به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) در بندرعباس، آسمان مقدم شاعران ادیب و فاضل سرزمین عشق و ادبیات را با زلال ترین قطرات، آب و جارو کرد و دریا سرمست از حضور شاعرانهشان مجنونوار سر بر سینه ساحل کوبید. آنچه دُردانه های ادبیات ایران زمین با حضور گرمشان در هنگامه جشن در جشن فجر و فرزانگی به دیار شور و شرجی، بنادر و جزایر و قلب قهرمان خلیجفارس - هرمزگان زیبا بخشیدند، شعر و مهر بود. اُفتادگی و احسان بود. آنان در کولهپشتی خویش، شعر داشتند و فصل تازهای را در عرصه ادبیات در هرمزگان رقم زدند.
آیین افتتاحیه نوزدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر (یادبود استاد محمدعلی بهمنی) دوشنبه شب (۱۵ بهمن ۱۴۰۳) در سالن همایشهای اداره کل کتابخانههای استان هرمزگان با حضور ابراهیم حیدری مدیرعامل خانه کتاب و ادبیات ایران، دبیران ادوار جشنواره بینالمللی شعر فجر، محمد مهدی احمدی مشاور عالی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و جامعه فرهنگی و ادبی برگزار شد.
در این جشنواره جواد محقق، پرویز بیگی حبیب آبادی، رضا اسماعیلی، اسماعیل امینی، محمد کاظم کاظمی، مهرنوش ایزد پرست، ابراهیم ضعیفی، فاطمه رحمانی، نجمه محمودی، عبدالحمید انصاری نسب، مسلم محبی، معصومه مرشدی، یعقوب سهو زاده، فرزانه فرخی نژاد و امیرحسین والا شعرخوانی کردند.
محقق؛ خالق «تاوان عشق»
جواد محقق، متولد سال ۱۳۳۳ در شهر همدان است. او تاکنون داوری چندین دوره از کنگره سراسری شعر دفاعمقدس و انتخاب کتاب سال را بر عهده داشته است. از جمله فعالیتهای محقق میتوان به تاسیس انجمن ادبی میلاد از سال ۱۳۵۹ در همدان، مسئول شورای نهضت سوادآموزی استان همدان در سالهای ۶۰ و ۶۱، مدیریت مجلات رشد پس از سال ۱۳۷۱، عضویت در شورای شعر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، همکاری با بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، عضو شورای مشاوران خانه روزنامهنگاران جوان و نایب رئیس انجمن قلم ایران در سال ۱۳۷۸ اشاره کرد.
«قصه مرد بزرگ پاپتی»، «مردی چو آفتاب»، «با آخرین رسول»، «تاوان عشق»، «مثل من به انتظار»، «قدر استاد»، «علم و ایمان در گفتوگو با دانشمندان»، «یاد ماندگار»، «معلمان خوب من»، «گزیده شعرها»، «آن بهار مهربان»، «علی امیر غدیر»، «امین قافله وحی»، «خواب خوب»، «در خانه ما»، «مرد فردا»، «دوغ و دروغ»، «باران بهانه بود»، «شکفتن در آتش»، «پشت پلک پنجره»، «هم سرو، هم صنوبر»، «کلمات در خط مقدم»، «بیداری کلمات»، «در کوچههای کرایوا» و «کلمات در خط مقدم» عناوین برخی از آثار او هستند.
محقق، شعر: هر چند من آرزوی وصف تو را شاید به گور می بردم / و ای باغ از بهار تو میگویند، هرجا درختهای بیابانی، اما تو را چه میشود، ای سرسبز اینسان که قدر خویش نمیدانی، در تو هزار حنجره خوش خوان، آواز عشق و عاطفه سر دادند...
حبیب آبادی، شاعر ماندگار دفاعمقدس و خالق شعر معروف «یاران چه غریبانه»
پرویز بیگی حبیبآبادی (زادهی ۱۳۳۳ حبیبآباد برخوار اصفهان) شاعر، نویسنده و مدیر انتشارات فصل پنجم است.
او دوران کودکی خود را در حبیب آباد، اردستان، زواره، آبادان، اصفهان، شهرکرد، شلمزار، اردبیل و تهران گذراند و در سال ۱۳۵۲ دیپلم ریاضی را دریافت کرد. سپس در سال ۱۳۵۲ وارد نیروی هوایی شد و در سال ۱۳۸۲ با درجه سرهنگی بازنشسته شد. او پس از بازنشستگی تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی زبان و ادبیات فارسی ادامه داد و در حال حاضر دارای مدرک کارشناسی ارشد هنر میباشد.
