جمعه ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ - ۱۲:۵۰
در سوگ دانایی/ نخستین مدیرکل زن در تاریخ اداری ایران

هیچ انسانی نامیرا نیست و پذیرفتن واقعیت مرگ جزئی از فلسفۀ زندگی است. بانوعظمی عدل هم با همۀ سلامت جسم و جانی که داشت، تسلیم همین واقعیت شد.

سرویس تاریخ و سیاست خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا): الهام ملک‌زاده، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی: خبرکوتاه و غم‌انگیز بود: در آخرین روزهای اسفند ۱۴۰۲، بانوعظمی عدل درگذشت. این خبر، پایان خاطره‌های تلخ و شیرین بانوعظمی عدل از یک‌صد سال گذشته ایران بود. هر فردی که بانوعظمی عدل را از نزدیک می‌شناخت و با او معاشرت داشت، لذت درک روزهای دور این سرزمین و تهران قدیم را با جان و دل برده بود.

هیچ انسانی نامیرا نیست و پذیرفتن واقعیت مرگ جزئی از فلسفۀ زندگی است. بانوعظمی عدل هم با همۀ سلامت جسم و جانی که داشت، تسلیم همین واقعیت شد.

اینک دیگر بانوی خاطرات در میان ما نیست، اما به پاس مقام دانایی و معرفی جایگاه علمی، ادبی و فرهنگی بانوعظمی عدل، مطالب زیر تقدیم می‌شود به پیشگاه فرهیختگان، علاقمندان و جوانان ایران زمین، که چون جان شیرین دوست می‌داشت و هیچ‌گاه جز مهر به میهن و وفاداری به کشور به چیزی دیگر نیندیشید و سرانجام به همین خاک سپرده شد.

دست کم از دوران مشروطه‌خواهی، بسیاری از زنان روشن‌فکر و پیش‌گام، با حضور فعال خود در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی، تأثیر فراوانی بر جنبش روشن‌فکری ایران برجای گذاشتند و از ضعف و انحطاط آن جلوگیری کردند. این بانوان با اندیشه‌ای نقّاد و پرسشگر و تردید در مبانی پاره‌ای از باورهای مرسوم، راه‌هایی برای نو شدن و نو کردن رفتارهای اجتماعی و فرهنگی معقول، نشان دادند و خود نیز این راه‌های سخت را هموار کردند که یکی از آنان بانوعظمی عدل بود.

بانوعظمی عدل در ۱۵ آبان ۱۲۹۷ خ، در تبریز و در خانواده‌ای روشن‎‌فکر زاده شد. نیای پدری او سید حسین عدل از رجال سرشناس و خوش‌نام تبریز بود و در این شهر و اطراف آن دهات و املاک فراوان داشت. درعین حال، مردی مترقی و روشن‌فکر بود. در ترقی‌خواهی سید حسین عدل همین بس که در روزگاری که فرزندان ثروتمندان اغلب سواد و تحصیل درستی نداشتند، دو تن از پسران خود را برای تحصیل به فرانسه فرستاد و با آوردن معلم سرخانه، هفت فرزند دیگرش اعم از دختر و پسر را از خواندن و دانش‌های معمول زمان برخوردار کرد.

پدر بانو عظمی، یوسف عدل مانند پدرش از مردان سرشناس تبریز بود و در دوران جنگ جهانی اول، چندی رئیس نظمیه تبریز بود و سپس به ریاست بلدیه رسید. یک چند نیز معاون مخبرالدوله هدایت، والی آذربایجان بود و پس از آن به حکومت استرآباد (گرگان) و کرمانشاه رسید. در دوره‌های پنجم تا هشتم مجلس شورای ملی به نمایندگی از مردم تبریز به آن مجلس راه یافت و چون هوادار رضاخان سردار سپه بود، در همان مجلس پنجم به انقراض قاجاریه رأی مثبت داد تا سردار سپه بتواند در مقام پادشاه، به اقدامات خود ادامه دهد.

