآموز وی سر باز نزند و چنانچه آن را به مصلحت میبیند بدان عمل کند. این فرایند افقهای گستردهای از نواندیشی و نوآوری را پیش رویِ جامعه میگشاید و جایی برای ماندن در چارچوبهای خشک و پافشاری بر شیوههای کهنه باقی نمیگذارد».
نظر شما