غریبانه (مجموعه شعر) (در این کتاب شعر معروف یاران چه غریبانه وجود دارد که به عنوان شعر برگزیده دفاع مقدس در دهه شصت انتخاب شده)، گل، غزل، گلوله (مجموعه شعر گرد آوری شده)، آینه در غبار، (تاملی در تذکرههای شعر فارسی)، آن همیشه سبز، مثنوی دفاع مقدس (این مجموعه در آثار برتر شعر دفاع مقدس برگزیده شد)، تیغ، قلم، تغزل، (مجموعه شعر گرد آوری شده)، زخم، غزل، زاویه، (مجموعه شعر گردآوری شده)، گزیده ادبیات معاصر (مجموعه شعر)، حماسههای همیشه (مجموعه چند جلدی)، تاملی در تذکرهٔ نصر آبادی، تاملی در تذکرهٔ روز روشن، تاملی در تذکرهٔ تحفهٔ سامی، تاملی در تذکره حدیقه الشعرا، تاملی در تذکرهٔ مجالس النفایس، فصل سوم، سرگذشت یادها (زندگی نامه مشفق کاشانی)، ارغوانیها، درختی که میدود (مجموعه شعر) و محاکمه کرونا در دادگاه بین الملل برخی از آثار وی قلمداد میشوند.
دریافت لقب شاعر ماندگار دفاعمقدس در همایش پاسداشت حماسه آزادسازی خرمشهر در سال ۱۳۸۷ و انتخاب به عنوان یکی از ۱۵ شاعر برتر بعد از انقلاب از سوی وزارت ارشاد از افتخارات پرویز بیگی حبیبآبادی است.
پرویز بیگی حبیبآبادی، ۵ رباعی و یک غزل خواند. ای شعر، چراغ لحظه تاریکم؛ ای شعر چقدر من به تو نزدیکم، لب سوزی و لب دوزی، همواره گَسی / و دریا بودم، دو جرعه آبم دادند … از اشعار این شاعر پیشکسوت بودند.
اسماعیلی دارای نشان درجه یک هنری
رضا اسماعیلی شاعر، منتقد و پژوهشگر ادبی دارای نشان درجه یک هنری با دو غزل، اتمسفر نوزدهمین جشنواره شعر فجر را آکنده از عطر شعر کرد.
رضا اسماعیلی (متولد ۲۴ مرداد ۱۳۳۹ در محله هفت چنار تهران)، دانشآموخته رشته زبان و ادبیات فارسی است. به خاطر سه دهه حضور فعال و تاثیرگذار در عرصه ادبیات انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و ادب آیینی، در آبان ماه ۱۳۹۱ اولین برنامه «شب شاعر» که به همت موسسه فرهنگی، رسانهای اوج برگزار شد، به نکوداشت این شاعر معاصر اختصاص یافت.
اسماعیلی دبیری علمی هفدهمین جشنواره ملی و بین المللی شعر فجر، دبیری بیستودومین کنگره ملی شعر دفاع مقدس، و دبیری سومین و یازدهمین جشنواره کتاب سال «قلم زرین» انجمن قلم ایران را در کارنامه خود دارد. تاسیس جایزه ادبی «طاهره صفارزاده» نیز از دیگر فعالیت های اوست.
وی همچنین عضو هیئت مدیره انجمن قلم ایران و شورای عالی شعر و موسیقی صدا و سیما و از موسسان انجمن شاعران انقلاب و دفاع مقدس و پدیدآورنده بیش از ۵۰ اثر در حوزه های نقد، پژوهش و شعر از جمله «رفتارشناسی ادبی و شعر مفهومی»، «تاملاتی در ادب پایداری»، «جمهوری شعر»، «این مریم همیشه»، «سمت روشن دنیا»، «حنجره سرخ عشق»، «ملکوت کلمات»، «گزیده ادبیات معاصر»، «بر آستان جانان»، «آسمانیها» و «عاشقانههای شرقی» است.