مادر بانوعظمی عدل، امیرزاده خانم دختر منوچهر میرزا منوچهری از شاهزادگان قاجار و زنی مترقی و پیشرو بود. امیرزاده خانم به رغم رسم و عادت مردم آن عصر، هر روز استحمام می‌کرد و به سحر و جادو و خرافات اعتقادی نداشت و هرگز به نزد کسانی که مردم را به شیوه سنتی و با استفاده از گیاهان مداوا می‌کردند، نمی‌رفت. قواعد بهداشتی را مراعات می‌کرد و اگر در مواردی به آلودگی آب آشامیدنی مشکوک می‌شد، آب را می‌جوشاند و به هنگام بیماری به پزشکان تحصیل‌کرده مراجعه می‌کرد.

بانوعظمی دوران آموزش ابتدایی و متوسطه را در مدرسۀ ژاندارک و در میان راهبه‌های فرانسوی به پایان رساند و در همین مدرسه فرانسه را تا آن‌جا آموخت که در دوران دبیرستان توانست کتاب «جامه پشمین» نوشته هانری بردو را به فارسی ترجمه کند و افتخار نخستین مترجم زن ایرانی را نصیب خود گرداند. این در حالی بود که سال‌ها پیشتر و هنگامی که بیش از ۹ سال نداشت، به طور پنهان و از بیم آن‌که تنبیه نشود، رمانی از کنتس دوسگور را به فارسی ترجمه کرده بود.

بانو عظمی، زنی خودساخته بود و بدون کمک دیگران، جایی برای خود در اجتماع باز کرد که شاید تا پیش از آن برای هیچ زنی از خانواده‌های اعیان و بزرگان اتفاق نیفتاده بود. در سال ۱۳۲۵ خ، به استخدام وزارت کار درآمد و یک سال بعد به ریاست اداره امور زنان و کودکان همین وزارت‌خانه گمارده شد. در واقع نخستین مدیرکل زن در تاریخ اداری ایران گردید. در همان اوقات با مهندس حبیب نفیسی بنیان‌گذار دانشگاه پلی‌تکنینک و تکنیکوم نفیسی ازدواج کرد.

بانوعظمی، بعدها به کار ترجمه ادامه داد و توانست چند کتاب را به فارسی ترجمه کند. در حالی که صاحب سه فرزند پسر شده بود، اشتیاق به تحصیل، کار او را به دانشگاه تهران کشاند و در رشته ادبیات فرانسه به تحصیل پرداخت. بعدها نیز برای ادامه تحصیل و گذراندن دورۀ دکتری وارد دانشگاه سوربن فرانسه شد، اما به سبب بیماری همسرش مهندس حبیب نفیسی و نیز وقوع انقلاب اسلامی ایران به سال ۱۳۵۷، نتوانست از رسالۀ دکتری خود که مطالعۀ تطبیقی میان حکایات لافونتن و کلیله و دمنه بود، دفاع کند.

بانو عظمی، مدتی به سبب مأموریت دولتی همسرش در آمریکا، به همراه او در این کشور اقامت کرد. در آن‌جا نیز بیکار نماند و به تدریس زبان فارسی به شماری از ایرانیان مقیم آمریکا پرداخت. در بازگشت به ایران، در مدرسۀ عالی دختران (دانشگاه الزهرای کنونی) و مدرسۀ عالی پارس، کار تدریس زبان فرانسه را به عهده گرفت. او افزون بر فعالیت‌های آموزشی و فرهنگی در عرصه خدمات اجتماعی به زنان و کودکان فعال بود و در این نهادها به فعالیت مشغول بود: چند نهاد مرکز طبی کودکان، باشگاه بین‌المللی زنان ایران و....؛ ضمن این‌که مدتی معاون مدیرعامل حزب مردم ایران در اداره امور زنان بود و از سوی همین حزب نامزد ورود به مجلس شورای ملی شد.

بانوعظمی عدل، پس از فوت همسرش به تنهایی در ایران زندگی می‌کرد و خوشبختانه خاطرات خود را از کودکی تا ایام پیری و کهولت به رشته تحریر درآورد. در سال‌های اخیر، علاوه بر بازنگری بر آن‌چه که نوشته بود، مواردی که به نظر وی قابلیت انتقال به نسل بعدی را داشت به خاطرات خود افزود که با نظارت و تأیید خود وی، در حال طی مراحل فنی انتشار است.