همچنین ریاست شورای عالی شعر سازمان بسیج هنرمندان، دبیری جشنوارههای دانشجویی شعر و داستان دانشگاههای علوم پزشکی سراسر کشور، داوری جشنواره کتاب سال رضوی، عضویت در شورای سیاستگذاری و کمیته علمی کنگره شعر مقاومت بینالملل اسلامی، دبیری سرویس ادبی ماهنامه تخصصی «اقلیم نقد»، سردبیری مجله «امید اسلام» و دبیری بخش شعر جشنواره ملی سرو (چهل سالگی انقلاب) از دیگر فعالیتهای او در سالهای بعد از انقلاب بوده است.
کسب عنوان شاعر برگزیده کنگرههای شعر دفاع مقدس در طول هشت سال جنگ تحمیلی، شاعر برگزیده پایداری توسط جمعیت دفاع از ملت فلسطین و اعزام به لبنان و سوریه به منظور شرکت در همایش ادبی شاعران پایداری، برگزیده اول بخش «تالیف» سومین جشنواره بین المللی رضوی و برگزیده اول بخش «نقد» اولین جشنواره فصلی مطبوعات کشور و انتخاب مجموعه شعر «بر بال ققنوس» به عنوان اثر برگزیده بخش شعر نوزدهمین جشنواره کتاب دفاع مقدس، در کارنامه کاری رضا اسماعیلی ثبت شده است.
تعدادی از سرودههای اسماعیلی به صورت ترانه توسط خوانندگانی چون: سراج، مهدی یغمایی، حسین زمان، قاسم رفعتی، بهادری، خاوری، صنعتگر و … اجرا و از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش شده است.
رضا اسماعیلی: به یقین، فلسفه ی خلقت دنیا عشق است
به یقین، فلسفهی خلقت دنیا عشق است
آنچه نقش است در این گنبد مینا، عشق است
بیدلی گفت به من حضرت دل آیینه ست
آنچه نقش است در این آینه، تنها عشق است
در شب قدر که برتر ز هزاران ماه است
حاجت آینه از حضرت یکتا، عشق است
آنچه لبخند نشانده ست به لب ها، مهر است
آنچه امید نهاده ست به دل ها، عشق است
«از صدای سخن عشق ندیدم خوش تر»
بهترین زمزمه در گوش دل ما، عشق است
قصه ی مولوی و شمس اگر شیرین است
علت آنست که معشوقه ی آنها، عشق است
راز شوریدگی «فائز» و «بابا طاهر»
علت بیدلی «حافظ» و «نیما» عشق است
نفس ِعشق، شفا بخش دل مجنون است
تسلیت گوی دل خسته ی لیلا، عشق است
روح فرهاد، گرفتار تب شیرین است
علت سوختن وامق و عذرا، عشق است
به گل سرخ قسم! یوسف دل معصوم است
ای ندامت نفسان! درد زلیخا عشق است
باز هم حادثه ی سیب که می افتد سرخ
جای شک نیست که تقدیر دل ما، عشق است.
رضا اسماعیلی: دوباره ساعت صفر و به خانه باید رفت
دوباره ساعت صفر و من و خیابان ها
و من که گم شده ام لا بلای انسان ها
دوباره ساعت صفر و به خانه باید رفت
و من که خانه ندارم، کجا؟ مسلمان ها!
و من که خانه ندا … بغض من ترک برداشت
خوشا به حال شما ٬ ای همیشه خندان ها!
دوباره ساعت صفر است و زرد می خوانم
غزل-خزان دلم را به گوش طوفان ها
دوباره با غم خود پرسه می زنم در شب
و هم نوای دلم ٬ زوزه ی زمستان ها
دوباره ساعت صفر است و من که می میرم
به روی حیرت یخ بسته ی خیابان ها
دوباره ساعت صفر است و نعش یک انسان
به روی دست زمین مانده ٬ آی انسان ها!
امینی، شاعرطنزپرداز شهیر / پدید آورنده لبخند سعدی
اسماعیل امینی شاعرطنزپرداز، نویسنده، پژوهشگر، منتقد، مدرس و داور جشنوارههای ادبی، و زاده دی ماه ۱۳۴۲ در تهران است.
از روزگار نوجوانی به دو زبان فارسی و ترکی شعر میسروده و بخشی از فعالیت ادبی وی در حیطۀ نقد ادبی و پژوهش است.
در میان گونههای ادبی به طنز تمایل بیشتری دارد و سالها با مطبوعات در حوزه های گوناگون همکاری کرده است و از جمله عضو تحریریه نشریات گل آقا بوده است.
در جشنواره های بسیاری عنوان کسب کرده است و ازجمله در جشنواره بین المللی طنز، به رتبۀ نخست بخش پژوهش دست یافت و در جشنواره فجر نیز صاحب عنوان برتر در بخش فعالیتهای ادبی شد.
علاوه بر تدریس در دانشگاه و همکاری با مطبوعات ادبی، عضو شورای عالی شعر و شورای عالی موسیقی صداو سیما میباشد. و نیز با پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی همکاری دارد.
داوری در جشنوارههای گوناگون ادبی بخشی از فعالیت ادبی وی در این سالها بوده است.در حوزۀ ترانه و تصنیف نیز آثار فراوانی ساخته که توسط موسیقی دانان و خوانندگان برجسته کشور اجرا شده است.
خندمین تر افسانه (جلوه های طنز در مثنوی معنوی)، لبخند سعدی (طنز آوری در غزل های سعدی)، لبخند غیرمجاز (نوشته های طنز)، تبسم دوست (لطایف و مطایبات در کلام امام خمینی)، گزیدۀ شعر طنز، جلسۀ شعر (نوشته های آموزشی دربارۀ شعر)، اسبها و خرها (مجموعه شعر طنز)، نشر اکاذیب (مجموعه شعر طنز)، دلقک و شاعر دربار (مجموعه شعر) و… از جمله آثار وی است.
امینی در تألیف دهها مقاله پژوهشی و ادبی با نشریات تخصصی چون؛ ک تاب ماه ادبیات، فصلنامۀ شعر، فصلنامۀ فرهنگستان هنر، ماهنامۀ سوره، ماهنامۀ الفبا و.. همکاری کرده است.
کاظمی، داور خوش بیان مسابقه شعر سرزمین شعر
محمّدکاظم کاظمی (زادهٔ ۱۳۴۶، هرات) شاعر و نویسندهٔ افغانستانی است. کاظمی عضو گروه علمی برونمرزی فرهنگستان زبان و ادب فارسی میباشد. وی در سال ۱۳۹۵ به عنوان دبیر علمی یازدهمین جشنوارهٔ شعر فجر انتخاب شد. او برگزیدهٔ نخستین دورهٔ جشنواره بینالمللی شعر فجر در بخش فارسیزبانان بود.
محمّدکاظم کاظمی در سال ۱۳۵۴ به کابل کوچ کرد و تا سال آخر دبیرستان در کابل درس خواند. در سال ۱۳۶۳ به ایران رفت و پس از پایان دورهٔ دبیرستان، کارشناسی خود را در رشتهٔ مهندسی عمران از دانشگاه فردوسی مشهد گرفت.
از سال ۱۳۶۵ فعالیتهای ادبیاش را آغاز کرد. در سال ۱۳۶۷ به عضویت گروه شعر حوزهٔ هنری مشهد درآمد و در سال ۱۳۶۹ به انجمن شاعران انقلاب اسلامی افغانستان پیوست؛ و آن را در تا دههٔ هفتاد ادامه داد.
انتشار مثنوی «بازگشت» او در فروردین ۱۳۷۰ مایهٔ شهرت او شد.
او افزونبر سرایش شعر، در زمینههای آموزش شعر، برگزاری محافل انجمنهای ادبی مهاجران افغانستانی در ایران، انتشار نقدها و مقالاتی در مطبوعات، تألیف و ویرایش کتابهایی در زمینهٔ زبان و ادبیات فارسی فعالیت کرده است. همکاری با هنر و ادبیات روزنامهٔ قدس و مسئولیت صفحهٔ ادب این روزنامه و عضویت در هیئت تحریر فصلنامههای «دُرّ دری» و «خط سوم» و عضویت در مؤسسهٔ فرهنگی دُرّ دری از دیگر فعالیتهای او بوده است.
وی همچنین سابقهٔ مسئولیت دفتر هنر و ادبیات افغانستان (۱۳۶۹ تا ۱۳۷۵)، عضویت در هیئت تحریریهٔ نشریههای هری و نینوا، مسئولیت جلسهٔ نقد و پژوهش شعر حوزهٔ هنری خراسان رضوی و مسئولیت جلسهٔ شعر آفتابگردانها در مشهد را در کارنامهٔ خود دارد.