بانوعظمی عدل، در سال ۱۳۹۹ خ، به پاس فعالیت‌های علمی و فرهنگی که به توسعۀ شناخت از فرهنگ و تاریخ فرانسه منجر شد و برای نگارش رسالۀ دکتری‌اش «مقایسه حکایت‌های لافونتن و کلیله و دمنه»، به دریافت نشان «کماندان دِ آرت» که مخصوص نویسندگان و هنرمندان است، از سوی وزارت معارف فرانسه نائل آمد.

بانوعظمی عدل، پس از زندگانی پرتلاش و تکاپوی پرثمری که در عرصه‌های علمی، فرهنگی و اجتماعی پشت سرگذاشت، در ۲۱ اسفند ۱۴۰۲ خ، در ۱۰۵ سالگی درگذشت و بیش از یک‌صدسال کوله‌باری از تاریخ و تجربه را با خود همراه برد.

کسی کو نکونام میرد همی / ‏ ز مرگش تاسف خورد عالمی

برچسب‌ها

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 12
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 2
  • فاطمه IR ۱۵:۰۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۸
    خاندان عدل؛ خاندانی شناخته شده در تبریز و ایران هستند.خانواده ای فرهنگ دوست و تحصیلکرده و دلسوز.
  • حبیب IR ۱۷:۲۷ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۸
    ممنون از شما نویسنده محترمه و همچنین ایبنا...بسیاربسیار زیبا بود که باعث شدید من با این بانو آشنا شدم روحشان قرین رحمت الهی
  • بی اعصاب IR ۱۹:۱۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۸
    کاملا تیتر خبرت دروغ و کذب، اولین مدیر کل زن ایران در صد سال اخیر ( فَرُّخ‌روی پارسای ) وزیر آموزش و پرورش قزل از انقلاب هست ، چرا رحمانی ارزشمند این زن را نادیده میگیرید و به اسم خودتون ثبت می کنید ؟!
  • فرحناز فرقانی IR ۲۰:۱۸ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۸
    سخنرانی بانو عدل را چند سال پیش در مراسم بزرگداشت همسرشان جناب حبیب نفیسی شنیده بودم. هردو این زوج وطن دوست و خدمت زیادی به این آب وخاک و ملت کرده اند . شاگردان حبیب نفیسی علاقه زیادی به این دو نفر داشته و همواره یاد و خاطره شان را گرامی می‌دارند. همسر بنده هم از شاگردان مهندس بودند.یاد و نامشان گرامی.
  • زهره IR ۲۳:۲۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۸
    روحش شاد
  • علیرضا IR ۰۰:۱۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۹
    خداوند رحمتش کند🤲🤲🤲🤲
  • خلیل خسروی IR ۰۷:۴۷ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۹
    دست مریزاد عرض می کنم خدمت سرکار خانم ملک زاد که بسیار بجا و موثر این یادداشت را تحریر و منتشر نمود.برای حقیر مفید بود و به نوعی مرا تحت تاثیر قرار داد. پرداختن به نحوه و شیوه زندگی بانوان فرهیخته ایران زمین چه در گذشته و چه در حال، امری در خور توجه است. بنده هم با تمام وجودم شعر یادداشت را درج می کنم کسی کو نکو نام میرد همی زمرگش تاسف خورد عالمی
  • نام آشنا IR ۰۸:۳۴ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۹
    روحش شاد و یادش گرامی. ای کاش تا زمانی که درقید حیات بودن، به مردم معرفی میشدند.🖤😔
  • مسعود IR ۰۹:۰۰ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۹
    خدا رحمتش کند.
  • نوریه بیگم صدخروی IR ۱۱:۲۶ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۹
    جالب بود روحش شاد یادش گرامی♥
  • احمد IR ۱۷:۵۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۱۹
    هیچ تالیفی نباید خورد .اگر او بجایی رسیده از کنار رانت هایی است که پدر وجدش در دربار پهلوی ملعون داشتند .بیشتر عمرش هم در خارج بوده .از همه بدتر عضو حزب مردم ایران بوده که ماهیت حزب هم برای همه روشن است ‌.پس جای تأسف خوردن نباید باشد .
  • محمد IR ۱۸:۲۳ - ۱۴۰۳/۰۱/۲۰
    چه جالب بود و حیف و صد حیف که وقتی زنده بودند اینچنین مورد ستایش قرار نگرفتند

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.

برگزیده

پربازدیدترین

تازه‌ها