شعر «مسافر» او در کتاب ادبیات فارسی سال دوم دبیرستان در ایران به چاپ رسیده است.
مجموعه شعر پیاده آمده بودم، مجموعه آموزشی شعر روزنه، شعر پارسی، کلید در باز: رهیافتهایی در شعر بیدل، همزبانی و بیزبانی، رصد صبح: خوانش و نقد شعر جوان امروز، قصهٔ سنگ و خشت (گزیده شعر)، کفران (گزیده اشعار)، گزیدهٔ غزلیات بیدل، گزیدهٔ رباعیات بیدل، این قند پارسی، فارسی دری در افغانستان امروز، مرقع صدرنگ: صد رباعی از بیدل، ده شاعر انقلاب، شعر مقاومت افغانستان، (گردآوری، با همکاری محمدآصف رحمانی)، گزیدهٔ ادبیات معاصر، مجموعه شعر ۴۹، گزیدهٔ دیوان بیدل، شمشیر و جغرافیا و مجموعه شعر برخی از آثار وی هستند.
علاوه بر اینها میتوان از گردآوری دیوان خلیلالله خلیلی و ویراستاری کتابهایی چون افغانستان در پنج قرن اخیر میر محمدصدیق فرهنگ، نقد بیدل صلاحالدین سلجوقی، آثار هرات خلیلالله خلیلی، اخلاق نیکوماخوس صلاحالدین سلجوقی، تجلی خدا در آفاق و انفس صلاحالدین سلجوقی، افغانستان در قرن بیستم ظاهر طنین، هزارهها حسن پولادی و شناسنامه افغانستان بصیراحمد دولتآبادی نام برد.
داوری مسابقه شعر برنامه تلویزیونی سرزمین شعر، بیش از پیش محمّدکاظم کاظمی را به جامعه ادبی ایران شناساند.
محمّدکاظم کاظمی حال و اوضاع اکنون زادگاهش افغانستان را به زبان شعر اینگونه بیان کرد: سرنیزه برای تفنگ سوار کن / با آن زمین سوخته ات را شیار کن / وقتی تفنگ هست، زمین هم از آن توست / در سایهی تفنگ، فقط کار و بار کن...
مهرنوش ایزدپرست: طولانیترین دستها را برای بغل کردن دارم
هوای شرجیم آبی
هر کوچه ام را بگیری
به دریا میرسی.
خیابان ساحلی دست من
ببین که طولانیترین دستها را
برای بغل کردن دارم
لرز شانههای دخترانم
غم ریز
چشمهاشان نم ریز.
وقتی رگم آه می کشد
سیگار جاشوها به سرفه میافتد.
از اسکله هایم مسافرانی بازنگشته
که قول داده اند
سنگ صبور مرغان دریایی باشند.
آبم خاکم شور
لبریز دلشوره ام
ببین چگونه عشق در خاکم درختی کهن نشد.
علامت سوالها
از چشمم ماهی میگیرند
علامت تعجب وارونه اند
پرنده های نشسته بر تیرک ها
که چرا
دل هیچ صخره ای نرم نشد با نجوای موج؟
انگشتهای کشیده از شاخههای نخل را
دعوت کن
به برفهای نشسته بر شقیقه
دلیل خوشمزهای به جنوب بیاور
تندی قلیهها را به سرسختی سنگسر نسبت دهد
دلم میخواست اطلسها بگویند
این بندر زنی بوده عاشق...
فاطمه رحمانی: شمع و گل و پروانه می سوزند با شعرم
با عشق مولایش بغل میگیرد او در را
اینگونه زهرا فتح کرده قلب حیدر را
او خاطرات خوبی از در داشت تا دیروز
یادش می آرد ماجرای فتح خیبر را
پشت در این خانه وا می کرد جبراییل
با ادخلوها بسلام آمنین پر را
با نفحه ی رحمانی اش میریخت پیغمبر
در جان ساقی سورهی انسان و کوثر را
هر سائلی پشت در آمد دست پر برگشت
بعد از همان هرگز نزد درهای دیگر را
شمع و گل و پروانه می سوزند با شعرم
غربت گرفته کل این بیت مطهر را
باری به دوش مردم شهر است این غربت
از دوش مرد خانه بر می دارد او سر را
این عشق دنیایی نبوده هیچ وقت اما
دنیا! تماشا کن حریم عشق حیدر را
از کوچه ی باران زده با شوق می آمد
او با امیدی… فاطمه وا می کند در را
آن روز در کوچه اگر باران نمی بارید
با من بگو … پس چشم های خیس مادر را؟
آغوش وا کرده زمین جان علی می رفت
گم کرده در روی زمین بوی پیمبر را
عشاق در وقت جدایی سخت غمگین اند
از خاک زهرا بر نمی دارد علی سر را.
نجمه محمودی لورگی: به رقص آمد بازار گرم عشق آباد
من جنوبی آفتاب خورده ی محروم» _
اگر شمال شوم هم شمال خرزهره م
منی که بالب پر خون و قلب مهجورم
تمشک بر لبه ی رودهای نوشهرم
تو شهرهای به آغوش هم خزیده ی در
شمال و گوشه ای از جنگل گلستانی
تو شیر تازه ای از گاو های دهکده ای
«تو طعم بستنی سنتی قوچانی
به رقص آمدیک باغ سیب در سر شعر
به رقص آمد بازار گرم عشق آباد
هزار دختر کرمانج در دلش دامن
تکان تکان دادند مست از شرارت باد
هزار دختر کرمانج اسب ها را با
فشاری از ران ها رو به دشت هی کردند
و عرض اترک را با دو جست مستانه
به سمت ترکمنستان شعر طی کردند
که شعر ترکمنستان رفته از دستی است
که شعر یک زن زیبای چند قومیت است
که شعر دختری از شرق دور یا نزدیک
که شعر بی مرزی های هرچه ملیت است
زن جنوب زنی کُرد شد که رخش او را
به شرق برد و سیاهی چشم و مویش را
به غرب شانه تکان داد و رود کارونی
عبور کرد خم شروه ی گلویش را
جنوب این زن قشقایی غرورآمیز
که خان و رعیت ها را کشیده در دامش
که رو گرفته و افتاده قرعه ی تبعید
پس از فرار از آغوش خان، به نامش
دو پلک سوزان را باز کرد و از چشمش
شمال های زیادی به ذق ذق افتادند
و چند جنگل مغرور توسکا و بلوط
مقابل حرا به تملق افتادند
که بیت های آغاز شعر یاوه ی محض» _
که باغ های سیبش بدون تو کالند
زنان تاجیک و کرد وترک و فارس همه
«میان اورنی ات محو رقص خلخالند
جنوب بودم و با عطر لیسی سبزی
شمال را به تماشای روحم آوردم
کنار ساحل هرمز نشستم و دل دل
تو را به لرزه از اعجاز کوهم آوردم
به خاک سرخ لبانم که باجگیران است
در اشتیاق رسیدن به مرز عشق آباد
طمع به تنگه آغوش من خطاست خطا
جنوب دامن این کولی است و دست باد.
عبدالحمیدانصاری نسب: من از باغچهی همسایه گارم زنگی نمی دزدیدم!
یه سایه از عبدالحمید دور
بروم شوت بزنم به این بطری
خالی شوم از جهان و آبهایی که احاطه ام کردهاند
دزدی کنم از گارم زنگی همسایه
یه سایه از عبدالحمید دور که ملخ می زد با دو شاخ!
آن وقتها که بلوار امام حسین خاکی بود
و زمین فوتبال و شام غریبان
همین جا که برج ساخته این آقا
کاش با آرپی جی ات می زدی به این بازار
که سبز شد وسط زمین بازی ما
اینجا جمع می شدیم برای شام غریبان
توشمع تعارف می کردی
اصلاً" خودت شمع بودی میان جمع
سوختی که نام تو نردبان شود برای بعضی ها
بروند بالا
از پلههای برقی
سرازیر شوند به دستشویی فرنگی
حالا هم که استتار شدهای
با خاک گرم بندر
حتی مادر پیرت هم تشخیص نداد
که تویی یا درخت
تویی یا دریا
وقتی نام کوچکت را صدا می زد
خسته ام از خرگوش چاق بودن
از کارمند منضبط بودن
از بو
از دن
از این دنیای دنی..
و دنی آلوز که شوت می زند
به روح مخاطبانش در جهان سوم
تو بودی اگر قضیه فرق می کرد...
حالا می خواهم نقل مکان کنم از خودم
از مجتمع ۳۶ واحدی فرهنگیان
به خانهای بالای درخت...
خسته ام از حرف های مفت این بنگاه دار
از بازار که با نام تو ساخته اند وسط زمین فوتبال ما
اگر بودی هیئت بود
دعای توسل و روضه ی ابوالفضل (ع)...
داوود نوحه می خواند
مجتبی قرص نمیخورد
شنبه لک معتاد نمی شد
من از باغچه ی همسایه گارم زنگی نمی دزدیدم!
حالا که در باغ شهادت را بستند
به سرم زده یک شب وسط خوابهای همسرم
از فاضلاب این آپارتمان
ماهی شوم
بزنم به دریاهای آزاد!
معصومه مرشدی رودان: از که اعلام انزجار کنم؟
دردهایی نگفتنی دارم
ذره ای را خدا نمیفهمد
نارفیقان که جای خود دارند
مادرم هم مرا نمیفهمد
با غم بی کسی چه کار کنم؟
همسرم عامل عذابم شد
که مرا را ذره ذره آب کند
حل شوم در خودم رسوب کنم
کاش دکتر مراجواب کند
باید از زندگی فرار کنم
ماجرا از کجا شروع شده؟
از سر سازش تو با دنیا
هرچه گفتند را پذیرفتم
به خودم قول داده اما
سادگی هام رامهار کنم
چشمهاتان پر از تنفر بود
پدرم جمله ای سوالی شد
حرف هاتان رسید ممنونم
پشتم از تکیه گاه خالی شد
از که اعلام انزجار کنم؟
می روم بعد از این خودم باشم
در چهل سالگی بزرگ شدم
باورش سخت می شود اما
بره ای کوچکم که گرگ شدم
به خودم باید افتخار کنم.
مسلم محبی: گذشت از روبرویم دشمنی که دوستش دارم
گذشت از روبرویم دشمنی که دوستش دارم
دقیقاً با همان پیراهنی که دوستش دارم
اگر خوشبختی اش در دوری از من بوده، حق دارد؛
نگاهش را بدزدد از منی که دوستش دارم
نشد که زندگی یک بار بگذارد که بگذارم
سر راحت به بالین با زنی که دوستش دارم
سرم بر دامنش تا صبح، رو به قبله پاهایم
به این شرح است شکل مردنی که دوستش دارم
نمانده ردی از همگامی عشاق بر این خاک
چه باقی مانده است از میهنی که دوستش دارم
مسلم محبی: چه بوسه های عمیقی چه سرخیِ خاصی
چه بوسه های عمیقی چه سرخیِ خاصی
چه ساحلی چه غروبی چه بندرعباسی
فصاحت کلماتت کلاس شاعری است
توازن حرکاتت کلاس رقاصی
منم که شهره ی شهرم به عشق ورزیدن
تویی که شهره ی شهری به قدرنشناسی
رقیب و مال و منالش! من و غزل هایم!
گذشت دوره ی تصمیم های احساسی
برای رفتن از اینجا بهانه لازم نیست
به من نگو به هوای جنوب حساسی!
امیرحسین والا: در کوچه ما امروز جنگ است
در کوچه ما امروز جنگ است
هر کودکی در دستش تفنگ است
بهرام دارد یک کلت آبی
می جنگد اینجا با آن حسابی
انگشت عباس مثل تفنگ است
از پشت دیوار در حال جنگ است
عباس و بهرام هستند با هم
رزمنده های خط مقدم
مسعود اما در سمت دیگر
چون دیده بانی در پشت سنگر
زهرا و مریم چون مهربانند
در پشت جبهه یاری رسانند
این پنج کودک انگشت دستند
سرباز خوب این کوچه هستند
در جنگ - بازی خیلی زرنگند
با دشمن بد درگیر ِ جنگند
سرگرم بازی امروز بودند
وقتی که شب شد پیروز بودند
شب شد نبود از دشمن نشانه
هر پنج کودک رفتند خانه.
به گزارش ایبنا، آیین افتتاحیه نوزدهمین جشنواره بینالمللی شعر فجر (یادبود استاد محمدعلی بهمنی) با اجرای معصومه مرشدی شاعر و مولف هرمزگانی با خوانش اشعار استاد بهمنی برگزار و در پایان ضمن گرفتن عکس یادگاری، لوح یادبود جشنواره نیز توسط شعرا امضا شد.
نظر شما